تبیان، دستیار زندگی
قران گوهری بی نظیراست که که ضمانت نامه سعادت بشری است ارزش انسان را به حدی بالا میبرد که انسان که انسان بشود تجلیگاه قرآن بشود دریای نور اما افسوس که ضمیر ناپاکمان قدرت پذیرش این نور را ندارد و به قدر یک فانوس کم نور قانع است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شریفتر از کعبه و قرآن !

قاری

در «كافی‌» محمّد بن‌ یعقوب‌ كلینی‌ با سند متّصل‌ خود روایت‌ میكند از یعقوب‌ أحمر كه‌ گفت‌: من‌ به‌ حضرت‌ صادق‌ علیه‌ السّلام‌ گفتم‌: فدایت‌ شوم‌؟ هُموم‌ و غصّه‌ها و اشیاء دیگری‌ بر من‌ وارد شده‌ است‌ بطوریكه‌ چیزی‌ از مستحبّات‌ و كارهای‌ خیر را برای‌ من‌ باقی‌ نگذاشته‌ است‌، مگر آنكه‌ گروهی‌ از آن‌ كارهای‌ خیر از من‌ پریدند و سلب‌ شدند تا به‌ جائی‌ كه‌ مقداری‌ از قرائت‌ قرآن‌ از من‌ سلب‌ شده‌ است‌.

گوید: چون‌ حضرت‌ از من‌ نام‌ قرآن‌ را شنیدند به‌ هراس‌ و فَزع‌ افتادند و گفتند: بعضی‌ از مردم‌ سوره‌ای‌ از قرآن‌ را از روی‌ بی‌اعتنائی‌ دستخوش‌ نسیان‌ و فراموشی‌ قرار میدهند، و آن‌ سوره‌ در روز قیامت‌ به‌ نزد آن‌ مرد می‌آید تا آنجا كه‌ از درجه‌ای‌ از درجات‌ بر او اشراف‌ می‌یابد و میگوید: السَّلاَمُ عَلَیكَ.

آن‌ مرد در پاسخ‌ میگوید: وَ عَلَیكَ السَّلاَمُ، تو كیستی‌؟! آن‌ سوره‌ میگوید: من‌ فلان‌ سوره‌ هستم‌، تو مرا ضایع‌ كردی‌ و ترک نمودی‌! و اگر هر آینه‌ به‌ من‌ تمسّک می‌نمودی‌، به‌ این‌ درجه‌ مقام‌ تو ترفیع‌ یافته‌ بود.

سپس‌ حضرت‌ با انگشت‌ خود اشاره‌ كردند و فرمودند:

 عَلَیكُمْ بِالْقُرءانِ فَتَعَلَّمُوهُ فَإنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ یتَعَلَّمُ الْقُرءانَ لِیقَالَ: فُلاَنٌ قَارِئٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یتَعَلَّمُهُ فَیطْلُبُ بِهِ الصَّوْتَ فَیقَالُ: فُلاَنٌ حَسَنُ الصَّوْتِ وَ لَیسَ فِی‌ ذَلِكَ خَیرٌ، وَ مِنْهُمْ مَنْ یتَعَلَّمُهُ فَیقُومُ بِهِ فِی‌ لَیلِهِ وَ نَهَارِهِ لاَ یبَالِی‌ مَنْ عَلِمَ ذَلِكَ وَ مَنْ لَمْ یعْلَمُهُ [1] ؛بر شما باد به‌ قرآن‌ كه‌ آنرا بیاموزید! چون‌ بعضی‌ از مردم‌ قرآن‌ را می‌آموزند تا آنكه‌ گفته‌ شود: فلان‌ كس‌ خوانند؟ خوبی‌ است‌؛ و بعضی‌ به‌ جهت‌ صدا قرآن‌ را می‌آموزند تا آنكه‌ گفته‌ شود: فلانكس‌ صدایش‌ خوب‌ است‌، و در آن‌ خیری‌ نیست‌، و بعضی‌ قرآن‌ را می‌آموزند تا آنكه‌ به‌ مفاد آن‌ در شب‌ و روز عمل‌ كنند و قرآن‌ را بپا دارند، و در صدد آن‌ نیستند كه‌ كسی‌ از تعلّم‌ او اطّلاع‌ پیدا كند یا نكند.»

و نیز در «كافی‌» با سند خود از حضرت‌ امام‌ محمّد باقر علیه‌ السّلام‌ روایت‌ كرده‌ است‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ فرمودند:

اگر كسی‌ قرآن‌ را در خود راه‌ داد بطوریكه‌ تمام‌ جهات‌ قرآن‌ از ظاهر و باطن‌ قرآن‌، معانی‌ و اخلاقیات‌ و عقائد و مَلَكات‌ و معارف‌ و توحید قرآن‌ در او متجلّی‌ شدوجودش‌ حقیقت‌ قرآن‌ میگردد

قُرّاء قرآن‌ سه‌ دسته‌ هستند

مردی‌ كه‌ قرآن‌ را میخواند و آنرا برای‌ خود سرمایه‌ تجارت‌ قرار میدهد و بواسطه‌ آن‌ از پادشاهان‌ و حكّام‌ به‌ منافع‌ مادّی‌ میرسد و بر مردم‌ سیطره‌ و تفوّق‌ پیدا میكند.و مردی‌ كه‌ قرآن‌ را میخواند و حروف‌ و كلمات‌ و قواعد ادبی‌ و تجویدی‌ را یاد میگیرد، ولیكن‌ حدود و معانی‌ و مبانی‌ حقیقی‌ آنرا ضایع‌ می‌نماید؛ و خداوند این‌ دو دسته‌ را در بین‌ قاریان‌ قرآن‌ زیاد نگرداند.

و مردی‌ كه‌ قرآن‌ را میخواند و دوای‌ قرآن‌ را بر روی‌ درد قلبش‌ می‌نهد، و با قرآن‌ شب‌ها بیدار و زنده‌دار است‌ و روزها روزه‌، و با قرآن‌ به‌ سجودهای‌ خود مشغول‌ است‌، و به‌ قرآن‌ پهلو از رختخواب‌ تهی‌ میكند و به‌ عبادت‌ اشتغال‌ میورزد. به‌ بركت‌ این‌ چنین‌ قاریان‌ قرآن‌ خداوند عزیزِ جبّار، بلا را از مردم‌ میگرداند، و بواسطه‌ آنان‌ خداوند دور حكومت‌ را از دشمنان‌ گرفته‌ و به‌ آنها محوّل‌ می‌نماید، و به‌ جهت‌ آنان‌ خداوند عزّوجلّ باران‌ رحمت‌ خود را از آسمان‌ فرو میفرستد. و سوگند به‌ خدا كه‌ این‌ چنین‌ قاریان‌ قرآن‌ از كبریت‌ احمر نادرتر و كمیاب‌ترند. [2]

قرآن خواندن

باید دانست‌ كه‌ تا ضمیرّ انسان‌ نسبت‌ به‌ قرآن‌ پاک نشود، یعنی‌ تا انسان‌ قرآن‌ را فقط‌ برای‌ عمل‌ نیاموزد و برای‌ تحقّق‌ بخشیدن‌ معانی‌ آن‌ در وجودش‌ دست‌ بدان‌ نزند، انسان‌ از حقیقت‌ قرآن‌ بهره‌ای‌ ندارد. و چه‌ بسا افرادی‌ دیده‌ میشوند كه‌ به‌ قرآن‌ و علوم‌ قرآنی‌ واردند. و در تفاسیر مطالعه‌ دارند، ولی‌ قلبشان‌ سیاه‌ است‌؛ علّت‌ آنست‌ كه‌ قرآن‌ را وسیله‌ وصول‌ به‌ دنیا از جاه‌ و مقام‌ و منال‌ و عزّت‌ قرار داده‌اند، روح‌ قرآن‌ از چنین‌ افرادی‌ بیزار است‌. در مكتب‌ تشیع‌ چنین‌ قاریانی‌ به‌ ندرت‌ یافت‌ میشوند، چون‌ اصول‌ تعلیمات‌ شیعه‌ علماء و قاریان‌ را بر اساس‌ تبعیت‌ از حقّ پرورش‌ میدهد و نسبت‌ به‌ دنیا طلبی و برای‌ ریاست‌ باطله‌ عمر خود را صرف‌ نمی‌كنند.مؤمن به هر اندازه كه به قرآن عمل كند به همان اندازه، قرآن می‌شود

اگر مؤمن‌ به‌ درجه معرفت‌ پروردگار رسید، وجودش‌ قابل طواف میگردد

بنابراین‌ ، وقتی‌ كه‌ مؤمن‌ دارای‌ مقام‌ ایمان‌ شد و ایمان‌ جان‌ او را زنده‌ كرد، و حقیقت‌ قرآن‌ هم‌ عبارت‌ از معنی‌ و حقیقت‌ قرآن‌ شد، و مؤمن‌ به‌ قرآن‌ آشنا شد و واقعیت‌ آن‌ در روح‌ و نفس‌ مؤمن‌ پیاده‌ شد و تجلّی‌ كرد، نفس‌ مؤمن‌ قرآن‌ میگردد. و وجودش‌ قرآن‌ میشود؛ همچنانكه‌ در روایات‌ داریم‌ كه‌: الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْقُرءَانِ وَ الْكَعْبَةِ. «احترام‌ مؤمن‌ از احترام‌ قرآن‌ و كعبه‌ بیشتر است‌.»

چرا؟ برای‌ اینكه‌ این‌ قرآن‌ كاغذی‌ است‌ كه‌ بر روی‌ آن‌ نوشته‌ شده‌ است‌ و كعبه‌ خشت‌ و گلیست‌ كه‌ ساخته‌ شده‌، ولیكن‌ آن‌ حقیقت‌ قرآن‌ اگر در روح‌ مؤمن‌ تجلّی‌ كرد این‌ مؤمن‌ موجودیتش‌ زنده‌ شده‌ است‌ به‌ حیات‌ قرآن‌ و قرآن‌ حقیقی‌ گردیده‌ است‌. اگر مؤمن‌ به‌ درجه معرفت‌ پروردگار رسید، وجودش‌ قابل طواف میگردد؛ یعنی‌ كعبه‌ میشود.و البتّه‌ حقیقت‌ كعبه‌ از این‌ كعبه‌ و حقیقت‌ قرآن‌ از این‌ قرآن‌ أشرف‌ است‌.

و سپس‌ میفرماید: روی‌ این‌ مقدّمات‌، بسیاری‌ از أخبار در این‌ صورت‌ معنایش‌ برای‌ ما روشن‌ میشود.

اگر كسی‌ قرآن‌ را در خود راه‌ داد بطوریكه‌ تمام‌ جهات‌ قرآن‌ از ظاهر و باطن‌ قرآن‌، معانی‌ و اخلاقیات‌ و عقائد و مَلَكات‌ و معارف‌ و توحید قرآن‌ در او متجلّی‌ شد، این‌ وجودش‌ حقیقت‌ قرآن‌ میگردد.

منبع :معاد شناسی علامه طهرانی جلد7

فرآوری: فاطمه محمدی – گروه دین و اندیشه تبیان

پی نوشت:


1- اُصول‌ كافی‌ ج‌ 2، ص‌ 608 و 609؛ و در «وسائل‌» أمیر بهادر، ج‌ 1، ص‌ 369 آورده‌ است‌.

2 ـ اُصول‌ كافی‌ ج‌ 2، ص‌ 627؛ و «وسآئل‌ الشّیعة‌» ج‌ 1، ص‌ 369.