روایتی از تفحص پیكر شهید علی هاشمی
روایت سردار باقرزاده از تفحص پیكر مطهر شهید علی هاشمی
رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس میگوید: كاوش كه شروع شد، در كنار سنگر اورژانس، چسبیده به سنگر، در یك فضای تقریباً مثلثی شكل، در حدود 100 متر مربع، شهدا پیدا شدند...
در عملیات تك دشمن در سال 1367 نیروهای دشمن قصد هلیبرن داشتند به همین دلیل با بالگرد روی جاده نشستند و نیروهایشان را پیاده كردند تا بتوانند راه را ببندند.
شهید علی هاشمی براساس همان منطق «هیهات من الذله» با ماشین به این بالگرد عراقی زد و آنها را به هلاكت رساند.
این صحنه نشان میدهد كه وی برای این كه به اسارت در نیاید، این عملیات شجاعانه و شهادت طلبانه را انجام داده است.
شهید علی هاشمی و یارانش سالها در گمنامی ماندند؛ خانواده و همرزمانشان در كوچههای غربت پی یارانشان میگشتند تا این كه در اردیبهشت امسال این بزرگواران پرده پنهانی را كنار زدند و پس از 22 سال به آغوش خانواده بازگشتند و بهشتی دیگر آفریدند.
طراوت و عطر حضور شهید علی هاشمی هنوز هم در كوچه پس كوچههای اهواز پیچیده است و سردار سیدمحمد باقرزاده رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس به دیدار خانواده این شهید بزرگوار رفته تا نحوه شهادت و كشف پیكر مطهر سردار هور را در دیدار با فرزند شهید این گونه روایت كند.
سردار باقرزاده میگوید: در منطقه قرارگاه «خاتم 4» 3 سنگر اصلی داریم؛ همین الان هم آثارش آنجاست و بنا داریم كه آنجا را به عنوان نقطه یادمانی به نام «دلاور هور» احیاء كنیم. اكنون هم پیمانكار در حال كار است و كارهای مقدماتی را با یاد حماسه شهید علی هاشمی و همرزمانش شروع كردهایم.
وی میافزاید: تا آنجا كه ما اطلاع داشتیم، تقریبا 15 نفر از جمله بچههای رابط لجستیكی، رابط مخابرات، مسئول مخابرات، شهید نویدی و چند نفر دیگر در آنجا بودند و سردار گرجی در آنجا اسیر شد؛ شرایط خاصی در آن نقطه به وجود آمد و حضور شهید هاشمی تا لحظات آخر در آن نقطه، نشانه این است كه او میخواست به هر شكلی جزایر را حفظ كند و عقب نشینی نكند.
رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بیان میدارد: از چند سال گذشته، كار گستردهای را در منطقه مجنون، جاده سیدالشهدا(ع) و جاده قمر، در چند مرحله شروع كردیم. در گام نخست 90 شهید را پیدا كردیم و این كار همین طور ادامه پیدا كرد تا به سمت منطقه انتهایی جاده شهید همت رسیدیم. به سمت قمر و یك مقداری هم به سمت مجنون رفتیم كه تعداد قابل توجهی شهید پیدا شد؛ در استمرار كار به این نقطه رسیدیم، در این نقطه 3 قرارگاه اصلی قرارگاه «خاتم 4»، اورژانس بیمارستان صحرایی و سنگری كه در حال حاضر مقر بچههای تفحص است، مواضع توپخانه بود.
وی میافزاید: این 3 قرارگاه مانند دانههای تسبیح پشت سر هم قرار گرفتهاند و فاصله آنها نیز كم است. این نقطه كه دقیقاً محل پیدا شدن پیكر طیبه شهداست، در كنار همین سنگر اورژانس است كه چیزی در حدود 200 متر از قرارگاه فاصله دارد.
سردار باقرزاده اظهار میدارد: قبل از شروع شناسایی، به دلیل وجود آب در این نقطه، ماهیگیری نیز صورت میگرفت و به جز بچههای ارتش، یگان دیگری آنجا حضور نداشت. آن زمان به اتفاق 2 نفر از بچههای بسیجی و یك برادر عراقی از مجاهدین لشگر بدر اینجا آمدیم كه وضعیت نامناسبی بود.
عراقیها یك مهندس زن ایتالیایی را برای ساخت یك دژ مرزی در امتداد مرز آورده بودند؛ برای اینكه هور را خشك كنند و بتوانند مجاهدان عراقی را سركوب كنند؛ به این نقطه رفتیم و بچهها شروع به كار كردند؛ یكی از اهداف ما از روز اول پیدا كردن پیكر شهید هاشمی و همرزمانشان بود.
رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس میافزاید: با توجه به سابقه درگیری شهید هاشمی و همرزمانش با بالگرد عراقی در این نقطه میدانستیم كه آنها در این منطقه حضور داشتند زیرا عراقیها بالگرد را برای دستگیری و اسیر كردن شهید علی هاشمی بلند كرده بودند لذا باید پیكر آنها را در آن اطراف پیدا میكردیم؛ عراقیها مختصات قرارگاه را داشتند شنود میكردند و اطلاعاتشان دقیق بود.
وقتی وارد صحنه شدیم، در ابتدا چیزی دیده نشد، جاده پاكسازی شده بود و اثری از آنها نبود ولی كاوش كه شروع شد، در كنار سنگر اورژانس، چسبیده به سنگر، در یك فضای تقریباً مثلثی شكل، در حدود 100 متر مربع، شهدا پیدا شدند و جالب اینجاست كه آثار و بقایای بالگرد و ماشین هم دیده میشد.
از ظواهر این طور بر میآمد كه نیروهای دشمن قصد هلیبرن داشتند به همین دلیل با بالگرد روی جاده نشستند و نیروهایشان را پیاده كردند تا بتوانند راه را ببندند. از طرفی راه دیگری هم برای گریز نبود؛ شهید علی هاشمی براساس همان منطق «هیهات من الذله» با ماشین به این بالگرد عراقی زد و آنها را به هلاكت رساند و خود به همراه همرزمانش به شهادت رسید.
وی یادآور میشود: این صحنه نشان میدهد كه ایشان برای اینكه به اسارت در نیاید، این عملیات شجاعانه و شهادت طلبانه را انجام داده است و این نكته بسیار مهم است البته عراقیها اجساد خودشان را برده و از صحنه خارج كرده بودند. بر اساس آن چیزی كه پیدا كردیم، حدود 5 شهید را دوستان تأیید كردند.
رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بیان میدارد: طبیعی است با توجه به گل، خاك، آب، هور و جابهجاییها، یك مقداری از این استخوانها باهم مخلوط شود؛ پس از پیدا شدن پیكر مطهر این شهدای گرانقدر در مرحله اول با اقداماتی كه در پزشكی قانونی و كارهای آناتومی و بعد هم كار تكمیلی DNA انجام گرفت، خوشبختانه جواب گرفتیم و حتی با آخرین نظریهای كه مركز تحقیقات ژنتیك سپاه اعلام كرد ما توانستیم 2، 3 استخوانی را كه اضافه با بدن ایشان مخلوط شده بود را جدا كنیم؛ در حال حاضر ما بر اساس اطلاعاتی كه داریم در آستانه شناسایی چند شهید دیگر از این سانحه هستیم.
: میخواهم به خاطرهای اشاره كنم كه یكی از دوستان به نقل از فرماندهان و همرزمان شهید علی هاشمی تعریف میكردند؛ ایشان تقریبا یك ماه قبل از شهادتشان اعلام كرده بود «من تعداد زیادی از عملیاتها را بودم، چرا یك بار هم مجروح نشدم؟». این دغدغه خیلی جالب است، یعنی همان دغدغه امیرالمؤمنین (ع) بعد از جنگ بدر است كه چرا من در جنگ بدر شهید نشدم؟ در این مطلب دو، سه نكته است. فرمانده عزیزی در پاسخ ایشان گفته بود «خدا شما را سالم نگه داشته كه یك دفعه تحویل بگیرد» و همین طور هم شد.
شهید هاشمی از ابتدای جنگ در همه عملیاتها شركت كرد؛ در عملیات امالحسنین، در جبهه طراح بود و كرخه كور، كرخه نور شد، بعد در عملیات بیتالمقدس تیپ 37 نور را تشكیل داد، خطی كه از قرارگاه قدس به اینها داده شده بود را ادامه داد و تا طلائیه آمد و حد فاصل طلائیه تا كوشك، خط را توسعه داد و تا چزابه آمد. در طول 21 ماهی كه در خوزستان، جنگ قفل شده بود، ایشان با آن حركت عمیق و شناساییهایی كه صورت داد و سازماندهی خوبی كه بین بچههای عرب ایرانی و عراقی منطقه ایجاد كرد، توانست به خوبی در آن منطقه اشرافیت پیدا كند و راه رخنه ایران را به مواضع دشمن در خاك عراق فراهم كند.
رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ادامه میدهد: این مدال خیلی با ارزشی است و زیباییهای دیگری نیز در زندگی این شهید بزرگوار وجود دارد. به عنوان مثال در جریان عملیات خیبر، احدی غیر از فرماندهشان آقا محسن و فرماندهان دیگر كه در آستانه عملیات مطلع شدند، از كار ایشان باخبر نشد، من تعبیری داشتم كه بر اساس روایت «المؤمنُ ملجّم»، مؤمن لجام دارد و بالاخره دهانش قرص است. این بزرگوار با یك تأنی و با یك تدبیر خاصی عملیات را شناسایی و هدایت كرد، تا جایی كه ما توانستیم عملیات خیبر را در حد بسیار قابل قبول به انجام برسانیم. این مرهون تلاشها، ذكاوت، درایت، تدبیر و دقت ایشان و همرزمان ایشان بود. نكته دیگری كه شاید كمتر بیان شده، این است كه ایشان انسانی شوخ طبع و رئوف، با اخلاق مهربان نسبت به مردم و مردم دار بود. یكی از دوستان نقل میكردند؛ یك روز در بازار سوار ماشین بودیم؛ جمعیت انبوهی آمدند كه عبور كنند، راننده بوق زد، شهید هاشمی اعتراض كرد كه «چرا بوق میزنید» راننده گفت «راه باز نمیشود، ما باید سریعتر برویم»، گفت «صبر كن كه همه بروند، رد كه شدند آن وقت شما بروید». وی در این مسائل این قدر صبر و حوصله داشتند كه مبادا مردم آزرده شوند.
البته یك مقدار فرآیند شناسایی پیكر مطهر ایشان طول كشید، علتش هم این بود كه میخواستیم مطمئن شویم. یك ملاحظاتی بود، یك مقداری هم از طرف خانواده وقفه شد، زیرا وقتی ما میخواستیم نمونه خون بگیریم و كارهای اولیه را انجام دهیم، اوایل با ما همكاری نشد، چون تصور میكردند كه ایشان اسیر شده است.
تا این كه اخوی بزرگوارشان را در یك مراسمی در اهواز دیدم و آنجا گلایه كردم و گفتم «زودتر بیایید و این كار را انجام دهید كه ما كار را شروع كنیم» الحمدالله ایشان، مادر مكرمه خود را در جریان قرار دادند و مقدمات كار شروع شد.
سردار باقرزاده اضافه میكند: در فتوای مقام معظم رهبری نیز در مورد پیكرهای گمنام اشاره شده است؛ در صورت یأس از شناسایی، اجساد مطهر باید دفن شوند لذا ما باید آن قدر تلاش كنیم كه مأیوس شویم و واقعاً مطمئن شویم كه دیگر اینها قابل شناسایی نیستند. در مورد ایشان چون مطمئن بودیم كه شناسایی میكنیم، یك مقدار دست نگه داشتیم و همین طور كاوش كردیم، ادامه دادیم و كار را تا به اینجا رساندیم، بعد هم الحمدلله به نتیجه رسیدیم و هیچ تردیدی نداریم.
رابطه مادر و فرزند و رابطه برادر با برادر، الحمدالله بر اساس نظریه مركز تحقیقات ژنتیك سپاه كاملاً احصاء شده و به نتیجه رسیدیم. مردم باید این شهید را بشناسند؛ شخصیت این بزرگوار را، و خصائص و سجایای اخلاقی ایشان را، انسانِ مطیع، منضبط، در خطِ امام خمینی (ره) به تمام معنا، فداكار، بیمدعا، مظلوم، مظلوم و مظلوم. این مظلومیت را در تشییع و تدفین وی همزمان با سالروز شهادت مظلومانه حضرت زهرا سلام الله علیها میبینید.
اینها همگی روی حساب و مبنایی است. همان طوری كه آیه شریفه دارد «و ما تدری نفس بأیّ ارض تموت»، هیچ كس نمیداند در چه سرزمینی میمیرد، فلذا نمیداند در چه روزی تدفین میشود و هیچ كس نمیداند در چه سرزمینی دفن میشود، اینها نكاتی است كه من فكر میكنم از مقامات معنوی شهید است كه سالهای سال در دل هور، در غربت بماند و بعد ما متوقف بمانیم و بعد هم پیكر شناسایی شود و سرافراز و با عزت به آغوش ملت برگردد.
یكی از دوستان فرزند شهید علی هاشمی نیز در این جمع میگوید: سردار یكی از نكات پنهانی این است كه بر حسب حكمت خداوند، اربعین مراسم تشییع حاج علی روز 4 تیر، مصادف با روزی است كه این اتفاق برای ایشان رخ داده است.
از قضا روزی كه ما برنامهریزی میكردیم كه زمان تشییع و شهادت ایشان را اعلام كنیم؛ همزمان كتابی به نام «راز گمشده مجنون» توسط خواهری به نام نظرلو به چاپ رسید و جالب اینجاست كه این خواهر 30 شب ماه مبارك رمضان تا سحر را به نوشتن این كتاب پرداخته بود؛ به ایشان گفتم كه معلوم است این شهید و خدای متعال كار شما را قبول كرده است كه شما اكنون موفق شدید در چنین روزی از این كتاب رونمایی كنید.
یكی از همراهان سردار باقرزاده در این جمع میافزاید: نكته دیگر اینكه میگفتند این كتاب یك سال و اندی در نوبت چاپ بوده، یعنی آماده شده بود و چاپش به این زمان رسید.
یكی از دوستان فرزند شهیدعلی هاشمی در پاسخ به سؤال سردار باقرزاده مبنی بر اینكه مادر شهید الآن چند سالشان است، اظهار میدارد: 79 سال، خیلی شكسته شدهاند. حاج آقای بزرگمان پدر حاج علی كه چهار، پنج سال پیش به رحمت خدا رفتند، از روزی كه حاجی مفقود شد، فكر میكنم به مدت 16سال هر روز صبح فرشی را جلوی در حیاط، پهن میكرد و منتظر حاجی مینشست. 16 سال دم در حیاط نشست، سن زیادی هم نداشت، ایشان حتی فوتبال هم بازی میكرد و ورزشكار بود. منتهی حاجی در این 16 سال منتظر بود و به رحمت خدا رفت.
مطالب مرتبط :
محسن رضایی از شهید هاشمی می گوید
چرا 22 سال از علی هاشمی نگفتیم؟
افتخار اسارت خود را به صدام نداد
پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس بخش هنر مردان خدا - سیفی