شریفتر از کعبه و قرآن !
در «كافی» محمّد بن یعقوب كلینی با سند متّصل خود روایت میكند از یعقوب أحمر كه گفت: من به حضرت صادق علیه السّلام گفتم: فدایت شوم؟ هُموم و غصّهها و اشیاء دیگری بر من وارد شده است بطوریكه چیزی از مستحبّات و كارهای خیر را برای من باقی نگذاشته است، مگر آنكه گروهی از آن كارهای خیر از من پریدند و سلب شدند تا به جائی كه مقداری از قرائت قرآن از من سلب شده است.
گوید: چون حضرت از من نام قرآن را شنیدند به هراس و فَزع افتادند و گفتند: بعضی از مردم سورهای از قرآن را از روی بیاعتنائی دستخوش نسیان و فراموشی قرار میدهند، و آن سوره در روز قیامت به نزد آن مرد میآید تا آنجا كه از درجهای از درجات بر او اشراف مییابد و میگوید: السَّلاَمُ عَلَیكَ.
آن مرد در پاسخ میگوید: وَ عَلَیكَ السَّلاَمُ، تو كیستی؟! آن سوره میگوید: من فلان سوره هستم، تو مرا ضایع كردی و ترک نمودی! و اگر هر آینه به من تمسّک مینمودی، به این درجه مقام تو ترفیع یافته بود.
سپس حضرت با انگشت خود اشاره كردند و فرمودند:
عَلَیكُمْ بِالْقُرءانِ فَتَعَلَّمُوهُ فَإنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ یتَعَلَّمُ الْقُرءانَ لِیقَالَ: فُلاَنٌ قَارِئٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یتَعَلَّمُهُ فَیطْلُبُ بِهِ الصَّوْتَ فَیقَالُ: فُلاَنٌ حَسَنُ الصَّوْتِ وَ لَیسَ فِی ذَلِكَ خَیرٌ، وَ مِنْهُمْ مَنْ یتَعَلَّمُهُ فَیقُومُ بِهِ فِی لَیلِهِ وَ نَهَارِهِ لاَ یبَالِی مَنْ عَلِمَ ذَلِكَ وَ مَنْ لَمْ یعْلَمُهُ [1] ؛بر شما باد به قرآن كه آنرا بیاموزید! چون بعضی از مردم قرآن را میآموزند تا آنكه گفته شود: فلان كس خوانند؟ خوبی است؛ و بعضی به جهت صدا قرآن را میآموزند تا آنكه گفته شود: فلانكس صدایش خوب است، و در آن خیری نیست، و بعضی قرآن را میآموزند تا آنكه به مفاد آن در شب و روز عمل كنند و قرآن را بپا دارند، و در صدد آن نیستند كه كسی از تعلّم او اطّلاع پیدا كند یا نكند.»
و نیز در «كافی» با سند خود از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت كرده است كه آن حضرت فرمودند:
قُرّاء قرآن سه دسته هستند
مردی كه قرآن را میخواند و آنرا برای خود سرمایه تجارت قرار میدهد و بواسطه آن از پادشاهان و حكّام به منافع مادّی میرسد و بر مردم سیطره و تفوّق پیدا میكند.و مردی كه قرآن را میخواند و حروف و كلمات و قواعد ادبی و تجویدی را یاد میگیرد، ولیكن حدود و معانی و مبانی حقیقی آنرا ضایع مینماید؛ و خداوند این دو دسته را در بین قاریان قرآن زیاد نگرداند.
و مردی كه قرآن را میخواند و دوای قرآن را بر روی درد قلبش مینهد، و با قرآن شبها بیدار و زندهدار است و روزها روزه، و با قرآن به سجودهای خود مشغول است، و به قرآن پهلو از رختخواب تهی میكند و به عبادت اشتغال میورزد. به بركت این چنین قاریان قرآن خداوند عزیزِ جبّار، بلا را از مردم میگرداند، و بواسطه آنان خداوند دور حكومت را از دشمنان گرفته و به آنها محوّل مینماید، و به جهت آنان خداوند عزّوجلّ باران رحمت خود را از آسمان فرو میفرستد. و سوگند به خدا كه این چنین قاریان قرآن از كبریت احمر نادرتر و كمیابترند. [2]
باید دانست كه تا ضمیرّ انسان نسبت به قرآن پاک نشود، یعنی تا انسان قرآن را فقط برای عمل نیاموزد و برای تحقّق بخشیدن معانی آن در وجودش دست بدان نزند، انسان از حقیقت قرآن بهرهای ندارد. و چه بسا افرادی دیده میشوند كه به قرآن و علوم قرآنی واردند. و در تفاسیر مطالعه دارند، ولی قلبشان سیاه است؛ علّت آنست كه قرآن را وسیله وصول به دنیا از جاه و مقام و منال و عزّت قرار دادهاند، روح قرآن از چنین افرادی بیزار است. در مكتب تشیع چنین قاریانی به ندرت یافت میشوند، چون اصول تعلیمات شیعه علماء و قاریان را بر اساس تبعیت از حقّ پرورش میدهد و نسبت به دنیا طلبی و برای ریاست باطله عمر خود را صرف نمیكنند.مؤمن به هر اندازه كه به قرآن عمل كند به همان اندازه، قرآن میشود
بنابراین ، وقتی كه مؤمن دارای مقام ایمان شد و ایمان جان او را زنده كرد، و حقیقت قرآن هم عبارت از معنی و حقیقت قرآن شد، و مؤمن به قرآن آشنا شد و واقعیت آن در روح و نفس مؤمن پیاده شد و تجلّی كرد، نفس مؤمن قرآن میگردد. و وجودش قرآن میشود؛ همچنانكه در روایات داریم كه: الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْقُرءَانِ وَ الْكَعْبَةِ. «احترام مؤمن از احترام قرآن و كعبه بیشتر است.»
چرا؟ برای اینكه این قرآن كاغذی است كه بر روی آن نوشته شده است و كعبه خشت و گلیست كه ساخته شده، ولیكن آن حقیقت قرآن اگر در روح مؤمن تجلّی كرد این مؤمن موجودیتش زنده شده است به حیات قرآن و قرآن حقیقی گردیده است. اگر مؤمن به درجه معرفت پروردگار رسید، وجودش قابل طواف میگردد؛ یعنی كعبه میشود.و البتّه حقیقت كعبه از این كعبه و حقیقت قرآن از این قرآن أشرف است.
و سپس میفرماید: روی این مقدّمات، بسیاری از أخبار در این صورت معنایش برای ما روشن میشود.
اگر كسی قرآن را در خود راه داد بطوریكه تمام جهات قرآن از ظاهر و باطن قرآن، معانی و اخلاقیات و عقائد و مَلَكات و معارف و توحید قرآن در او متجلّی شد، این وجودش حقیقت قرآن میگردد.
منبع :معاد شناسی علامه طهرانی جلد7
فرآوری: فاطمه محمدی – گروه دین و اندیشه تبیان
پی نوشت:
1- اُصول كافی ج 2، ص 608 و 609؛ و در «وسائل» أمیر بهادر، ج 1، ص 369 آورده است.
2 ـ اُصول كافی ج 2، ص 627؛ و «وسآئل الشّیعة» ج 1، ص 369.