تبیان، دستیار زندگی
می دید آنچه مردم به آن فریفته شوند، در جبهه ها نیست. همیشه در جبهه بود. جبهه مهبط نور بود و اردوگاه عشق و شور. می گفت: « آن که خود را برنسنجد به هر وقت به میزان بسیج، از بسیجیانش مدان!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

و اکنون به جای خود باید رفت ...

گذری بر زندگی شهید آقا سید مجدالدین طباطبایی

شهید آقا سید مجدالدین طباطبایی، نفس را کشته بود تا به تمامی بسیجی باشد؛ چه در شهر و چه در خانه، چه در نهر جاسم یا دو عیجی.

او بسیجی بودن را یک فرهنگ می دانست؛ سرهنگ ارتش را بسیجی سرهنگ می نامید.

می دانست که بسیجی فرزند قرآن است و شاگرد نهج البلاغه عظیمی که می فرماید: «المنیه و لا الدّنیه ...؛ مردن آری، خواری هرگز.»

شهید

سلاح کاری ما ، هیهات من الذله
نهج البلاغه گوید ، مردن آری، خواری نه
دنبال المنیه ، فرمود و لا الدنیه
یعنی  که ای مسلمان ، مردن آری، خواری نه

می دید آنچه مردم به آن فریفته شوند، در جبهه ها نیست. همیشه در جبهه بود. جبهه مهبط نور بود و اردوگاه عشق و شور. می گفت: « آن که خود را برنسنجد به هر وقت به میزان بسیج، از بسیجیانش مدان!» و این «مراقبه» او بود در آن دیار خون و مقاتله. دلی نترس داشت و می گفت: «وقتی ستون همه کارها اوست، مرا چه کار که بترسم؟!»

وقتی به نقاهت در خانه بود و جراحتی داشت و از خانه ماندن کراهتی، خواست همان گونه زخمین، فرا جبهه باز آید. یکی گفتش: «تو به مقدار خود رد این کار رفته ای و بسیاری دیگر نیز رفته اند و اکنون آن جایند و پای کارند. دیگر مرو!»

پرسید: «تو خود اکنون پا در سفری و به جبهه می روی؟»

گفت: «اکنون نه، نمی روم.»

شقایق

گفت: «پس من به جای تو می روم.»

گفتند: «ایام تفاهت توست که زخمین هستی و مجروح.

چرا نمی مانی یا چرا برای رفتن  استخاره نمی کنی؟

گفت: «ایام نقاهت من است یا دوران فقاهت شما؟ مگر شما برای ماندن استخاره می کنید تا من برای رفتن استخاره کنم؟ مگر نه اینکه اجل را آیه «لا یستقدمون» است و «لا یستاخرون»؟ که نه یک لحظه دیر می شود و نه یک لحظه زود؟

در سینه جز دل خونین صدپاره نیست
خاک وطن که بابت رهن و اجاره نیست
منطق که پاسخ دشمن نابکاره نیست
وقتی که جز نشستن در خون چاره نیست
جایی بود که حاجت هیچ استخاره نیست

تقدیم به خانواده و هم رزمان شهید آقا سیدمجدالدین طباطبایی


رحیم چهره خند

تنظیم برای تبیان :

بخش هنرمردان خدا - سیفی