قدرت و قوت
پیش از این نیز در باره قوی بودن، مطالبی را مطرح نموده و چنین برداشت نمودیم که از نظر دین و عقل، قوی بودن، از ضعیف بودن بهتر است و خود نوعی کمال به حساب می آید؛ و بدین روی به مواردی متعددی در قرآن بر می خوریم که در آن، خداوند متعال خود را به صفت "قوی بودن" متّصف فرموده است. اکنون برآنیم که از زوایه دیگری به این مساله نگریسته، ضمن برداشت هایی اخلاقی و آموزنده، نقاط مثبت و منفی "قوی بودن" را مورد بررسی قرار دهیم:
پرهیز از غرور: ورزش کاران و افراد توانمند و نیرومند باید بدانند که قدرت بدنی و توانایی های مادّی، دایمی نبوده و روزی از دست خواهد رفت. یک بیماری، حادثه (همچون تصادف، سقوط و مجروحیث جنگی)، فشار روحی شدید، بالا رفتن سن و ده ها عامل دیگر، می توانند از فردی قوی و نیرومند، شخصی ضعیف و درمانده بسازند؛ بنابر این نباید به قدرت جسمانی مغرور شد.
خداوند متعال در قرآن کریم، موارد متعددی از ضعف پس از قدرت را گوشزد می فرماید:
"الله الّذی خلقکم من ضعف ثمّ جعل من بعد ضعف قوّة ثمّ جعل من بعد قوّة ضعفاً و شیبة یخلق مایشاء و هو العلیم القدیر؛
خداوند، همان کسی است که شما را ابتدا ناتوان آفرید؛ سپس بعد از این ضعف و ناتوانی، قوّت بخشید، و باز بعد از قوّت، ضعف و پیری قرار داد؛ او هر چه بخواهد می آفریند، و اوست عالم قادر."
انسانی که در آغاز زندگی، آن چنان ضعیف و ناتوان است که حتی قادر نیست مگسی را از خود دور سازد و یا آب دهان خویش را نگاه دارد، و در صورت طولانی شدن عمر- یا بروز حوادث ناگوار- به طور مجدّد به این وضعیف باز می گردد، نباید به قوت و توانایی خود مغرور شود. او باید بداند در کلّ هستی، تنها یک موجود هست که به واقع قوی و تواناست، و این توانایی او همیشگی است، و آن خداوند است:
"وهوالعلیم القدیر."
خداوند متعال، اقوامی را به خاطر تکبر و غرورشان سرزنش نموده و می فرماید:
"فامّا عاد فاستکبروا فی الارض بغیر الحق و قالوا من اشدّ منّا قوّة اولم یروا انّ الله الّذی خلقهم هو اشدّ منهم قوّة و کانوا بایاتنا یجحدون؛
اما قوم عاد به نا حق در زمین تکبّر ورزیدند و گفتند: چه کسی از ما نیرومندتر است؟ آیا آن ها نمی دانستند خداوندی که آن ها را آفریده، از آن ها قوی تر است؟ آن ها [به خاطر این پندار] پیوسته آیات ما را انکار می کردند."
"اولم یسیروا فی الارض فینظر و کیف کان عاقبة الّذی من قبلهم و کانوا اشدّ منهم قوّة و ماکان الله لیعجزه من شیء فی السّماوات و لا فی الارض انّه کان علیماً قدیراً؛
آیا آن ها سیر در زمین نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آن ها بودند، چگونه شد؟ همانا از اینان قوی تر[ و پر قدرت تر] بودند، نه چیزی در آسمان، و نه چیزی در زمین، خدا را درمانده نکرده است، چرا که او همواره دانا و تواناست."
در این آیه نیز قدرت حقیقی و فراگیر، به خداوند نسبت داده شده است. بقیه قدرت ها نه مستقلند و نه ماندنی.
آثار و فواید قدرت: حضرت علی علیه السلام در باره آثار و فواید قدرت می فرماید:
"القدرة تظهر محمود الخصال و مذمومها؛
قدرت و توانایی، خصلت های نیکو و [نیز] خصلت های نکوهیده [انسان] را آشکار می سازد."
انسان خیر خواه و نیک اندیش، وقتی به قدرت می رسد، آمال و آرزوهای خیر خواهانه، انسانی و اسلامی خویش را به مرحله اجرا گذاشته و به آن ها لباس تحقیق می پوشاند. همچنین انسانی که خودسازی نکرده، هواهای نفسانی بر او غالب بوده و به دنبال فرصتی است تا حسّ برتری جویی، قدرت طلبی، مال اندوزی و ... خود را اشباع سازد، قدرت خود (اعم از جسمانی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و جز این ها) را در همین مسیر به کار می گیرد. پس قدرت، جوهره حقیقی انسان ها را آشکار ساخته و نیک اندیشان وبداندیشان را- که قبل از دست یابی به قدرت، همانند به نظر می رسیدند- از یکدیگر متمایز می سازد:
"اذا قلّت المقدورة کثر التّعلّل بالمعاذیر؛
هر گاه قدرت و توانایی کم شود، استدلال کردن به بهانه و پوزش، افزایش می یابد."
اما انسان قدرتمند و توانا، به خوبی می تواند به وظایف خود عمل کند و نیازی به بهانه جویی و پوزش طلبی نمی بیند:
"القدرة تنسی الحفیظة؛
قدرت و توانایی، تقیّه را از یاد می برد."
تقیّه این است که انسان، آرا و عقاید خویش را از ترس دشمنان و مخالفان، محفی داشته و اظهارنکند؛ این روش، خود یکی از بهترین و موثرترین شیوه های مبارزه می باشد، اما وقتی انسان در موضع قدرت است، دیگر نیازی به مخفی نگاه داشتن عقاید خود نمی بیند. او می تواند آشکارا عقاید خود را ابراز نموده، از آن دفاع کرده و به انتشارش بپردازد.
یکی دیگر از آثار قدرت، این است که موجب پیروزی و غلبه می گردد. حتی انسان هایی که دارای روحیه شجاعت نیستند نیز، ممکن است پس از کسب قدرت احساس شجاعت نموده و همین امر موجب غلبه و پیروزی آن ها بر حریفانشان می گردد. آن حضرت در این مورد می فرماید:
"القدرة تغلّب الحاذر؛
قدرت و توانایی، انسان ترسو را پیروز می گرداند."
قدرت مذموم: انسان قوی و توانا نباید از قدرت و توانایی خویش، برای زورگویی، ستم و فشارآوردن بر ضعیفان و زیردستان استفاده کند. قدرتی که برای تسلط بر افراد ضعیف مورد استفاده واقع شود، از نظر حضرت علی علیه السلام، ناپسند و مذموم است. آن حضرت در این خصوص چنین می فرماید:
"التّسلط علی الضّعیف و المملوک من لوم القدرة؛
سلطه جویی بر ضعیف و برده، از پستی قدرت است."
قوی ترین مردم: کسی که دارای قدرت و قوت بدنی است، قوی است، ولی قوی ترین مردم کسی نیست که از نظر قدرت بدنی از همه قوی ترباشد، بلکه کسی است که از نظر قوت ایمان و روح، از همه قوی تر باشد. ممکن است کسی دارای قدرت بدنی فوق العاده ای بوده و بتواند بر دیگران غالب آمده و پیروز شود، ولی به هنگام درگیری با [نفس امّاره] خود، شکست بخورد. کسی که بر حس حسادت، قدرت طلبی، برترجویی و تکبر، شهوت رانی و دیگر مشتهیات نفسانی خود غالب نیاید، ضعیف است، هر چند از نظر جسمی، مقام قهرمانی جهان را در اختیار داشته باشد. از آن سو، اگر کسی بر هواهای نفسانی غالب باشد، قوی است، گرچه از نظر بدنی از همه ضعیف تر باشد، اما بهتر این است که انسان سعی کند، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی و معنوی، قوی ترین باشد.
روزی رسول خدا صلی الله علیه واله از جایی می گذشت که در آن جا گروهی از جوانان به بلند کردن و حرکت دادن سنگ [سنگینی] اشتغال داشتند. آن حضرت پرسید:
چه کار می کنید؟
- گفتند: با این کار، می خواهیم بفهمیم از بین ما چه کسی از همه نیرومندتر و قوی تر است!
- فرمود: آیا مایلید من به شما بگویم کدام یک از شما از همه نیرومند تر است؟
- عرض کردند: البته رسول خدا صلی الله علیه واله.
- آن گاه فرمود:
"اشدّکم و اقواکم الّذی اذا رضی لم یدخله رضاه فی اثم و لا باطل، و اذا سخط لم یخرجه سخطه من قول الحقّ، و اذا قدر لم یتعاط ما لیس بحق؛
شدیدترین و قوی ترین شما کسی است که وقتی راضی و خشنود شد، رضایتش او را در گناه و باطلی داخل نسازد، و هنگامی که خشمگین و ناخشنود گشت، خشمش او را از گفتار حق خارج ننماید، و زمانی که به قدرت رسید، به زور، آن چه را که حقّ او نیست نمی گیرد [و به رفتار ناروا نمی پردازد]."
همچنین آن حضرت در ماجرای مشابهی، چنین قضاوت فرمودند:
"اشدّکم من ملک نفسه عند الغضب و احلمکم من عفا بعد المقدرة؛
قوی ترین شما کسی است که به هنگام خشم و غضب، خویشتن داری کند، و بردبارترین شما کسی است که پس از قدرت [و دست یافتن بر حریف] عضو نماید."
و در جایی دیگر فرمودند:
"انّ الشّدید لیس من غلب النّاس و لکنّ الشّدید من غلب علی نفسه؛
نیرومند کسی نیست که بر مردم غلبه نماید، نیرومند کسی است که بر خویشتن غالب آید."
حضرت علی علیه السلام نیز به همین مطلب اشاره نموده، می فرماید:
"من قوی علی نفسه تناهی فی القوّة؛
کسی که قوّت و توانایی [غلبه] بر خویشتن داشته باشد، به نهایت قوّت و توان دست یافته است."
"اقوی النّاس من قوی علی غضبه بحلمه؛
قوی ترین مردم کسی است که به وسیله بردباری خود، بر خشم و غضب خویش فائق آید."
امام باقرعلیه السلام نیز کسی را از همه قوی تر و نیرومندتر می داند که بتواند جلو خشم خویش را بگیرد؛ وی می فرماید:
"لا قوّة کغلبة الهوی؛
هیچ قوّه ای همانند غلبه بر هوای نفس نمی باشد."
و از آن جا که برگرداندن خشم، تنها یکی از مصداق های مبارزه با نفس می باشد، در همین گفتار می فرماید:
"لا قوّة کردّ الغضب."
شجاع ترین مردم: می دانیم که شجاعت با قوی بودن فرق دارد. بسیاری از مردم، جرات و شجاعت بذل و بخشش ندارند، گرچه مال فراوان دارند. بعضی از آن ها با این که نیرومندند، ولی در عین حال که سواد ندارند، یا بعضی از مطالب را نمی دانند، از شرکت در کلاس درس، یا پرسیدن مجهولات خویش، سرباز زده و می هراسند؛ اینان نیز شجاع نیستند. همچنین کسی که مایل نیست حقایق و واقعیات را- در صورتی که به نفع او نباشد- بپذیرد نیز، از شجاعت بی بهره است.
حضرت علی علیه السلام شجاع ترین مردم را چنین توصیف می نماید:
"اشجع النّاس اسخاهم؛
شجاع ترین مردم کسی است که از همه سخاوتمندتر باشد."
"اشجع النّاس من غلب الجهل بالعلم؛
شجاع ترین مردم کسی است که به وسیله علم و دانش، برجهل و نادانی غلبه کند."
"لا اشجع من لبیب؛
هیچ کسی از انسان عاقل و خردمند، شجاع تر نیست."
منبع : ورزش در اسلام ، حسین صبوری