تبیان، دستیار زندگی
خدای سبحان فرمود: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ 1 روح امین و جبرئیل علیه السلام قرآن كریم را بر قلب تو ای پیامبر، فرود آورد تا از انذار دهندگان باشی. روشن است كه مقصود از این قلب، قلب فیزیكی و مادّی نیست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تفسیر موضوعی قرآن 8

قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، جایگاه نزول قرآن

 تفسیر «كاشف» كه كار مشترك استاد حجتی و دكتر بی‌آزار شیرازی است، پاسخ كوبنده‌ای به شبهات مستشرقان در مورد نزول تدریجی قرآن است.

قسمت اول: برترین نعمت خداوند

قسمت دوم: قرآن؛ نمایشگاه خداوند متعال

قسمت سوم: خدا در جای جای قرآن

قسمت چهارم: قرآن دور؛ قرآن نزدیک

قسمت پنجم: بهره‌مندی از مراتب قرآن کریم

قسمت ششم: قرآن با پیامبر یا پیامبر با قرآن

قسمت هفتم: پیامبر قرآن را عربی نخوانده است

خدای سبحان فرمود: "نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ  عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ "1 روح امین و جبرئیل علیه السلام قرآن كریم را بر قلب تو ای پیامبر، فرود آورد تا از انذار دهندگان باشی.

روشن است كه مقصود از این قلب، قلب فیزیكی و مادّی نیست؛ زیرا قلب طبیعی نمی‌تواند علم را كه امر مجرّدی است درك و دریافت كند. یكی از الهیّات فلسفه، مسئله "علم" است. علم و اندیشه، در هیچ مقوله ماهوی داخل نیست بلكه معنای علم، مفهومی است كه دارای وجود مجرّدی است كه او را روح انسان می‌یابد و مقصود از قلب در این آیه نیز همان روح مجرّد انسانی است و از آنجا كه این امر مجرّد، دارای شئون گوناگون است، به اعتبارات مختلف، اسمهای متفاوتی دارد؛ "صدر"، "نفس"، "قلب"، "فؤاد"، "روح"، و "لُب" همگی نامهایی برای آن لطیفه الهی است كه در فارسی به آن "جان انسانی" می‌گویند.

قلب طبیعی و نیز مغز فیزیكی، اعمال مادی دارند و معمولاً مغز برای فراهم كردن مقدّمات ادراك، آماده‌تر است ولی همانطور كه در ادبیات فارسی به انسان خردمند می‌گویند "صاحبدل"، در تعبیرات عربی هم به فرزانگان می‌گویند: "لِأُولِی الْأَلْبَابِ " "لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ "2 یعنی كلمه "قلب" در عربی و واژه "دل" در فارسی برای ادراك معارف عمیق به كار می روند.

البته نه مغز، منشأ ادراكهای مجرّد است و نه قلب مادی و صنوبری منشأ عواطف مجرد؛ زیرا علوم مجرد و نیز اراده‌های كلّی و محبّتهای جامع مجرد را هیچ موجود مادی به عهده ندارد، لیكن ممكن است مبادی اِعدادی و مقدمات اِمدادی اندیشه را مغز به عهده بگیرد و مبادی اِمدادی عاطفه را قلب عهده دار باشد، ولی قلب، كه گاهی در قرآن از سلامت آن سخن به میان می آید: "إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ "3 و زمانی از معصیت و گناه آن گفتگو می شود: "وَمَن یَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ "4 هرگز قلب صنوبری و مادی نیست چنانكه نه ادراك حصولی از آن است و نه ادراك حضوری و شهودی بر عهده آن، و نه تأمین مجرد عقل عملی؛ مانند: تصمیم، اراده، محبّت، اخلاص و...، لیكن انجام مقدّمات مادّی مسائل مزبور می تواند به عهده عنصری مادّی، مانند مغز یا قلب باشد.

كلامی كه خدای سبحان به خود نسبت داده یقیناً منزّه از صوت و لفظ و اعتبار است و برای آن كه روشن شود كه مقصود از كلام خداوند چیست، باید نخست معنای "كلمه" را در قرآن بیابیم

قرآن، كلام الهی است

خدای سبحان در سوره‌ی‌ مباركه‌ی‌ "توبه" قرآن كریم را "كلام الله" معرّفی نموده: "وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِینَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ "5: اگر مشركی در حین جنگ(برای بررسی مسائل اسلامی) از شما امان خواست، او را امان دهید تا كلام الله را بشنود.

اكنون باید روشن شود كه كلام بودن قرآن به چه معناست و تفاوت كلام خدا با كلام بندگان در چیست؟ قرآن كریم در آیات گوناگون خود، اصل تكلّم و سخن گفتن خدای سبحان را به طور صریح تأیید می‌فرماید.

در مورد خلقت آدم علیه السلام می فرماید: "وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً "6 در این كریمه، سخن از گفتگوی خدای سبحان با ملائكه و فرشتگان است. درباره‌ی‌ میقات و تكلم خدای سبحان با موسای كلیم علیه‌السلام چنین آمده است: "وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ "7 "وَكَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَكْلِیمًا "8

خداوند در شب معراج نیز با رسول خاتم خود، به خالصترین قسم وحی و تكلّم، سخن گفت كه "فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى "9 آنچه كه افراد عادی از كلام به یاد دارند، آن است كه الفاظی برای معانی مخصوصی وضع شود و انسانها با استمداد از فضای دهان و حنجره، آن را تلفّظ كنند و در این گونه كلام، از آن جهت كه الفاظ برای معانی خاص وضع می‌شوند، قرار داد و اعتبار وجود دارد و از آن جهت كه صوت و لفظ در كار است، از دهان و حنجره باید ادا شود.

كلامی كه خدای سبحان به خود نسبت داده یقیناً منزّه از صوت و لفظ و اعتبار است و برای آن كه روشن شود كه مقصود از كلام خداوند چیست، باید نخست معنای "كلمه" را در قرآن بیابیم.

"كلمه" در لغت عرب به معنای آن است كه چیزی، نهان را آشكار كند و از پنهان خبر دهد و اگر در عرف، به كلمات متشكّل از حروف. "كلمه" می‌گویند، برای همین است كه "مُعربٌ عمّا فى الضمیر" است یعنی آنچه را كه در نهان متكلم است آشكار می‌سازد و افكار و حالات و خواسته‌های درونی او را به افراد دیگر كه گوش شنوا داشته باشند، می‌فهماند.

در شماره‌ی آتی برایتان از بزرگترین کلمه‌ی خدا خواهیم گفت. منتظر ادامه بحث باشید.

گروه دین و اندیشه - حسین عسگری


(1) سوره‌ی‌ شعراء، آیات 193 ـ 194.

(2) سوره‌ی‌ ق، آیه‌ی‌ 37.

(3) سوره‌ی‌ صافات، آیه‌ی‌ 84.

(4) سوره‌ی‌ بقره، آیه‌ی‌ 283.

(5) سوره‌ی‌ توبه، آیه‌ی‌ 6.

(6) سوره‌ی‌ بقره، آیه‌ی‌ 30.

(7) سوره‌ی‌ اعراف، آیه‌ی‌ 143.

(8) سوره‌ی‌ نساء، آیه‌ی‌ 164

(9) سوره‌ی‌ نجم، آیه‌ی‌ 10.