احمد آیینه الهی
در عدم بودیم مستور وجود |
تا محبت پرده ما را گشود |
بود تنها حضرت پروردگار |
خواست تا خود را ببیند آشكار |
آفرید آیینه ای در خرد خویش |
داد او را سینه ای در خورد خویش |
نام آن آیینه را احمد نهاد |
گام او را بر خطی ممتد نهاد |
كردآنگه سینه اش را صیقلی |
تاشود طور تجلی منجلی |
دید در آیینه ذات كبریا |
فاش كنت كنزا مخفیا |
گفت این عین تجلای من است |
جام او سر مست صهبای من است |
چشم احمدباده گردان من است |
رهنمای رهنوردان من است |
خاک را با خون دل گل ساختیم |
خون دل خوردیم زگل دل ساختیم |
زین سبب دل محرم راز من است |
پرده عشاق دمساز من است |
عاشقان را بی خیالی خوشتر است |
نغمه از نی های خالی خوشتر است |
عشق بازان لاابالی تر به پیش |
تا جواب آید آید سوالی تر به پیش |
زخمه ام در جستجوی تارهاست |
زین سبب هر گوشه بر پا دارهاست |
تار گر بینم شور بر پا میکنم |
موسی آید طور بر پا میکنم |
آب اتشناک دارم در سبو |
باده ای سوزان ولی بی رنگ و بو |
هرکسی نوشد دگرگون میشود |
لیلی اینجا همچو مجنون میشود |
هر کسی نوشد چنان آتش شود |
اهل دل گردد ولی سرکش شود |
هر کسی نوشد سلیمانی کند |
آنچه میدانیم و میدانی کند |
می تراود اسم اعظم از لبش |
میرسد با اذن ما بر مطلبش |
باده ما باده انگور نیست |
شهد ما در لانه زنبور نیست |
بیخود از خود شو خداوندی مکن |
با خداوند جهان رندی مکن |
محرم ما را پریشانی مباد |
مهر ما محتاج پیشانی مباد |
ای نمازآگین پس از هفتادسال |
کو تحول کو طرب کو شور و حال |
كس سزد خاموش و بی وجد و طرب |
بر لب دریا بمیری تشنه لب |
آستین شوق را بالا بزن |
دست دل بر دامن دریا بزن |
جرعه ای از جام آگاهی بزن |
مست شو فریاد انا الحقی بزن |
دست ساقی چون سر خم را گشود |
جز محمد هیچ كس آنجا نبود |
جام آن آیینه را سیراب كرد |
وز جمالش خویش را بیتاب كرد |
موج زلف مصطفی را تاب داد |
ذوالفقار غیرتش را آب داد |
در پی احمد علی آمد پدید |
در كف اوبود میزان و حدید |
بولعجب بین روح حق را در دو جسم |
هر دو یك معنا ولیكن در دو اسم |
در حقیقت هر دویك آیینه اند |
یك زبان و یك دل و یك سینه اند |
یك نظر بر پرده نقاش كن |
تاب كیسوی قلم را فاش كن |
آفرین گو پنجه ی معما ررا |
تا نماید فاش بر تو این اسرار را |
فاش می گوید به ما لوح و قلم |
از وجود چهارده بی بیش و كم |
چهارده گیسوی در هم ریخته |
چهارده طبل فلك آویخته |
چهارده ماه ِ فلك پرواز كن |
چهارده خورشیدِ هستی ساز كن |
چهارده پرواز در هفت آسمان |
هر یكی رنگین تر از رنگین كمان |
چهارده الیاس ِ در باد آمده |
چهارده خضر ِ به امداد آمده |
چهارده كنعانیه یوسف جمال |
چهارده موسی به سینای كمال |
چهارده روح ِ به دریا متصل |
چهارده روح ِ جدا از آب و ِگل |
چهارده دریای مروارید جوش |
چهارده سیل ِ سراپا در خروش |
چهارده گنجینه ی علم َلدُن |
چهارده شمشیر فولاد آب كن |
چهارده سر ، چهارده سردار دین |
چهارده تفصیر قرآن مبین |
چهارده پروانه ی افروخته |
چهارده شمع سراپا سوخته |
چهارده شیر شكر آمیخته |
چهارده شهدِ به ساغر ریخته |
چهارده سرمستِ بی جام و سبو ، |
جرعه نوش از باده ی اسرار هو |
چهارده می خانه ی ساقی شده |
وجهُ َر ِبك گشته و باقی شده |
چهارده منظور ِ منظور آمده |
ُكُلهم نورٌ علی نور آمده |
آفرینش بر مدار عشق بود |
مصطفی آیینه دار عشق بود |
میم او شد مركز پرگار عشق |
بر تجلی بر سر بازار عشق |
تا قلم بر حلقه ی صادش رسید |
شد الم نشرح لك صدرك پدید |
طا طریق عشق بازی را نوشت |
فا فروغ سر فرازی را نوشت |
یا یقین عشق بازان را نگاشت |
خلق عالم بیش از این یارا نداشت |
دست حق تا خشت آدم را نهاد |
بر زبانش نام خاتم را نهاد |
نام احمد نام جمله انبیاست |
چون كه صد آمد نود هم پیش ماست |
از مناره پنج نوبت پر خروش |
نام احمد با علی آید به گوش |
روز و شب گویم به آوای جلی |
اكفیانی یا محمد یا علی |
محمدرضا آقاسی
تهیه و تنظیم بخش ادبیات تبیان