تبیان، دستیار زندگی
خداوند متعال انسان را موجودی منحصر به فرد آراسته به صفات خودش ساخت چرا که از روح خودش در او دمید و اورا اشرف مخلوقات قرار داد اما این انمسان ناسپاس به سر به طغیان برداشت اینجاست که خداونند متعال بعد از آن همه تعریف وتمجید به سرزنش انسان پرداخت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ما چرا مغروریم؟!

قرآن

انسان، موجودی که تمام امتیازاتش او را بر سایر موجودات این جهان برتری میدهد خدواند متعال بر او منّت نهاد آفریدش از روح خود در او دمید او را اشرف مخلوقات خواند ، خداوندی  که هم «رب» است و هم «کریم»به مقتضاى ربوبیتش پیوسته انسان را در کنف حمایت خود قرار داده ، و تربیت و تکامل او را بر عهده گرفته ، و به مقتضاى کرمش او را بر سر خوان نعمت خود نشانده ، و از تمام مواهب مادى و معنوى برخوردار ساخته است ، بى آنکه انتظارى از او داشته باشد و پاداش و عوضى بطلبد، حتى خطاهاى او را نادیده مى گیرد، و با کرمش او را مورد عفو قرار مى دهد.

آیا سزاوار است چنین موجود شریفى در برابر چنان پروردگار بزرگى جسور گردد؟

و یا لحظه اى از او غافل شود و در انجام فرمانش که ضامن سعادت خود او است قصور ورزد؟ واقعا از خود بپرسیم در مقابل این همه لطف چرا این همه ناسپاسی؟

در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است که هنگام تلاوت این آیه شریفه «یا أَیهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّک بِرَبِّک الْکرِیمِ؟»(1) ؛ اى انسان، چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟

فرمود: غره جهله : (جهل و نادانیش او را مغرور و غافل ساخته است)!.

همچنین از (فضیل بن عیاض) نقل شده که از او سؤ ال کردند اگر در روز قیامت خداوند تو را به حضور طلبد و از تو بپرسد: ما غرک بربک الکریم ، در جواب چه مى گویى گفت : در جواب مى گویم : غرنى ستورک المرخاة (پرده هایى که بر گناهان من افکنده بودى مرا غافل و مغرور ساخت)!

امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در تفسیر این آیه جمله هاى عجیبى دارد، مى فرماید:

این آیه کوبنده ترین دلیل در برابر شنونده است ، و قاطعترین عذر در برابر شخص مغرور، کسى که جهالت و نادانیش او را جسور و مغرور ساخته ، خداوند مى فرماید:

اى انسان چه چیز تو را بر گناهت جرأت داده ؟، و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته ؟ و چه چیز تو را به هلاکت خویش ‍ علاقه مند نموده ؟

آیا این بیمارى تو بهبودى ندارد؟ یا این خوابت به بیدارى نمى انجامد؟ چرا آن مقدار که به دیگران رحم مى کنى به خودت رحم نمى کنى ، تو هر گاه کسى را در میان آفتاب سوزان ببینى بر او سایه مى افکنى ، هر گاه بیمارى را به بینى که درد، او را سخت ناتوان ساخته از روى ترحم بر او گریه مى کنى ، پس چه چیز تو را بر بیماریت صبور ساخته ، و بر مصیبتت شکیبا نموده ، و از گریه بر خویشتن تسلیت داده ؟ در حالى که عزیزترین افراد نزد تو خودت مى باشى چگونه ترس از نزول بلا در شب ترا بیدار نکرده ، با اینکه در گناه و معصیت او غوطه ورى ، و در حالى که زیر سلطه او قرار دارى .

انسان بر اثر دور ماندن از نور ایمان و تربیت ، در جاده طغیان و ظلم و ستم گام مینهد و به کفران نعمت مشغول مى شود.

بیا و این بیمارى (غفلت از خدا) را با داروى تصمیم و عزم راسخ مداوا کن ، و این خواب غفلتى را که چشمانت را فرو گرفته با بیدارى برطرف ساز، بیا مطیع خداوند شو، و به یاد او انس گیر، خوب تصور کن که به هنگام غفلتت از خدا او با دادن نعمت ها به تو عنایت مى کند، تو را به سوى عفو و بخشش خویش مى خواند، و زیر پوشش فضل و برکات خود قرار مى دهد.

در حالى که تو همچنان به او پشت کرده اى ، و به دیگرى رو مى آورى ، بزرگ است خداوندى که با این قدرت عظیم ، کریم است ، اما تو با این ضعف و حقارت چقدر بر معصیت او جسورى !. ...

یک حقیقت است که سر تا پاى وجود ما غرق نعمت هاى او است و اگر کتاب هاى مختلف علوم طبیعى و انسانشناسى و روانشناسى و گیاهشناسى و مانند آن را بررسى کنیم ، خواهیم دید که دامنه این نعمت ها تا چه حد گسترده است ، اصولا هر نفسى به گفته آن ادیب بزرگ ، دو نعمت در آن موجود است و به هر نعمتى شکرى واجب .

و تازه این یک بخش از نعمت هاى خدا نسبت به ما است ، و بنابراین براستى اگر ما بخواهیم نعمت هاى او را بشماریم قادر نیستیم .

انسان ظلوم و کفار است

ولى این انسان بر اثر دور ماندن از نور ایمان و تربیت ، در جاده طغیان و ظلم و ستم گام مینهد و به کفران نعمت مشغول مى شود.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: هولناك ترین چیزى كه از آنها بر شما خائفم دو چیز است : پیروى از هواى نفس ، و آرزوهاى طولانى ، اما پیروى از هوى شما را از حق باز مى دارد، و اما آرزوهاى طولانى آخرت را به فراموشى مى سپرد.
چشم به دنیا

این ظلم و ستم ها که در شکل انحصارطلبى ، استعمار، و تجاوز به حقوق دیگران ظاهر مى شود محیط آرام زندگى او را دستخوش طوفان ها مى کند، جنگ ها مى آفریند، خون ها مى ریزد، و اموال و نفوس را به نابودى مى کشاند. این ها همه ناشی از غرور بیجای نوع بشر و روی گردانیش از خداست تا به کوچکترین علم و آگاهی میرسد سر به طغیان بر میدارد و غافل از اینکه در سایه لطف خداست اگر چیزی میداند از یمن استعدایست که خداوند باری تعالی به او بخشیده است . این موجود ضعیف که به ناگاه جهان را با هم میخواهد ببلعد و فراموش میکند  که حتی برای ثانیه ای اختیار بودن یا نبودنش را در دست ندارد!.

در حقیقت قرآن مى گوید اى انسان همه چیز بقدر کافى در اختیار تو است ، اما به شرط اینکه ظلوم و کفار نباشى ، به حق خود قناعت کنى و به حقوق دیگران تجاوز ننمائى !.

در حدیثى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) مى خوانیم :

ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان : اتباع الهوى و طول الامل ، فاما اتباع الهوى فیصد عن الحق ، و اما طول الامل فینسى الاخرة : (هولناک ترین چیزى که از آنها بر شما خائفم دو چیز است : پیروى از هواى نفس ، و آرزوهاى طولانى ، اما پیروى از هوى شما را از حق باز مى دارد، و اما آرزو هاى طولانى آخرت را به فراموشى مى سپرد).

مى گوید اى انسان همه چیز بقدر کافى در اختیار تو است ، اما به شرط اینکه ظلوم و کفار نباشى ، به حق خود قناعت کنى و به حقوق دیگران تجاوز ننمائى !.

امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: لا تدع النفس و هواها، فان هواها فى رداها، و ترک النفس و ما تهوى داءها، و کف النفس عما تهوى دواءها:(نفس را با هوا و هوس ها رها مکن چرا که هواى نفس سبب مرگ نفس است و آزاد گذاردن نفس در برابر هواها درد آن است ، و باز داشتن آن از هوا و هوس هایش دواى آن است).

کوتاه سخن اینکه چگونه انسان مغرور مى شود و ادعاى قدرت مى کند در حالى که زندگى او با درد و رنج عجین است ، اگر مالى دارد به شبى است ، و اگر جانى دارد به تبى است !

وآنگهى چگونه ادعا مى کند که من اموال فراوانى در راه خدا انفاق کرده ام ، در حالى که خدا از نیتش آگاه است ، هم کیفیت تحصیل آن اموال نامشروع را مى داند و هم چگونگى صرف کردن ریاکارانه و مغرضانه آن را.

انسان به هنگام قرار گرفتن در جاده هاى انحرافى به طور دائم و در یک روند افزایشی  فاصله خود را از حق بیشتر مى کند.

گاه انسان چنان به زشتی ها خو مى گیرد و از پاکی ها و نیکی ها بیگانه مى شود که از شنیدن نام حق ناراحت و از شنیدن باطل مسرور و شاد مى گردد، در برابر خداوندى که آفریننده عالم هستى است سر تعظیم فرود نمى آورد، اما در برابر قطعه سنگ و چوبى که خود ساخته و یا انسان و موجوداتى همانند خود زانو مى زند و تعظیم مى کند. در مقابل ملکوت آسمان ها و زمین و آنچه در آن هاست و خداوند مسخر انسان گردانیده سپاس گزار نیست اما در مقابل چیز های بی  ارزشی که کسی به او ببخشد زانو ها میزند در مقابل نعمت هدایت سرکشی میکند و گمراهی را به جان میخرد براستی ما را چه میشود ؟

پیامبر بزرگ خدا نوح از دست اینگونه کج اندیشی ها به خدا شکایت مى کند و مى گوید: «وَإِنِّی كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا»(2) ؛

و من هر بار كه آنان را دعوت كردم تا ایشان را بیامرزى، انگشتانشان را در گوش هایشان كردند و رداى خویشتن بر سر كشیدند و اصرار ورزیدند و هر چه بیشتر بر كبر خود افزودند.

آرى چنین است حال متعصبان لجوج و جاهلان مغرور.سرچشمه بدبختى این گروه دو چیز بوده است انکار اصل توحید و عدم ایمان به آخرت .

مى گوید اى انسان همه چیز بقدر کافى در اختیار تو است ، اما به شرط اینکه ظلوم و کفار نباشى ، به حق خود قناعت کنى و به حقوق دیگران تجاوز ننمائى !.

انسان به لطف خداوند مغرور بود در حالى که از خشم و غضب و قهاریت او غفلت داشت.

و احیانا اعمالى انجام مى دادند که آن را حسنات مى پنداشتند در حالى که گاه از گناهان بزرگ بوده ، و به هر حال مسائلى در این جهات براى آنها ظاهر مى شود که هرگز آن را باور نمى کردند.

یکی از دلایل گمراهی ما و سر خود را به بی خیالی زدن همین است که نمی خواهیم خشم خدا را هم باور کنیم و به امید عفو خدا چه مصیبت ها که بر خودمان نمیکنیم ! بر خودمان چون اعمال ما هر چه باشد به خود ما بر میگردد و خداوند منزّه است از هر اثری! بیایید دست از این غرور احمقانه بر داریم و کمی منصف باشیم چرا کاری میکنیم تا خدا را به خشم آوریم ؟ چرا باورمان نیست که ما بدهکار کسی هستیم که اگر یک لحظه بخواهد با مثل خودمان رفتار کند جز نابودی نصیبی نداریم اگر به هر چه بگوید تمام و کمال عمل کنیم (که نمیتوانیم) باز هم بدهکاریم چه رسد به اینکه بی مهابا فراموشش کرده ایم ! این مضحک نیست؟

اگر کوچکترین قرضی به دوست و آشنایی داشته باشیم چنان تملّقش را میگوییم چنان سپاس و ستایش از او میکنیم که قابل وصف نیست ! پس چرا از کسی که  زندگیمان را به او بدهکاریم یادی نمیکنیم ولی دوستان یادمان باشد بزودی باید پای میز حساب بنشینیم و راه گریزی هم نداریم !

پس بیایید زودتر به حسابمان رسیدگی کنیم خدا هم درست حسابی به ما تخفیف میدهد میدانید که  هر ده تا را یکی حساب میکند! به نفع ما.

فاطمه محمدی- گروه دین واندیشه تبیان


پی نوشت :

1- سوره انفطار آیه 6.

2- سوره نوح آیه 7.

3- بررسی تفسیر نمونه جلد های 10، 15، 19،26.