تبیان، دستیار زندگی
آنچه دراین باب مهم است قابلیت افراد است .افراد باید استعداد پذیرش حقایق را داشته باشد. چون به همین میزان مى توان بهره مند گردد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انسان خود ساخته
ایت الله بهاءالدینی

آنچه دراين باب مهم است قابليت افراد است .افراد بايد استعداد پذيرش حقايق را داشته باشد. چون به همين ميزان مى توان بهره مند گردد.

گفتگو با مرحوم آیت الله بهاءالدینی قسمت دوم

حوزه : كسانيكه خود را تا حدودى ساخته انداگر بخواهند تا همان حد ديگران را بسازند چگونه بايداينكار راانجام دهند و قدم اول چيست ؟

استاد: هيچ چيز به اندازه عمل انسان در ساختن ديگران موثر نيست . رفتار و حركات يك انسان وارسته خود تبليغ به وارستگى است:[ كونوا دعاه الناس بغيرالسنتكم] .اينكه تمام روحانيت نسبت به حضرت امام مدظله توجه دارند و ايشان را به عنوان الگو پذيرفتند.اين بخاطر دعاوى امام نيست بخاطر عمل ايشان است . آنچه به ايشان اين جنبه را داده است اعمال و رفتارايشان است . ما بيش از شصت سال است كه امام را مى شناسيم .ايشان ازابتداى امر متعبد بودند. در پنجاه سال پيش شايع بود كه ايشان استاد فلسفه اند و براى افرادى مثل مرحوم مطهرى  تدريس مى كردند در عين حال همه مى گفتند ما چنان مرد حكيمى كه تا اين اندازه نسبت به مسائل ائمه[ع] و اوضاع مامور باشد سراغ نداريم بى جهت نيست كه چنين توفيقاتى نصيب امام شده است . واز نظراخلاق هم ايشان بى نظير بودند. شايد حدود 30 تا 25 سال ايشان با مرحوم زنجانى در جلسات فيضيه شركت داشتند همواره پشت سرايشان حركت مى كرد. حتى يك مرتبه ديده نشد كه برايشان پيشى بگيرد.

جلسات نشست امام هم با شاگردانش تشكيل مى شد. مساله استاد و شاگرد اصلا براى امام موضوع نداشت .ايشان نمى گفت :اينها شاگردان من هستند نبايد بااينها بنشينم نه اين حرفها نبود. گاهى رياست جلسه هم به دست شاگردان مى افتاد امام استاد جلسه بود اما جلسه را ديگران اداره مى كردند.

از نظر سياست و بينش اجتماعى هم كه جاى حرف نيست .اشاره مى كنيم : اينكه زعامت و مرجعيت عامه به دست آيت الله بروجردى افتاد تا حدود زيادى مرهون زحمات امام بود.ايشان صلاح مى ديدند كه بايد مرجعيت در دست يكنفر متمركز باشد. روى همين اصل دراين جهت زياد كوشيدند. خلاصه كنم ازابتداى تاسيس حوزه علميه قم تاكنون ما براى امام مدظله نظير نيافتيم .

حوزه : به نظر شما درسهاى اخلاقى كه اساتيد حوزه در گذشته داشتند و از آن جمله درس اخلاق خود حضرتعالى (كه با توصيه امام مدظله - در مدرسه فيضيه - آغاز شد ) تا چه حد در تربيت نفوس موثراست ؟

استاد:البته تذكر و گفت و شنود مسائل اخلاقى در سازندگى موثراست [ ان الذكرى تنفع المومنين] .

اما آنچه دراين باب مهم است قابليت افراداست .افراد بايد استعداد پذيرش حقايق را داشته باشد. چون به همين ميزان مى توان بهره مند گردد. حتى انذار و بشارت انبياء هم در تمام افراد موثر نبوده تنها طائفه بخصوصى استعداد پذيرش اين حقايق را داشتند. پيامبراكرم[ ص] نسبت به همه افراد يك نسبت تبليغى داشت . كتاب هم يكى بود. ولى هر كس به ميزان استعداد خود بهره برد. كتاب هم [ هدى للمتقين] و[ شفاء للمومنين] بودالبته بااستمداد از خداوند متعال واجتناب از معاصى مى توان استعداد فهم حقايق راايجاد كرد. و افزايش داد. ولى قاعده كلى اين است كه مظروف بيش از قابليت ظرف امكان ندارد. كسانيكه در پى فراگيرى و درك معارف و حقايقند بايد قابليت و ظرفيت خود را افزايش دهند. تا هر چه بيشتر بهره مند گردند.

و كسانى هم كه به عنوان استاد در يك درس اخلاق حاضر مى شوند بايد حضورشان حضور انسان خود ساخته و وارسته اى باشد كه اعمالش گفتارش را تائيد مى كند و بر قلبها مى نشاند.

مساله اصلى تصميم خود شخص است . هر كس بايد به فكر خود باشد. و بداند كه پرونده حياتى او را روزى بررسى خواهند كرد.

البته ما بزرگانى داشتيم كه بعداز زندگى ائمه معصومين[ ع] مى توان به عنوان اسوه و نمونه روى خصوصيات زندگى آنها تكيه كرد. راجع به مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى موسس حوزه علميه قم و مرحوم شهيد مجاهد حاج آقا مصطفى خمينى كه من ساليان دراز با آنها بودم

آنچه من دراينجا نسبت به حاج آقا مصطفى آوردم هيچ مبالغه و گزاف نيست .اگر كمى به ذهن بعيد به نظر مى رسد. به علت اين است كه ما حاج آقامصطفى را نمى شناسيم .او براستى يكى از شخصيتهاى بزرگ اما گمنام ماست . كسى نتوانست خوب او را بشناسد. و بشناساند.

من معتقدم كه هيچكش جز اندازه خودامام (مدظله ) حاج آقامصطفى را نمى شناخت .افسوس كه ايشان هم به لحاظهاى گوناگون نمى توانند به معرفى چهره تابناك آن شهيد برآيند.

به نظر من از جمله كسانيكه مى تواند به عنوان الگو و نمونه براى حوزه هاى علميه و طلبه ها مطرح باشد شهيد مطهرى[ ره] است .او را به عنوان محصول نمونه حوزه و فردى كه در حوزه موفق بوده است مى توان به عنوان الگو برگزيد. عنصرى كه در شهيد مطهرى چشمگير بود خستگى ناپذير بودن ايشان در كار و تقوا بود. مطهرى براستى مرد كار و تلاش بود. به جرات مى توان گفت از 24 ساعت شبانه روز 18 ساعت كار و تلاش داشت در تقوا هم مرد كم نظيرى بود.از جلسات كم فايده بشدت پرهيز داشت . رفت و آمدهاى معمولى ديگران را نداشت . و بيشتر به كار خود مشغول بود.

حوزه : لطفااشاره اى نيز به زندگى و ويژگيهاى مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى و مرحوم حاج شيخ محمدتقى بافقى بكنيد.

استاد: زهد و تقوا مرحوم ميرزاابوالقاسم قمى نیز نمونه بود.ايشان با تمام محبوبيت و نفوذى كه داشت تنها با سادات اهل علم و طبقه ضعيف خوب بود و به آنها روى خوش نشان مى داد. با متنفذين هيچ خوب نبود. به گونه اى كه هيچيك از آنها جرات نداشتن براى او هديه اى بفرستند. ميرزا اجازه نمى داد متنفذين در كارهاى او دخالت كنند. زندگى كاملا درويشى و بى آلايشى داشت . حتى خادمى نداشت كه به كارهاى بيرونى او برسد. يكى از سادات فقير بود كه ميرزااز سهم سادات به او كمك مى كرد او هم گاهى در بيرونى چاى و غليانى درست مى كرد. مرحوم حاج شيخ محمدتقى بافقى نيزاز نوادر زمان زمان بوداو در تاسيس حوزه قم سهم بزرگى داشت . طهارت نفس او فوق العاده بود. به صورتى كه محرز و مسلم بود شيخ در كارهايش به چيزى جز رضاى خدا نظر وابستگى ندارد. نسبت به روحانيت بسيار خدوم و به كرامت طلبه ها بسيار توجه داشت . در آن اوايل تاسيس حوزه . دراول هر ماه حدود هزار تومان پول (سكه ) كه و زنش هم زياد مى شد درون كيسه اى مى ريخت و به سراغ تك تك حجره هاى فيضيه مى آمد و شهريه طلبه ها را مى داد.

نسبت به طلبه اى كه مى فهميد كوششى در درس وامور تقوائى دارد خيلى احترام و تواضع مى كرد. هنگام تعطيلى تابستان كه طلبه ها مسافرت مى رفتند شهريه چندماه را يكجا پرداخت مى كرد كه مبجور نباشند هر ماه براى گرفتن شهريه رنج مسافرت را تحمل كنند.

مرحوم بافقى آنگونه صادق بود كه دوست و دشمن به صداقتش ايمان داشت . خواهر رضاخان كه فوت كرده بود رضاخان گفته بود مرحوم بافقى براو نماز ميت بخواند! شيخ مى گفت : ما در حضرت عبدالعظيم بوديم كه گفتن بيانماز بخوان من گذاشتم همه كه جمع شدند گفتم نمى آيم .

مرحوم بافقى مرد مبارزى بود به مبارزه با رضاخان برخاست بعد هم تبعيد شد و به زندان افتاد اما آنگونه محكم و پا برجا بود كه حرفهاى بعداز زندانش با قبل از زندان هيچ فرقى نكرد.

خانه ايشان در حضرت عبدالعظيم در خيابانى واقع شده بود كه رفت و آمد نظاميان در آن خيابان زياد بود.

درب اتاقى هم كه ايشان در آن مى نشست درست مقابل درب حياط بود شيخ براين موضوع كه او را مى بينند و هر آن ممكن است مزاحمش شوند. هيچ توجهى نداشت . بى اعنا به همه چيز در همان اتاق جلسات گفت و شنود داشت . من خودم مكرر در همان جا خدمت ايشان رسيدم .

ادامه دارد...


منبع:مجله حوزه                                                   تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان