آشنایی با اصطلاحات ادبی!(3)
بخش اول ، بخش دوم ، بخش سوم :
بافت شعر:
بافت شعر به بافت لفظی شعر (verbal texture) یعنی به اجزا و عناصر زبانی شعر از قبیل حروف و کلمات و وزن و قافیه و امثال این و ارتباط آنها با هم گفته میشود که در مجموع زبان شعر را به وجود میآورند. مفهوم بافت شبیه به ساختار است، اما در بحث ساختار معنی هم مراد میشود و در بافت محتوا را در نظر نمیگیرند. تغییر در بافت بر معنی تأثیر میگذارد:
خدا کشتی آنجا که خواهد برد |
و گر ناخدا جامه بر تن درد |
برد کشتی آنجا که خواهد خدای |
و گر جامه بر تن درد ناخدای |
بلاغت:
به معنی چیره زبانی، زبان آوری و شیواسخنی و در اصطلاح ادبی آوردن کلام به مقتضای سخن است. مثلا اگر مقتضای حال درازگویی و تفصیل است، کلام را مفصل آورند و اگر به وارونه ی آن، مقتضای حال شنونده، ایجاز و اختصار باشد، کلام را مختصر و کوتاه ادا کنند.
بیت:
به معنی خانه و در اصطلاح ادبی یک واحد شعری است که از دو مصراع تشکیل شده است.
اگر شاعر مراد خود را تنها در یک بیت بیان کند، به آن بیت " فرد" می گویند که "تک بیت " و یا "مفرد" از نام های دیگر آن است.
از" تک بیت " بیش تر در سخن رانی ها و نامه ها بهره گرفته می شود.
تک بیت های صائب مشهور است .
مردی نه به قوت است و شمشیرزنی / آن است که جوری که توانی نکنی
بیت تخلص:
بیت یا ابیات تخلص (یا گریزگاه): یک یا دو بیت است که در پایان نسیب (مقدمه ی قصیده) و برای ورود به موضوع اصلی قصیده ( در مدح یا هجو یا غیره) می آید.
بیت مقطع:
آخرین بیت غزل و قصیده است.
پیوت:
پیوت نوعی شعر مناجاتی عبری است که در بزرگداشت عیدها نوشته میشود. گاهی شکل موَشَح دارد و در سده های سوم تا هفتم متدوال بود. هفت فقرهی آن را یوشع بن یوشع شاعر مذهبی عبری نوشته است.
پست مدرنیسم :
اصطلاحی بحث انگیز است که مناقشات زیادی درباره فرهنگ معاصر از اوایل دهه 1980م برانگیخته است. در معنی ساده تر و کم تر راضی کننده اش به طور کلی اشاره به مرحله سده ی بیستم فرهنگ غرب دارد که دوران اوج مدرنیسم را پشت سر گذاشته و بنابراین ناظر بر محصولات عصر فضا پس از زمانی در دهه 1950م است. با این حال اغلب در اشاره به وضعیتی فرهنگی به کار می رود که بر جوامع پیشرفته ی سرمایه داری از دهه 1960م حاکم بوده است و مشخصه اش وفور تصاویر و استیل های پراکنده و بی ربط (به ویژه در تلویزیون، آگهی ها، طراحی تجاری و ویدئوی پاپ ) است. در این معنی هوادارانی چون ژان بردریار و سایر مفسران داشته است که پست مدرنیته را فرهنگ حس ها و هیجان های پراکنده و متشتت، نوستالژی التقاطی، تمثال های یکبار مصرف و سطحیت آشفته دانسته اند که در آن کیفیت هایی که ارزش سنتی دارند مثل عمق، انسجام، معنا، اصالت، اعتبار و صحت، در درون گرداب ناگهانی نشانه های تهی، تخلیه یا منهدم می شوند.
هم مدرنیستها و هم پستمدرنیستها بر این باورند که زندگی و هستی در رمانهای سنتی به صورت کلیشهای و قالبی نموده شده است. اما پسامدرنیستها میگویند که مدرنیستها بر خلاف ادعایشان و ظاهر پیچیده و مبهم آثارشان، در نهایت با زندگی و هستی برخورد سطحی و سادهای داشتهاند و لذا این امید دروغین را ایجاد کردهاند که بشر میتواند سر از اسرار هستی و زندگی در آورد و معماها را حل کند. پسامدرنیستها برای نشان دادن مفهوم بیهودگی و عبث بودن حرف و سخنان فلسفی و بیان این نکته که "این حرف معما نه تو خوانی و نه من" خود تمهیداتی اندیشیدهاند یا از سر تصادف و بیقیدی بدان رسیدهاند. از قبیل این که یک داستان میتواند چند نوع پایان داشته باشد (چنان که زندگی چون این است) و خواننده هر کدام را که میخواهد انتخاب کند و اساسن داستان نباید حتما نتیجه و پایانی داشته باشد، انسجام متن بیمعنی است. هیچ چیز قطعی نیست و بدین ترتیب داستان پستمدرنیستی، به زعم ایشان نزدیکترین روایت به زندگی واقعی و هستی است. در این داستانها زاویهی دید معمولا اول شخص است تا داستان در عین ناباوری، واقعی تلقی شود.
پیوستار گویشی:
هنگام رفتن از یک ناحیه به ناحیه ی دیگر اندک اندک در گویش آن ناحیه نیز تفاوت ایجاد می شود که این تغییر از یک گویش به گویش دیگر، تدریجی و رفته رفته صورت می گیرد. برای مثال وقتی در خطه ی شمال ایران از سمت مازندران به سمت خراسان حرکت کنیم گویش مازندرانی در یک محل مشخص ناگهان به گویش خراسانی تبدیل نمی شود، بلکه این تغییر به موازات حرکت از منطقه جغرافیایی مازندران، گلستان، و خراسان با رنگ باختن تدریجی گویش مازندرانی به گویش خراسانی انجام می شود. در این حالت می توان از نوعی "پیوستار گویشی" (dialect continum) سخن گفت.
تئاتر ابسورد:
تئاتر ابسورد یا تئاتر پوچنما بیش تر به آثار نمایشی نویسندگانی چون آرتور آدامف، ساموئل بکت ، ژان ژنه ، اوژن یونسکو، هارولد پینتر و ادوارد آلبی گفته میشود و شاخهی مهمی از ادبیات پوچی به شمار میرود. مبانی فکری و تلقی فلسفی نویسندگان تئاتر پوچی از مکاتب ادبی سوررئالیسم ، اکسپرسیونیسم ، اگزیستانسیالیسم و آثار سارتر ، کافکا و جیمز جویس ریشه میگیرد. سرآغاز گرایش به نگرش پوچگرا، در تئاتر بوده است. بنا بر تفکر این گونه نمایشنامهنویسان، انسان بریده شده از اعتقادات مذهبی و معنوی، و آگاه به پوچی اعتقاداتی که آنها را فریب میداند، در جهانی خالی از معنا و هدف، فقط دلخوش به امیدهایی در فراسوی زندگی ملالتبار و بیمعنی، دست و پا میزند. بهترین نمونهی این انسان های سرگشته و خودفریب، ولگردهای نمایشنامهی "در انتظار گودو" ساموئل بکت هستند.
تئاتر کلاسیک:
تئاتر کلاسیک به اثری گفته میشود که از هر نظر سرمشق باشد و الهامی از داستانهای اساطیری ملل، افسانههای یونانی و غیره باشد.
در حقیقت تئاتر کلاسیک به آثاری می گویند که از یونان قدیم برای جهان معاصر به ارث رسیده باشد.
نمایشنامههایی نظیر "زن فنیقی" و "ایرانیان" اثر "آشلیوس" و "هلن" اثر "اوری پید"، "الکترا" و "زنان تراخیس" و "آنتیگن" اثر سوفوکل را باید جزو نمایشنامههای کلاسیک شمرد.
تجاهل العارف:
در علم بدیع، از چیزی آشکار و شناختهشده چنان سخن گفتن و پرسیدن که گویی آن را ندانسته و نشناختهاند. قصد از تجاهل العارف مبالغه در تشبیه، شگفتی، سرزنش، خوار شمردن و جز اینهاست. مانند:
یا رب آن روی است یا برگ سمن؟ / یا رب آن موی است یا مشک ختن؟ "سعدی"
تخلص:
تخلص به معنی آوردن نام واقعی یا مستعار شاعر در بیت آخر غزل (و به ندرت بیت یکی مانده به آخر) است
فراق یارکه پیش تو کاه برگی نیست / بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق / گمان برندکه "سعدی" ز دوست خرسند است
"حافظ" به زیر خرقه قدح تا به کی کشی / در بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم
تو را نشد خجسته که در من یزید فضل / شد منت مواهب او طوق گردنم
تداعی معانی:
تداعی معانی به معنای پی بردن از معنایی به معنای دیگر و از مفهومی به مفهوم دیگر است. تداعی معانی و مفاهیم، نزد اشخاص مختلف به دلیل تجربیات، خاطرات و ادراکات ناهمگون، متفاوت است. دیدن قرص ماه برای کسی میتواند یادآور تجربهی خاصی بشود که او در یک شب مهتابی مثلا وقتی کوره راهی کوهستانی را برای رفتن به بالین مادر در حال مرگش در دهکده طی میکرده است، باشد. چنانچه او در آن حال صدای جیرجیرکها، عوعوی سگی از آبادی دوردست یا صدای حرکت خزندهای را هم به روی زمین شنیده باشد، بعدها به محض دیدن قرص ماه، تمامی آن خاطرات و حوادث به صورت زنجیرهای یا همزمان در خاطرش جان میگیرند. بدین ترتیب قرص ماه تمامی معانی و مفاهیم پیوسته با تجربهی آن شب ِ بهخصوص را به ذهن شخص تداعی میکند.
تراژدی:
تراژدی قالبی کهن در نمایش است که سقوط انسانی سعادتمند را از شوکت و بزرگی به ذلت و نگونبختی نشان میدهد. عمل داستانی در تراژدی دارای کیفیتی است که دو عاطفهی رقت و ترس را در تماشاگر برمیانگیزد. ارسطو معتقد است تراژدی با فراهم ساختن شرایط تخلیه و پالایش روانی برای تماشاگر، به جای نومیدی تأثیری مثبت بر او مینهد. وی این تأثیر خاص را وجه تمایز میان تراژدی، کمدی و سایر انواع شعر میداند.
تراژدی خونبار:
تراژدی خونبار یا "تراژدی انتقامی" گونه ای تراژدی است که در انگلستان به دلیل آشنایی نمایشنامه نویسان دوران الیزابت با تراژدی سِنِکا شاعر روم باستان، و با اقتباس از عناصر این تراژدی ها پدید آمد.
تراژدی انتقام بر محور موضوعات مورد استفاده در تراژدی های سِنِکا مثل انتقام، جنایت، ظاهر شدن روح، قطع عضو، و موارد خشونت آمیز دیگران جریان دارد. تنها تفاوت این نوع تراژدی با تراژدی سنکا در این است که سنکا وقوع این گونه اعمال خشونت آمیز و خونبار را از زبان اشخاص نقل می کرده است حال آن که در تراژدی انتقامی انگلیسی، این قبیل کارها بر روی صحنه نمایش و در برابر دیدگان تماشاگران رخ می دهد.
تدوین : آریا ادیب
تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان