تبیان، دستیار زندگی
اگر از اهل معرفت هستی پس تفکر کن تا بفهمی و گرنه چشم خود را از مطالعه این کتاب فرو بند و تدبّر در غوامض قرآن مکن و بر تو باد که به سراغ حکایت و تاریخ و علم رجال و انساب بروی و یا به ادبیات و لغت روی آوری.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بایسته های تربیت فلسفی از منظر صدرالمتألهین
ad3ag 9bd e91a* ed'5/1'

«اگر از اهل معرفت هستی پس تفکر کن تا بفهمی و گرنه چشم خود را از مطالعه این کتاب فرو بند و تدبّر در غوامض قرآن مکن و بر تو باد که به سراغ حکایت و تاریخ و علم رجال و انساب بروی و یا به ادبیات و لغت روی آوری.»

واژگان کلیدی: ماهیت فلسفه، تربیت فلسفی، تعليم و تعلّم ذهنی، تفکر، صدرالمتألهین

مقدمه:

  1. ادامه سنت فلسفی در ایران اسلامی، تأسیس حکمت متعالیه به دست صدرالدین محمد شیرازی، گام بزرگی در عرصه های مختلف فلسفه ورزی بود. حکمت متعالیه صدرایی، رقبای مشایی و اشراقی را در خود هضم نمود. ملا صدرا به دنبال همگرايي و تلفيق مكاتب متقدم انديشه اسلامي بود و توانست چهار راه، مشاء، اشراق، كلام و عرفان را با يكديگر تلاقي دهد. و موجب جهشي عظيم در عالم فلسفه و پيدايش ابتكارات محوري در اركان حكمت گردد. نوآوري حكمت متعاليه در روش، منجر به هماهنگي ميان سلوك عقلي و سلوك قلبي شد.[1] توجه به اشتداد وجودی انسان و صیرورت جوهری او در پناه اتحاد عالم و معلوم، موجب آن شده است که صدرا بیش از هر فیلسوف اسلامی به مقوله تعلیم و تربیت توجه کند. [2] از این رو، آثار فلسفی ملاصدرا و اصول محوری حکمت متعالیه ظرفیت فراوانی را برای استخراج یک نظام فلسفی تعلیم و تربیت دارد. یکی از جنبه های مورد عنایت او، تربیت فلسفی و شرایط فلسفه ورزی است.

فلسفه صدرایی فلسفه انسان سازی است. ملاصدرا در ابتدای کتاب کبیر خود اسفار اربعه در تفسیر فلسفه آورده است:

«إن الفلسفۀ استکمال النفس الانسانیۀ بمعرفۀ حقائق الموجودات علی ما هی علیها و الحکم بوجودها تحقیقاً بالبراهین لا أخذاً بالظنّ و التقلید، بقدر الوسع الانسانی.» [3]

وی بهترین وسیله برای رشد و ارتقای انسان را تکمیل قوه نظری به واسطه تحصیل علوم حقیقی و معارف یقینی می داندکه به وسیله آن انسان راه های کمال و معرفت را می پیماید. اما چون علوم کمالی و معرف یقینی زیاد هستند به طوری که انسان عاجز از تحصیل همه آنها است، لازم است دست به انتخاب بزند و آنچه را که به حال او ضروری و اهم است انتخاب کند و آن معرفت حق اوّل است. و پس از آن، علم به معرفت نفس است. بنابراین وی، علم به آغاز و انجام را هدف فلسفه می داند و آن را والاترین دانش های حقیقی می خواند که در صورت نبود آن آدمی در گمراهی آشکار می ماند. از این رو تعلیم و تعلّم فلسفی را بهترین عمل می داند و مسدود کردن راه معرفت و شناخت را بزرگترین گناه می نامد. او می نویسد:

«افضلِ اعمالِ دنیویه آن چیزی است که حفظ شود به آن معرفت بر نفوس یا به تعلیم و هدایت یا تعلّم و دِراست؛... پس اکبر کبائر آن است که سدّ باب معرفت نماید.» [4]

به اعتقاد صدرالمتألهین برهان راه مطمئن برای دستیابی به حق و حقیقت است و احکام عقلی جز از طریق آن حاصل نمی شود. و نمی توان در شناخت حق به غیر برهان و اشخاص تمسک جست.

«إنّما البرهان هو المتبع فی الاحکام العقلیه» و «و الحق لایعرف الا بالبرهان»

سخن استادان را به برهان باید سنجید و عقاید پدران را اگر بر بنیان استوار برهانی استوار نباشد باید بدون هر هراسی کنار گذاشت وی می نویسد:

«بدان که آنچه برای شناسایی پروردگار جهان باید دانست و از آن پیروی کرد، برهان روشن یا کشف عیان است و پوینده را او را جز این دو راه دیگری نیست.» [5]

همچنین رابطه برهان با کشف این گونه شرح می دهد که نمی توان حاصل کشف عرفانی را بی آنکه استدلال عقلی داشته باشد مستند احکام فلسفی قرار داد:

«لا اعتداد بغیر البرهان أو الکشف، و الکشف التام ایضاً لا یمکن الوصول إلیه فی العقلیات الصرفۀ إلّا من طریق البرهان و التحدس، لکن بإعانۀ من الریاضیات الشرعیۀ و الحکمیۀ و المجاهات العلمیۀ و العملیۀ»[6]

از این رو، وی معتقد است که دانشجوی حق، جان و دلش به فروغ معرفت الهی روشن می گردد و بنیاد اندیشه اش بر پایه های محکم استوار گشته و پیوسته در تکاپو و حرکت است و همواره می تواند از منازل راه کوچ کند و مراتب ترقی و کمال را بپیماید.

از دیگر سخنان قابل توجه ملاصدرا در امر تربیت فلسفی، تأکید بر مشکل بودن مباحث فلسفی است. وی معتقد است مباحث حکمت از جمله علومی است که بواسطه دقت مطالب و غامض بودن مسائل، هر کسی نمی تواند در حریم آن وارد شود. بنابراین اگر کسی بخواهد در دریای معارف الالهیه و حقایق آن غواصی کند باید با کسب مقدمات، زمینه ورود به این مباحث را آماده سازد. به نظر وی این مقدمات از دو نوع علمی و عملی است. حکمت را باید به اهل آن سپرد و از غیر اهلش دور داشت چون باعث گمراهی آنان می شود و از اهلش منع نکرد چون موجب ظلم به آنها می شود. به همین خاطر آن را باید از دسترس کسانی که مقدمات لازم را کسب نکرده اند دور داشت. چون این دانش برای نادان و جدلی ها ناگوار و نفرت انگیز است و برای دشمنان خرد حکمت و یقین موجب کینه توزی می گردد. وی عجز مردم را از درک مباحث فلسفی می نویسد:

«زیرا طبایع اکثر مردم که به حکمت و عرفان به طور کامل راه نیافته و به فضایل اخلاق آراسته نگشته و از اوصاف ناپسند رهایی نیافته و به نور و فروغ احوال خاص اهل الله مهذب نگردیده اند، {لذا}از درک و فهم آنها از طریق مطالعه کتاب و یا از طریق بحث و گفت و گو عاجز و قاصرند و این خود سبب گمراهی آنان و گمراه کردن دیگران می شد.» [7]

فلسفه اگر مسبوق به تصفیه و ترکیه نفس نباشد هیچ گاه نمی تواند نقش اصلاحی برای زندگی بشر ایفاء نماید، بلکه به جای اصلاح، به فساد و تباهی می انجامد. ملاصدرا موانع شناخت حق و حقیقت را حب جاه، میل ریاست و شهرت نزد، مال، تقلید و گناه می داند.از این رو می گوید: حکمت برای کسی قابل فهم است که داری فطرت سلیم از امراض دنیایی و وسوسه های شیطانیه باشد و به شهرت دل نبندد. در مقدمه اسفار می نویسد:

«ای دوست من اگر می خواهی این کتاب را بخوانی بیش از هر چیز باید در تزکیه نفس از خواسته های آن بکوشی... نخست پایه های معرفت را استوار سازی و سپس به قلعه های آن صعود کنی و گر نه از کسانی خواهی بود که خداوند بنیانشان را از پایه بر کند و در نتیجه سقف بر سرشان فرو ریخت. و از ترهات عوام صوفیه که نادانند بیزاری جویی و به گفته های فلسفه بافان، هر چه باشد، اعتماد نکنی، زیرا این گفته ها، فتنه انگیز خرد و گمراه کننده فکر است و ترا از راه راستی و حقیقت جویی منحرف و گامهایت را از راه راست و درست می لغزاند.» [8]

در جای دیگر تفکر را شرط مطالعه و فهم می داند و می نویسد:

«اگر از اهل معرفت هستی پس تفکر کن تا بفهمی و گرنه چشم خود را از مطالعه این کتاب فرو بند و تدبّر در غوامض قرآن مکن و بر تو باد که به سراغ حکایت و تاریخ و علم رجال و انساب بروی و یا به ادبیات و لغت روی آوری.» [9]

نکته ای که هر معلّم و نویسنده فلسفی باید به شاگردان و خواننده خود تفهیم کند این حرف صدرا است که نتیجه آن آزاد اندیشی و پرهیز از جزم گرایی و تعصب بی جا است. صدرا در ابتدای اسفار تصریح می کند که وجوه فهم منحصر در یک شخص یا ملت خاصی نیست بلکه فراغ و گسترده است:

«و انی ایضاً لا ازعم أنی قد بلغت الغایۀ فیما أوردته کلّا فإنّ وجوهه الفهم لاتنحصر فیما فهمت و لا تحصی، و معارف الحق لا تتقیّد بما رسمت و لا تحوی لأنّ الحق أوسع من أن یحیط به عقل و حدّ»[10]

ملاصدرا در ابتدای رساله «اتحاد العاقل و المعقول»، با اشاره به مهم و مشکل بودن این نظریه، به عجله و شتابزدگی در فهم مسائل علمی ایراد می گیرد و می گوید عجله و شتابزدگی، عدول از طریق و روش استقامت، صبر و عدالت است. بلکه باید به حبل توقف باید اعتصام ورزید. وی می گوید صبر و منتظر فهم مطلب بودن و نزول رحمت از عالم الانوار بودن بهتر است از شتابزدگی و انکار.

پرداختن به تمام جوانب تربیت فلسفی در آثار صدرا نیاز به مجالی گسترده است از این رو با توجه به مقدمه کتاب اسفار می تواند نکات و اشارات ذیل را در جمع بندی آراء صدرالمتألهین ذکر کرد:

1. کمال و سعادت انسان پیوستن به حقائق معقول و زیستن در جوار ذات ربوبی و دور ریختن مادیات و رسیدن به مقام تجرد است.

2. انسان عاقل باید بیاندیشد و تمام توجه خویش را به کار اهم مشغول دارد از این رو در تعلیم و تحصیل باید به اهم علوم آنها توجه کرد.

3.  لازمه دور اندیشی این است که آن علمی مهمتر است که برای تکمیل نفوس مفیدتر باشد.

4.  قبل از پرداختن تخصصی به یک رشته خاص،  باید از علوم و فنونی که لازمه زندگی آدمی است توشه هایی برداشت. تا یک بعدی نباشد.

5.  تنها علومی را باید تحصیل کرد که به تکمیل یکی از دو قوه نظری و عملی انسان کمک کند. از میان علوم گوناگون علوم عقلی محض خصوصاً حکمت الهی وظیفه تکمیل حقیقت و ذات انسان را به عهده دارد.

6.  اما تحصیل علوم عقلی و تکمیل قوه نظری کافی نیست بلکه اعمال و عبادات قلبی نیز در کمال انسان مهم است.

7. در امر تحصیل باید تخصص پیدا کرد و نباید با مطالعه و آموختن اندکی از یک علم یا فن، به سرعت سیر شد چنین کسانی که زود از دانستن سیر می شوند از دانش بهره فراوانی ندارند.

8.  در مطالعه کتب فلسفی باید به دنبال گمشده خود بود. لذا برخی از شاغلین فلسفه را می بینی که تمام عمرش را در گفتگو و تکرار مطالب گذرانده و سرانجام با حسرت و افسوس باز گشته و مورد ننگ و عار قرار گرفته اند.

9.  در راه تحصیل حکمت و ابراز نظریات جدید مشکلات و سختی هایی وجود دارد که یکی از آن گرفتار شدن به مردم نادان و مخالفان با حکمت است که هیچ بهره ای از دانش های عقلی و نقلی ندارند. در این مواقع، باید تقیّه و مدارا، صبر و استقامت نمود.

10. برای ورود به علوم و فنون و آموزش و ارائه مباحث و گشودن گره مشکلات علمی، به آرامش فکر و پالودگی خیال از اندوه و آشفتگی، و سامان اوضاع و احوال نیاز است. اما گرفتاری به اهل ظاهر و نادانان فرصت گفتگو و تدریس و پاسخگویی به سوالات را از انسان می ستاند.

11. گمنامی موجب تابش انوار ملکوت و کشف اسرار جبروت می شود. آنچه برهان و عقل وی داند از این طریق می یابد. از این رو عقل از انوار حق، با نشاط و مسرور می شود.

12. از مزایای این کتاب(اسفار الاربعه)، پرهیز از پریشانی، هر مطلبی بر سر جای خود، با حفظ نهایت بلندی مطالب استفاده از الفاظ نزدیک به فهم و ساده است. از این رو معانی بسیار مشکل را در الفاظ گوش آشنا بکار رفته به گونه ای که گویی براهین از فرط وضوح به خود می بالند و شبهه نا آگاهان به حق از رسوایی فرو می کاهند و به زوال می گرایند.

13. با دیده عقل و برهان در این کتاب بنگر.

14. برای شناخت گنجینه های حقایق و معانی باید نفس را در شناخت معارف به مجاهدت های عقلانی آزاد وا داشت.

15. حقیقت محدود به فهم اشخاص نیست و اگر مطلب جدیدی دیدی که به فهم تو سازگار نبود آن را انکار مکن زیرا که بالاتر از هر صاحب دانشی داناتری وجود دارد.

16. من ادعای حصر همه حقائق و معارف را ندارم زیرا حقیقت گسترده تر از آن است که خرد و دانشی بر آن احاطه یابد و بزرگتر از آن است که ظرفیتی آن را محصور کند.

17. حکمت را به نااهلان ندهید که تباهش می سازد. و از اهل حکمت دریغ مدارید که به آن ستم کنید. آن را از تن های مرده نگه دار و به نفوس زنده بسپار.

18. روش آموزش، ذکر اقوال و آراء دیگران با نقض و ابرام آنها است که چند ویژگی دارد: اندیشه ها تیز و ذهن ها به این وسیله قوت گیرد؛ در میان آنها مطالب جالب و ارزشمندی است که برای جویندگان حقیقت آشکار و استخراج می شود؛ ایجاد شوق و رسیدن به حق در نهاد طالب حکمت می کند؛ آماده کردن جوینده حق، تا طریق معرفت و راه رسیدن به اسرار را بپیماید.

19. حکمت و معرفت اعتقاد ارثی و تقلیدی نیست زیرا آن کس که به تقلید دل خوش و بر ظاهر، جمود دارد، راه معرفت حقایق، آن چنان که برای بزرگان الهی گشوده می گردد، بر او باز نشود. همچنین حکمت شیوه جدال متکلمان نیست. و یک سری بحث های صرف و گفتگو فقط نیست بلکه نوعی یقین و ثمره نوری است که خدای متعال، به دلیل وصل به عالم قدسی و پاکی از اخلاق نکوهیده و دوری از تعلق دنیا، در قلب مومن حاصل می شود. پس پیش از آنکه این کتاب را بخوان، نفس خویش را از هوی و هوس پاک گردان و اساس معرفت و حکمت را مستحکم گردان.

20. در نهایت سیر فلسفه ورزی خود صدرالمتألهین را در چهار مرحله زیر می توان خلاصه کرد:

مرحله تعلّم: فراگیری و تتبّع در آراء قوم و تلاش در جهت توجیه و دفاع از آنها؛

مرحله تحقیق: تدریجاً به نقد و نظر پیشینیان پرداختن و نوآوری های اندیشه فلسفی خود؛

مرحله تحقّق: سلوک عرفانی و ریاضت های شرعی و دست یابی به شهود عرفانی و دریافت حقائق باطنی؛

مرحله تدوین: تألیف و نگارش ره آورهای برهانی و عرفانی سه مرحله پیشین در غالب یک نظام منسجم.


نوشته سید مهدی موسوی گروه حوزه علمیه


منابع و مآخذ:

[1] مرتضی مطهری، مجموعه آثار ج13، ص 249 و 234 و 254.

[2] از باب نمونه: ملاصدرا در رساله سه اصل با استفاده از اصل فلسفی اتحاد عالم و معلوم، نتایج تربیتی گرفته است. ر.ک: صدرالمتألهین، رساله سه اصل، ص94.

[3] صدرالمتألهین، اسفار، ج1، ص47.

[4] اردکانی، ترجمه مبدأ و معاد، ص573.

[5] صدرالمتألهین، عرشیه، ص171.

[6] صدرالمتألهین، المبدأ و المعاد، ج2، ص445.

[7] جواد مصلح، ترجمه و تفسیر الشواهد الرّیوبیّه، ص4.

[9] صدرالمتألهین، اسفار، ج1، ص38.

[10] صدرالمتألهین، أسرار الآیات، ص152.

[11] صدرالمتألهین، اسفار، ج1، ص36.