تبیان، دستیار زندگی
اینان معتقدند وقتی هدف مقدس و متعالی بود، وسیله مهم نیست. با دروغ و تهمت و چاپلوسی و تملق هم می‌توان به هدف رسید. البته هدف منافع شخصی نیست. هدف نفع عمومی است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ساختن مسجد با دروغ  و تملق!

مسجد چهاباغ

اطلاعیه مسابقه سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری(ره)

هدف مهم است نه وسیله

بسیار خوانده و دیده و شنیده‌ایم که برای رسیدن به هدفی مقدس، برای تبلیغ و ترویج فرهنگ مقدس اسلام و قرآن، برای ساختن مسجد و محراب، برای مبارزه علیه مخالفان و دشمنان می‌توان از ابزار و وسایل نامقدس بهره گرفت. برای خدمت به مردم و رسیدن به مقام و منصب و ریاست آن هم در جهت اشاعه فرهنگ و باورهای دینی در بین مردم می‌توان از دروغ، تبلیغات پرخرج و اسراف و مصرف امکانات عمومی استفاده کرد. تملق و چاپلوسی و ریا و ربا را جایز شمرد.

از دین و مقدسات استفاده ابزاری کردن و چشم بر بی عدالتی‌ها و ظلم‌ها بستن به منظور حفظ ریاست و قدرت و البته برای نجات مردم بویژه محرومان و ستم دیدگان نه تنها بی اشکال بلکه از لوازم قطعی سیاست و مدیریت دینی است!

اما آنچه در سیره معصومین(علیهم‌السلام) و در رأس آنان رسول گرامی اسلام می‌بینیم و می‌آموزیم این است که: «انسان اولاً باید در اهداف خودش یعنی در هدفها مسلمان باشد یعنی هدفش مقدس و عای و الهی باشد و ثانیاً باید در استخدام وسیله برای همان هدفها هم واقعاً مسلمان باشد. بعضی از مردم از نظر هدف مسلمان نیستند یعنی در زندگی هدفی جز خورد و خوراک و پوشاک و لذت گرایی ندارند، تنها هدفی که درباره آن فکر می‌کنند این است که چگونه زندگی بکنند که بیشتر تن آسایی کرده باشند. در حقیقت هدفهای آنها از حد هدف یک حیوان تجاوز نمی‌کند. نه تنها مسلمان به اینها نمی‌شود گفت، انسان هم نمی‌شود گفت.»(سیری در سیره نبوی، مرتضی مطهری، ص 118) بعضی دیگر در اهداف مسلمان هستند و هدف مقدس دارند، اما از وسایل و ابزار نامقدس برای رسیدن به هدف مقدس استفاده می‌کنند.

ساختن مسجد با دروغ  و تملق!

اینان معتقدند وقتی هدف مقدس و متعالی بود، وسیله مهم نیست. با دروغ و تهمت و چاپلوسی و تملق هم می‌توان به هدف رسید. البته هدف منافع شخصی نیست. هدف نفع عمومی است و مثلاً تبلیغ دین و ترویج ارزشهاست یا مثلاً «بنده می‌خواهم مسجدی بسازم. واقعاً هم در مسجد ساختن هدف نامقدس ندارم. (بانی ساختن مسجد شده‌ام.) ... مسجد مصالح می‌خواهد، گرفتاری‌های دیگر دارد، اشکالات اداری ممکن است پیدا کند، و از مردم نیز باید پول گرفت. حالا یک اهل خیر پاشنه‌ی گیوه را ورکشیده برای این که کار این مسجد را درست بکند، می‌رود پیش کسی، یک حرفی می‌زند که هر جور هست از او پول در بیاورد، چهار تا دروغ می‌گوید ولی بالاخره پنج هزار تومان پول درمی‌آورد برای مسجد. دو تا دروغ به یک نفر دیگر می‌گوید، چهار تا تملق و چاپلوسی نسبت به دیگری می‌کند که شما چنین هستید، چنان هستید، ما به شما از قدیم ارادت داریم، خواب دیدم مثلاً که داشتید در بهشت کلّه معلق می‌زدید، حتماً هم چنین چیزی هست، ده هزار تومان هم از این می‌گیرد. پنجاه هزار تومان از یکی دیگر می‌گیرد. .... شاید بسیاری از مردم این عمل را تقدیس و نوعی فدارکاری تلقی می‌کنند، می‌گویند ببین این بیچاره برای خودش که کار نمی‌کند، از صبح تا غروب (تلاش می‌کند) فقط برای مسجد ... آیا این درست است؟»(همان، ص 120) ... که انسان برای هدف مقدس، از وسائل (و روشی) نامقدس استفاده بکند؟ نه، این کار غلط است.»(همان، ص 122)

به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین نباید بی دینی بکنیم، چون دروغ گفتن بی دینی است، به نفع دین دروغ گفتن، به نفع دین بی دینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن، نه نفع دین بی دینی کردن است به نفع دین غیبت کردن، به نفع دین بی دینی کردن است. دین اجازه نمی‌دهد ولو به نفع خودش ما بی دینی بکنیم.

جعل خواب و حدیث با هدف مقدس
راههای خداشناسی

مثال دیگر که نمونه‌های آن در تاریخ بسیار رخ داده این است که برای هدایت و تربیت و راهنمایی مردم حدیثی از پیغمبر یا امام جعل می‌کند در حالی که غرض شخصی ندارد بلکه غرضش هدایت مردم است ولی فکر می‌کند که اگر چنین حدیثی را از پیغمبر یا امام برای مردم نقل بکند مردم نیز می‌پذیرند. مثلاً (با خود می‌گوید) مردمی که این قدر غیبت می‌کنند و حرف لغو می‌زنند، خوب است برای این که غیبت نکنند و حرف لغو نگویند من بیایم حدیثی جعل بکنم در فضیلت فلان دعا که این حدیث را مردم بخوانند و بجای حرف لغو و بیهوده و غیبت بروند دعا بخوانند فلان اثر را دارد و ... . هدف مقدس است ولی کسی می‌خواهد با دروغ و جعل این هدف مقدس را تامین بکند... . در تاریخ، خیلی‌ها چنین کاری کرده‌اند. ... دیگری می‌آید برای فلان مقصد، یک خواب جعل می‌کند. و فکر می‌کند با این خواب مردم را هدایت می‌کند. آیا این کارها درست است؟ نه.»(همان، صص 121 و 122)

جعل حدیث در نماز جمعه

«زمانی که ابوهریره از سوی معاویه حاکم مکه بود مردی مقداری پیاز از عکّه (همین عکّای فعلی) آورده بود به مکّه تا بفروشد. کسی نخرید. پیازها ماند، امکان بردن به جای دیگر هم نبود و داشت در هوای گرم می‌گندید. رفت پیش ابوهریره و گفت: یک ثواب می‌توانی بکنی؟ چه ثوابی؟ گفت من یک مسلمانم، به من گفته‌اند در مکّه پیاز پیدا نمی‌شود و مردم مکه پیاز می‌خواهند، من هر چه مال‌التجاره داشتم همه را پیاز خریدم و آوردم اینجا، حالا هیچ کس نمی‌خرد.(ابوهریره) گفت: بسیار خوب روز جمعه که نماز جمعه خوانده می‌شود پیازها را در یک جای معین حاضر کن، آن وقت من می‌دانم(چه بکنم).

آن روز وقتی که مردم همه جمع شدند گفت: شنیدم از حبیبم پیغمبر که فرمود: هر کس پیاز عکّه را در مکّه (بالخصوص در مکه در غیر مکه هم نه، آن هم پیاز عکّه باید باشد. پیاز غیر عکّه نه!) بخورد بهشت بر او واجب است. یک ساعته تمام پیازها را مردم خریدند. خیلی هم آقای ابوهریره در وجدانش راضی بود که من مومنی را نجات دادم، تاجر مسلمانی را از ورشکستگی نجات دادم.»(همان، ص 130)

برای حق باید از حق استفاده کرد. معنی این حرف این است: اگر من بدانم چنانچه یک حرف ناحق و نادرست، یک دروغ، یک حدیث ضعیف، یک حدیثی که می‌دانم دروغ است را برای شما بخوانم همین امشب همه گنهکاران شما توبه می‌کنند و همه شما نماز شب خوان می‌شوید، اسلام به من چنین کاری را اجازه نمی‌دهد. حق را با باطل آمیختن، حق را از میان می‌برد.

این یعنی استخدام وسیله نامقدس برای رسیدن به هدف مقدس که نه در سیره معصومین (علیهم‌السلام) بوده و نه در روش تبلیغ پیروان راستین رهبران آسمانی.

توصیه‌هایی که به علی (علیه‌السلام) برای تایید معاویه ولو برای مدتی کوتاه، مورد مخالفت شدید امیرالمومنین قرار گرفت و ردّ خواست عده‌ای از قبیله ثقیف برای مسلمان شدنشان(ماجرای درخواست قبیله مذکور از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) این بود که: یا رسول الله ما می‌خواهیم مسلمان بشویم ولی سه تا شرط داریم: 1- تا یک سال بت پرستی را ادامه بدهیم. 2- نماز نخوانیم چون نماز برای ما خیلی سخت است. 3- فلان بت را بدست خودمان نشکنیم، رسول خدا شرط سوم را پذیرفت که فرد دیگری را بفرستد تا بت را بشکند اما دو شرط قبل را نپذیرفت. زیرا این یعنی صحه گذاشتن روی بت پرستی. اگر می‌گفتند یا رسول الله اجازه بده که ما یک شبانه روز نماز نخوانیم. و یک شبانه روز بت پرستی کنیم بعد مسلمان شویم و نماز بخوانیم محال بود پیغمبر بپذیرد. از هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدف استفاده نمی‌کرد.)

حق تاب همراهی با باطل را ندارد
من حق دارم زندگی کنم

«برای حق باید از حق استفاده کرد. معنی این حرف این است: اگر من بدانم چنانچه یک حرف ناحق و نادرست، یک دروغ، یک حدیث ضعیف، یک حدیثی که می‌دانم دروغ است را برای شما بخوانم همین امشب همه گنهکاران شما توبه می‌کنند و همه شما نماز شب خوان می‌شوید، اسلام به من چنین کاری را اجازه نمی‌دهد. حق را با باطل آمیختن، حق را از میان می‌برد. وقتی انسان حق را ضمیمه باطل کرد، حق دیگر نمی‌ایستد، خودش می‌رود. حق تاب این که همراه باطل باقی بماند ندارد.»(همان، ص 139)

به نفع دین نباید دروغ گفت

«به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین نباید بی دینی بکنیم، چون دروغ گفتن بی دینی است، به نفع دین دروغ گفتن، به نفع دین بی دینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن، نه نفع دین بی دینی کردن است به نفع دین غیبت کردن، به نفع دین بی دینی کردن است. دین اجازه نمی‌دهد ولو به نفع خودش ما بی دینی بکنیم ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه.» اینکه علی(علیه‌السلام) در نبرد صفین در چند قدمی ساقط کردن و به هلاکت رساندن عمروعاص به دلیل کشف عورت(عمروعاص) از کشتن او در آن لحظه صرف نظر می‌کند؛ بخاطر پای بندی به همان اصل ثابت، اخلاق را نباید به پای پیروزی بر دشمن ذبح کرد. یلکه به جهت پاسداری از اصول ثابت اخلاقی و دینی، و به خاطر تیغ از پی حق زدن و از مسیر حق منحرف نشدن، باید تیغ کشید.

از دین و مقدسات استفاده ابزاری کردن و چشم بر بی عدالتی‌ها و ظلم‌ها بستن به منظور حفظ ریاست و قدرت و البته برای نجات مردم بویژه محرومان و ستم دیدگان نه تنها بی اشکال بلکه از لوازم قطعی سیاست و مدیریت دینی است!

آدم‌های هم تیپ عمرو عاص

«حالا آدمهایی که برای هدفها از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند، تیپ عمرو عاص‌اند. هر کس دیگری (به جای علی علیه‌السلام) باشد می‌گوید: وای ببین چه آدمی را علی در چه فرصتی رها کرد؟ یک شمشیر حواله‌اش می‌کردی پدرش را در می‌آوردی. ولی علی مردی نبود که ولو برای کشتن عمروعاص، این مردی که برای نجات خودش به عورت خودش متوسل شده از مسیر حق منحرف شود. رویش را برگرداند و رفت. ما نظایر اینها را در سیره ائمه اطهار و پیغمبر اکرم زیاد می‌بینیم؛ با دشمن هم که روبرو می‌شوند دست از آن معانی اخلاق و مکارم اخلاق خودشان برنمی‌دارند ... آنها خودشان را پاسدار حق و حقیقت می‌دانند.»(همان، صص 142 و 143)

کشتن انسان‌ها به نام اسلام جایز است؟
جنگ

«این طرز فکر فرنگی‌هاست که می‌گویند انسان‌ها یعنی نوع آدم، انسان زیست شناسی، انسان بیولوژی، انسانی که علم بیولوژی او را انسان می‌داند. ... یعنی آن موجودی که یک سر و دو گوش و دو دست به این شکل خاص داشته باشد ... از نظر زیست شناسی و بیولوژی معاویه یک انسان است و ابوذر هم یک انسان، یعنی این جور نیست که مثلاً بگوییم گروه خون ابوذر بر گروه خون معاویه از نظر بیولوژی ترجیح دارد. ولی در باب انسان، سخن در انسان زیست شناسی نیست. سخن از انسانی است با معیارهای انسانیت. لذا یک انسان ضد انسان از آب در می‌آید.

... معاویه انسان ضد انسان است، شمربن ذی الجوشن انسان ضد انسان است. یعنی ضد انسانیت‌ها ... انسانیت یعنی شرافت، فضیلت، تقوا، عدالت، آزادیخواهی، آزادمنشی، حلم، بردباری ... انسان بیولوژی، انسان بالقوه اجتماعی است نه انسان بالفعل اجتماعی. اگر انسانی بر ضد انسانیت قیام بکند. آن انسانی که بر ضد آزادی قیام کرده، بر ضد توحید و عدالت و راستی و درستی قیام کرده ... این انسان از ابتدا احترام ندارد، خون و مالش احترام ندارد، نه این که خون و مالش احترام دارد و از بین بردن خون و مال او یک کار زشتی است ولی ما برای هدف مقدس این کار زشت را انجام می‌دهیم، اصلاً زشت نیست.

مسئله قصاص و قاتل را قصاص کردن به معنی این نیست که ما مع الاسف کار زشتی را مرتکب می‌شویم به خاطر یک مصلحت عالی‌تر اگر انسانی رسید به حدی که انسانهای دیگر را بدون تقصیر کشت، یعنی حرمت خودش را از بین برده است.»(همان، 165)

دست دزد، ربع دینار می‌ارزد

«چه خوب گفت سید مرتضی در جواب ابوالعلای معرّی. ابوالعلا گفت: این قانون اسلام را من نمی‌فهمم چطور است که در یک جا دیه یک دست را می‌گوید 500 دینار و در جای دیگری می‌گوید اگر دزدی کرد، حتی بخاطر ربع دینار بریده شود. ارزشش چقدر است؟ ربع دینار یا 500 دینار؟ چطور تا دوهزار درجه نوسان پیدا می‌کند؟

سید مرتضی(بدین مضمون) فرمود: دست به معنای این عضو گوشتی احترام ندارد. اگر می‌گویند دیه دست 500 دینار است دست امین احترام دارد. احترام مال انسانیت و امانت است. عزت امانت است که قیمتش را بالا برده است و ذلت خیانت و دزدی است که این قدر درجه را پایین می‌آورد. امانت را بالا و خیانت ارزش را پایین می‌آورد. انسانیت ارزش خون و مال را بالا می‌برد، و در مقابل، آن معیارهای دروغ و کذب و غیبت و آدم کشی و ظلم و تجاوز به حقوق مردم و آزادی‌ها و غیره تمام ارزشها را پایین می‌آورد که از هر بی ارزشی بی ارزش‌تر می‌شود.»(همان، ص 166)


سید صالح زاهدی، گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.