تبیان، دستیار زندگی
بی آن که بخواهم به تشریح و واکاوی ساختار و ساختان سیاسی اکنون ایران بپردازم و با ذکر مصائب سیاسی کام یاران و خوانندگان را تلخ کنم، تنها از آنچه در این سالها به دست آمده خواهم گفت تا غوص در اندیشه و تأمل در سال های گذشته را ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خداحافظ آقای رئیس جمهور


بی آن که بخواهم به تشریح و واکاوی ساختار و ساختان سیاسی اکنون ایران بپردازم و با ذکر مصائب سیاسی کام یاران و خوانندگان را تلخ کنم، تنها از آنچه در این سالها به دست آمده خواهم گفت تا غوص در اندیشه و تأمل در سال های گذشته را یاری کند.

اندیشه در مسیری که کنار یک نام و کنار یک آرمان، 8 سال مدام طی کردیم و لحظه لحظه اش را به خاطر سپردیم. نامی به نام" محمدخاتمی" و آرمانی به نام" سربلندی ایران و روشنگری".

کیست که نداند ایران عزیزما، هم عرض طول و مساحتش، سرزمین پهناور رویدادهای بزرگ تاریخ بوده است. پل فیرزوه ای که شریان حیات دو تمدن شرق و غرب از آن عبور کرده و در پهنه وسیع این تلاقی" تمدن بزرگ ایرانی" بنا شده است.

تاریخ ایران، تاریخ پرتلاطم این تلاقی و آمیختگی است. بی شک در این مسیر اعصار و زمان هایی بوده اند که نقش تعیین کننده در سرنوشت فرهنگ و اجتماع ایران ایفا کرده و رقم زننده جنبش ها، حرکت ها و وقایع آینده شده اند.

به گواه این تاریخ و به مصداق گردش تکرار شونده اش، دورانی که در آن به سر می بریم، یکی از آن مقاطع سرنوشت ساز است.

دولت اصلاحات و در رأس آن محمدخاتمی بی گمان در فردا روز تاریخ، قضاوت عادلانه خواهد شد و حاصل دورانش در ترازوی انصاف زمان، به سنجش و داوری خواهد نشست. در این میان ملاک داوری تاریخ بی آن که آلوده رقعه شاهان و اراده امیران و دخل تصرف کاتبان باشد، نظر به رسانه مکتوب و روزنامه ها خواهد انداخت. چه؛ تاریخ نگاری دیرگاهی است که به روزنامه نگاران سپرده شده و بالندگی و شکوفایی روزنامه، همانا امکانی برای ارجاع دقیق متن امروز به آینده است.

دوران اصلاحات، دوران شکوفایی رسانه بود. مطبوعات قامت بر زانوی خمیده راست کردند و بر فردیت خویش استوار شدند. عرفی شکست، بنای گژوابستگی رسانه فرو ریخت و مطبوعات بی درنگ از" پیش پا را دیدن" دیده فراتر بردند و به ابزار روشنگری جامعه بدل شدند.

آنان که هم قسم اصلاحات شدند تا پای جان بر عهد خویش، پای سفت کردند و تاوان سنگین" وفای عهد نشکستن" را به جفاکاران عهد و زمانه پرداختند.

مطبوعات دوران اصلاحات کوشیدند بینش اجتماعی و ذهن سیاسی مردمان ایران را هر چه بیش پرورش دهند و آنان را به حقوق مدنی خود بیش از پیش آشنا کنند. موانع کم نبود و دشواری ها جمله، سازنده شد.

نویسندگان عصر خاتمی گریبان از چنگ تقلیدها ربودند و در کارزاری قلم زدند که یکی از سرنوشت سازترین دوران تجربه آزاداندیشی و رسالت رسانه بود. هم به اتکای آرای خاتمی، سینه مجاهدت در راه آزادی اندیشه گشودند، و هم بهای سنگین تغییر شتاب زده را پرداختند.

هر چند هر از گاهی بی غرض جنجال هم آفریدند و تیشه نقد به پای اصلاحات زدند، اما رفته رفته همه ما به یک نظام قانونمند مطبوعاتی و یک روش مدنی و مدرن ایرانی دست یافتیم که در آن جایی برای مطبوعات جنجال آفرین و پرخاشگر نبود. مطبوعات دوران اصلاحات، بدل به سعی و خطایی برای نهادینه کردن این روش ایرانی شدند و اکنون همه ما روزنامه نگاران خرسندیم از تجربه تمامی تلخ کامی ها و دشواری های این دوران که نتیجه اش چنین گرانبها به گنج خانه معرفت و کمال ایرانی افزود و اعتبار" خشت روی خشت سازندگی و اصلاح" را جایگزین رؤیا پردازی های دست نیافتنی کرد.

خاتمی دولتمردی سیاستمدار نبود، او صداقت مداری بود که حول ابزار اندیشه سیاسی، چهره خوشایندی از دولت خویش را رقم زد و همین اصل صداقت پیشگی رئیس جمهور، شکاف میان توقعات برآورده نشده و خواسته های شتاب زده اهالی مطبوعات با او را پر کرد. هر چند هر از گاه گله مند از او بودیم اما همه ما به خاتمی اعتماد و اعتقاد داشتیم. اعتماد به صداقتی که از او سخن گفته بود و اعتقاد به آرمانی که به آن پایبند و پایدار بود.

بسیاری از کسان که تلخی حصار جسم و روح و قلم را در این دوران به پای آزادی و اندیشه چشیدند هم، با همه پرسش هایی که از مصلحت اندیشی خاتمی داشتند بر اعتقاد و اعتماد به او در قلب خویش وفادار ماندند.

بسیاری پرسش ها نیز با گذر ایام، پاسخ های مناسب یافت. زمان گذشت و نقاب از چهره ناقشات افکند و سبب ها و علت های ملاحظات عیان شد و بار دیگر باز حقیقت بر شانه اصلاحات نشست و مهر صحت بر عمل خاتمی زد.

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

و باز می گوید که:

بیفتد، آنکه در این راه با شتاب رود

به قول اندیشمندی" اگر خداوند زمین را در 6 روز بیافرید" البته که بشر نمی تواند در یک شب به رشد سیاسی دست یابد! با درک این حقیقت، چشم انداز پیشرفت به سوی دموکراسی نیز مأیوس کننده نیست.

و همین اعتدال جویی و واقع بینی دولت اصلاحات، پایان توطئه های استبداد شد، چه طیف وسیعی از ناامنی، بی اعتنایی، سوء ظن، استیصال، وحشت، بیگانگی و خشم که می توانست با هر حرکت شتابزده ای فضای اجتماع ایران را در این دوران حساس آکنده کند، چون آب بر آتش فرونشست و جای خود را در حال مسائل به خردمندی عالمانه داد.

این گونه بود که رابطه روزنامه نگاران با خاتمی، رابطه ای ناگسستنی شد. بندی به منظر نگاه او بستیم تا خردمندانه طی مسیر کنیم. گزافه نیست اگر خانواده مطبوعات را در هشت سال دولت اصلاحات، دوست و یار وفادار خاتمی بدانیم که بی انتساب از اصل قدرت، تنها بر اساس آن" اعتقاد" و" اعتماد" با خاتمی عقد مروت بستند و بر سر پیمان خویش ماندند.

اما خاتمی نیز در رأس قدرت از انتساب به آن دور بود که مولانا جلال الدین گفته است: طغیان را پرورش و آسایش در گهواره باشد و اگر بالغی را بر گهواره مقید کنند، عذاب باشد و زندان.

خاتمی در گهواره قدرت بالغ بود. مصلح بالغ در بند این دام افتاد و اینک ناروا نیست اگر خاتمی را خوشنود از این رهایی تصور کنیم. و چه حیرتا که تهمت ناروا به سنت ایرانی که ما را خوش استقبال و بد بدرقه می داند، در برابر خاتمی همچون بنیاد گل بر آب شد! چه سر نهان و طلسم پنهانی است که خاتمی را دوست و بیگانه، نزدیک و دور، متحد و منتقد، همه و همه یکسان و به یک شکل بدرقه می کنند.

شمس تبریز می گوید: با خصم به مهر درنگر، گرچه دشمن باشد زیرا که او را توقع کینه و خشم است از تو و چون مهر بیند… شرمش آید. و این مگر نه مصداق صدق دولت اوست که خاتمی چنانکه سردمدار دولت اصلاحات؛ پدر جلیل القدر دولت صلح ایران نیز هست؟!

و اما افتخار اهالی" ایران" این است که در روزنامه دولت خاتمی قلم زدند و چه شگفتا که حس ناخوشایند کار در روزنامه دولتی که بستن و شکستن بال اندیشه و حصر و حصار پرکشیدن قلم را تداعی می کرد با همراهی دولت اصلاحات، بدل به افتخار نویسندگان" ایران" شد.

جمع غالب" ایران" را جوانان پرشوری شکل داده اند که به جای گام نهادن در مسیر رادیکال مطالبات سیاسی، محو خاتمی و آرمانهایش شدند و همسو و همگام با او، طی طریق اصلاح کردند.

اما نام بلند ایران که عنوان روزنامه ما را مزین کرده است، بی هیچ انتساب و نسبتی خود به تنهایی بیانگر همه آمال و همه افق های بلند این روزنامه است و آیا روزنامه ای که" ایران" خطاب می شود بر او گریزی جز قدم گذاردن در مسیر صلح و اصلاح وجود دارد؟

و چه زیباست که پیشقراول دولت ما نیز خود مزین به این شعائر و ملقب به این صفات کمال جویانه بود. خاتمی همراه ایران بود و" ایران" خاتمی را همراهی کرد.

… هرچند دوری از خاتمی، برای همه اهالی مطبوعات، تجربه تلخ غربت خواهد بود که مولایمان علی(ع) فرمود: فقد الاحبا غربته، از دست شدن دوستان غربت است.

و اینک امیدواریم چراغی که در دوران دولت اصلاحات، کوره راه آزادی اندیشه و مسیر پرتلاطم رسانه را روشن کرد، بر مدار اقبال و هوشیاری آیندگان تا ابد بتابد و روشن بماند.

این مجموته آخرین کار دوستان من درروزنامه ایران برای پاسداشت و گرامی داشت سال ها کار و تلاش سید محمد خاتمی در کسوت ریاست جمهوری است.

در این ویژه نامه سعی کردیم علاوه بر تجلیل و تکریم خاتمی و بازخوانی دستاوردها و رخدادهای 8 سال گذشته با نگاهی تحلیلی و حتی انتقادی بر عملکرد رئیس جمهوری، به واکاوی و کالبدشکافی کامیابی ها و ناکامی های دوران اصلاحات بپردازیم.

امروز با آقای رئیس جمهوری خداحافظی می کنیم و از فردا به سید محمد خاتمی درود می فرستیم و حاصل تلاش و تفکر او را در پیشبرد اصل" گفت و گو" و " تعامل انسانی" چشم در راهیم.

خداحافظ آقای رئیس جمهور، سلام آقای خاتمی.