اسماء با مسما(3)
اشاره:
در باب نامهای قرآن و تعداد آن از دیرباز تا کنون میان مفسران و قرآن پژوهان اختلاف نظر بوده است.
ابوالفتوح رازى در تفسیرش 43 نام براى قرآن بر می شمارد. زركشى به نقل از قاضى ابوالمعالى این عدد را 55 اسم می رساند و برخی دیگر تا هشتاد اسم هم گفته اند.
کثیری از این اسامی گفته شده جنبه وصفی داشته و اطلاق عنوان اسم بر آنها خالی از وجه نیست.
سلسله نوشتار" اسماء با مسما" می کوشد تا در هر نوبت شما را با یکی از این نام های زیبای قرآن آشنا سازد.
( احسنالحدیث اولین اسم با مسمای قرآن که در مقاله گذشته در باره آن بحث شد.)
تعبیر «امام مبین» دو بار در قرآن بهكار رفته كه بار نخست درباره علم جامع خداوند به اعمال و رفتار همه آدمیان (یس/36،12) و بار دوم در ارتباط با نزول عذاب بر دو شهر قوم لوط و شعیب (حجر/15،79) است.
امام مبین: كتاب علم الهى
این واژه از ریشه «ا ـ م ـ م» به معناى اصل و مرجع، اشتقاق یافته و در همه كاربردهاى گوناگون آن، نامى براى كس یا چیزى است كه به سویش توجه شده و به نحوى از آن پیروى مىكنند.[1] واژه امام در معانى گوناگونى همچون: جاده[2]، ریسمان بنایى[3]، رهبر و پیشواى گروهى از مردم[4] بهكار رفته است. برخى واژهپژوهان قرآن در مقام شمارش كاربردهاى مختلف این واژه به 5 معناى ذیل اشاره كردهاند: رهبر، دفتر اعمال آدمیان، لوح محفوظ، كتاب تورات، راه اصلى و مركزى.[5]
واژه مبین از ریشه «بیان» به معناى كشف و ظهور اشتقاق یافته و با «بَوْن» به معناى تفاوت و «بَیْن» به معناى وصل و فراق هم ریشه است.[6] پیوند معنایى این سه مفهوم را اینگونه گفتهاند كه كشف و ظهور هر شىء معمولا ازطریق ذكر تفاوت و تشابه آن شىء با دیگر اشیا حاصل مىشود.[7] دو واژه «مُبین» و «بیّن» هم معناست؛ اما «مبین» از تأكید بیشترى برخوردار بوده و افزون بر ظهور و انكشاف، از حالت اظهار و كاشفیت براى دیگر اشیا نیز برخوردار است، به همین سبب گاه تنها از حیث نخست لحاظ شده و به صورت لازمى بهكار مىرود و گاه به حیث دوم آن نیز توجه شده و به صورت متعدى بهكار مىرود.[8]
تعبیر «امام مبین» دو بار در قرآن بهكار رفته كه بار نخست درباره علم جامع خداوند به اعمال و رفتار همه آدمیان (یس/36،12) و بار دوم در ارتباط با نزول عذاب بر دو شهر قوم لوط و شعیب (حجر/15،79) است.
خداوند در آیات نخست سوره یس، پس از بیان گمراهى، كوردلى و عناد كفرپیشگان در برابر پیامهاى آسمانى رسولان، از علم جامع خویش بهكارهاى گذشته و آثار برجاى مانده از آنان یاد مىكند: «... و نَكتُبُ ما قَدَّموا وءاثـرَهُم و كُلَّ شَىء اَحصَینـهُ فى اِمام مُبین» (یس/36،12)
غالب مفسران، امام مبین را در این آیه به معناى لوح محفوظ دانستهاند كه در آیات دیگر از آن به «امّ الكتاب» (براى نمونه نك: رعد/13،39) و «كتاب مبین» (براى نمونه نك: انعام/6 ،59) یاد شده است[9]، با این حال در بیان تعریف آن دچار اختلافاتى شدهاند كه در نمونهاى از این تعاریف، حاوى اعمال و آثار انسانها و بلكه در برگیرنده همه اشیا و موجودات دانسته شده و فرشتگان در اجراى وظایف خویش به عمل بر طبق آن موظف شمرده شدهاند.[10]( => لوح محفوظ) شمارى دیگر از مفسران، تعبیر مورد نظر را به معناى نامه اعمال آدمیان دانسته و بخش نخست آیه را به استشهاد آوردهاند[11]: «و نَكتُبُ ما قَدَّموا وءاثـرَهُم» این تفسیر در برخى روایات شیعه نیز به چشم مىخورد.[12] گروهى نیز با تعریف امام مبین به كتاب حاوى اعمال و آثار همه انسانها پیش از وقوع[13] گویا در مقام نوعى جمع میان دو دیدگاه پیشگفته برآمدهاند.
در وجه جمعى برخى دیگر از مفسران معاصر، همه موارد مذكور به مثابه تعابیرى متفاوت از یك كتاب دانسته شده كه شامل همه بخشهاى مذكور است.[14] در این صورت امام مبین، نام كتابى است كه حاوى معلوماتى درباره جمیع موجودات و همه اعمال و حوادث جهان هستى است.[15] در وجه نامگذارى این كتاب نیز اقوال گوناگونى بیان شده كه قابل جمع مىنمایند: تحقق همه امور بر طبق آن[16]، برگرفته شدن همه كتابهاى آسمانى از آن،[17] تنظیم نامه اعمال انسانها براساس آن[18] و معیار سنجش اعمال بودن آن در قیامت[19]، در هر حال این آیه بنا به عمده اقوال پیشگفته بر علم تفصیلى خداوند نسبت به همه پدیدههاى هستى دلالت دارد.[20] برخى فیلسوفان و عارفان در دیدگاهى تأویلى، امام مبین را نه به معناى كتابى حاوى علومى خاص، بلكه آن را موجودى مجرد دانستهاند كه حقیقت همه اشیا در آن موجود بوده و قرآن و كلیه شرایع آسمانى از آن پدید مىآیند.[21] انسان كامل از دیدگاه آنان همان امام مبین است كه تجلى جامع و كامل كتابهاى دیگر الهى (ام الكتاب، لوح محفوظ، كتاب محو و اثبات، كتاب مسطور) بوده[22] و همه موجودات جهان، تابع و تحت تدبیر وى هستند.[23] در روایات شیعه نیز امام مبین بر امیرمؤمنان(علیه السلام)[24] و سایر امامان(علیهم السلام)[25] تطبیق شده و گاه نیز كتابى حاوى همه حوادث جهان[26] یا وصیت نامه پیامبر(صلى الله علیه وآله)[27] دانسته شده كه بر آن حضرت نازل گشته است.
در وجه جمعى برخى دیگر از مفسران معاصر، همه موارد مذكور به مثابه تعابیرى متفاوت از یك كتاب دانسته شده كه شامل همه بخشهاى مذكور است.[14] در این صورت امام مبین، نام كتابى است كه حاوى معلوماتى درباره جمیع موجودات و همه اعمال و حوادث جهان هستى است
در یادكردى دیگر از امام مبین پس از ذكر داستان قوم لوط به آثار و نشانههاى برجاى مانده از شهرشان بر مسیر راه مسافران اشاره شده و پس از جریان قوم شعیب و انتقام الهى از آنان یاد شده است: «فَاَخَذَتهُمُ الصَّیحَةُ مُشرِقین * واِنَّها لَبِسَبیل مُقیم * و اِن كانَ اَصحـبُ الاَیكَةِ لَظــلِمین * فانتَقَمنا مِنهُم و اِنَّهُما لَبِاِمام مُبین» (حجر/15،73، 76، 78 ـ 79) مفسران در بیان منظور خداوند از تعبیر «اِنَّهُما لَبِاِمام مُبین» اختلاف نظر دارند؛ گروه اندكى از مفسران سعى كردهاند تعبیر مزبور را در این آیه نیز به معناى لوح محفوظ یا معناى دیگرى نزدیك به آن تفسیر كنند. سدّى از مفسران نخستین در برابر نظر غالب مفسران هم طبقه خود، امام مبین را در این آیه همان «كتاب مستبین» در آیه «وءاتَینـهُمَا الكِتـبَ المُستَبین» (صافّات/37،117) دانسته و آن را مقدم بر دیگر كتابها مىشمرد.[28] سیاق آیات سوره صافّات نشان مىدهد كه منظور از كتاب مذكور، تورات است. تفسیر امام مبین در این آیه به لوح محفوظ یا كتابى جامع و شامل بر لوح محفوظ در آثار برخى مفسران معتزلى و عرفاى اسلامى نیز به چشم مىخورد.[29] در گزارشى از مورج نیز به استعمال امام به معناى كتاب در گویش قبیله حِمْیَر برمىخوریم كه در تأیید دیدگاه مورد نظر بهكار گرفته شده است.[30] بنا به این نوع تفاسیر، آیه در مقام بیان این مطلب خواهد بود كه ماجراى آن دو شهر یا داستان لوط و شعیب در كتاب مستبین یا لوح محفوظ یا كتاب مشتمل بر آن ثبت شده است، در حالى كه این معنا بر خلاف منظور خداوند از ذكر داستان آن دو قوم جهت عبرتگیرى خوانندگان به نظر مىرسد[31]، به هر روى عموم مفسران در برابر دیدگاه پیشگفته، امام مبین را در این آیه به معناى شاهراهى آشكار دانسته[32] و در وجه نامگذارى آن گفتهاند كه مسافران با دنبال كردن راه اصلى به مقصد خود مىرسند[33]، بنابراین، ارتباطى میان این تعبیر در این آیه با معناى اصطلاحى آن در آیه سابق وجود نداشته و تنها نوعى اشتراك لفظى میان آنها برقرار است یا دو مصداق كاملا متفاوت از یك معناى جامع لغوى به شمار مىروند. البته در دیدگاه مشهور نیز اختلافاتى درباره تعیین دو شهر مذكور در آیه«اِنَّهُما لَبِاِمام مُبین» به چشم مىخورد؛ بیشتر مفسران منظور از این دو شهر را همان شهر قوم* لوط و شعیب دانستهاند[34] كه آثار آنها در مسیر مدینه به شام در معرض دید مسافران بوده است[35]؛ اما برخى دیگر آن دو مكان را محل سكونت دو قبیله همجوار دانستهاند كه شعیب به سوى هر دوى آنها مبعوث شده و در قرآن از هر دو به «اصحاب ایكه» یاد شده است.[36]
منابع
تاج العروس من جواهر القاموس؛ التحقیق فى كلمات القرآن الكریم؛ ترتیب كتاب العین؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ابن ابى حاتم؛ تفسیر القرآن الكریم؛ صدرالمتالهین؛ تفسیر القمى؛ التفسیر الكبیر؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نور الثقلین؛ تفسیر من وحى القرآن؛ جامع البیان عن تأویل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ الحكمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعه؛ رحمة من الرحمن فى تفسیر و اشارات القرآن؛ روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم؛ شرح الاسماء او شرح دعاء الجوشن الكبیر؛ الصحاح تاج اللغة و صحاحالعربیه؛ الفرقان فى تفسیر القرآن؛ الفضائل؛ كشف الاسرار و عدة الابرار؛ لسان العرب؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ معانى الاخبار؛ معانى القرآن، فراء؛ مفردات الفاظ القرآن؛ مناقب آلابىطالب؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ النكت و العیون، ماوردى؛ نوادر المعجزات فى مناقب الائمة الهدى(علیهم السلام)؛ الوجوه و النظائر لالفاظ كتاب الله العزیز.
على معمورى
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
[1]. الصحاح، ج5، ص1863، 1865؛ مفردات، ص85، 87 ؛ التحقیق، ج 1، ص 135، «ام».
[2]. ترتیب العین، ص 55 ؛ الصحاح، ج 5 ، ص 1865؛ لسانالعرب، ج 1، ص 214، «ام».
[3]. معانىالاخبار، ص 225؛ تاجالعروس، ج16، ص 34، «امم».
[4]. الصحاح، ج 5 ، ص 1865؛ لسان العرب، ج 1، ص 213 ـ 214؛ مجمعالبحرین، ج1، ص 77، «ام».
[5]. الوجوه والنظائر، ج 1، ص 118 ـ 119.
[6]. الصحاح، ج 5 ، ص 2082 ـ 2083؛ مفردات، ص157ـ158؛ التحقیق، ج1، ص366ـ367، «بین».
[7]. التحقیق، ج 1، ص 366 ـ 367.
[8]. لسان العرب، ج 1، ص 562 ؛ التحقیق، ج 1، ص 367 ـ 368.
[9]. تفسیر ابن ابىحاتم، ج10، ص 3191؛ كشفالاسرار، ج 8 ، ص 209؛ المیزان، ج 17، ص 67 .
[10]. التفسیر الكبیر، ج2، ص49.
[11]. رحمة من الرحمن، ج 3، ص 463؛ التفسیر الكبیر، ج 26، ص 49؛ تفسیر قرطبى، ج 15، ص 11.
[12]. نورالثقلین، ج 4، ص 378.
[13]. التفسیر الكبیر، ج 26، ص 49.
[14]. من وحى القرآن، ج 19، ص 132.
[15]. تفسیر صدر المتالهین، ج 5 ، ص 43؛ التحریروالتنویر، ج 22، ص 357.
[16]. الفرقان، ج 23، ص 24.
[17]. كشف الاسرار، ج 8 ، ص 209.
[18]. المیزان، ج 17، ص 67 .
[19]. نمونه، ج 18، ص 332.
[20]. مجمعالبیان، ج8 ، ص654 ؛ الفرقان، ج22، ص24.
[21]. تفسیر صدر المتالهین، ج 5 ، ص 35؛ اسفار، ج 6 ، ص 295 ـ 296، 394؛ ج 7، ص 38، 48.
[22]. شرح الاسماء، ص 157 ـ 158.
[23]. رحمة منالرحمن، ج 3، ص 463؛ اسفار، ج 6 ، ص 296؛ نمونه، ج 18، ص 336.
[24]. تفسیر قمى، ج 2، ص 187؛ معانىالاخبار، ج 1، ص 225؛ الفضائل، ص 94.
[25]. مناقب، ج 2، ص 248.
[26]. نوادر المعجزات، ص 131 ـ 132.
[27]. نورالثقلین، ج 4، ص 378.
[28]. تفسیر ماوردى، ج 3، ص 169.
[29]. مجمعالبیان، ج6 ، ص528 ؛ رحمة منالرحمن، ج2، ص 461؛ روحالمعانى، مج 8 ، ج 14، ص 111.
[30]. تفسیر ماوردى، ج 3، ص 169؛ روح المعانى، مج 8 ، ج 14، ص 112.
[31]. نمونه، ج 11، ص 121 ـ 122.
[32]. جامع البیان، مج 8 ، ج 14، ص 65 ؛ مجمع البیان، ج 6 ، ص 528 ؛ المیزان، ج 12، ص 185.
[33]. معانى القرآن، ج 2، ص 91؛ تفسیر ماوردى، ج 3، ص 168؛ التفسیر الكبیر، ج 19، ص 204.
[34]. جامع البیان، مج 8 ، ج 14، ص 65 ؛ تفسیر قرطبى، ج 10، ص 31؛ الفرقان، ج 22، ص 24.
[35]. المیزان، ج 12، ص 185.
[36]. روحالمعانى، مج8 ، ج14، ص111؛ التحریروالتنویر، ج 14، ص 72.