تفسیر موضوعی قرآن کریم 8 قرآن و تنزّل تكوین به اعتبار

قسمت اول: برترین نعمت خداوند
قسمت دوم: قرآن؛ نمایشگاه خداوند متعال
قسمت سوم: خدا در جای جای قرآن
قسمت چهارم: قرآن دور؛ قرآن نزدیک
قسمت پنجم: بهرهمندی از مراتب قرآن کریم
قسمت ششم: قرآن با پیامبر یا پیامبر با قرآن؟
قسمت هفتم: قرآن مثل باران است
تنزّل وحی ـ چنانكه در شماره قبل بیان شد ـ به صورت تجلّی است نه تجافی؛ یعنی در حالی كه حقیقت كلام الهی از موطن بساطت و اِحكام به موقف كثرت و تفصیل تنزل كند، موطن اصلی خویش را با همان تجرّد تام حفظ میكند؛ مانند فرشتگان حامل عرش كه در هنگام تنزل به عالم طبیعت و امتثال مأموریت ویژهی خود، رسالت حفظ عرش و حمل آن را رها نكرده در آن مقام عزیز المنال نیز حضور وجودی و اشراقی دارند.
معنای ترقّی امر تكوینی هم آن است كه از راه حركت جوهری، از موقف طبیعت به عالم مثال و از آنجا به موطن اصلی خویش یعنی عالَم عقلِ محض، صعود كند و در آنجا مستقر شود و در این ترقّی روح و در تنزل فرشتگان اشكالی وجود ندارد؛ زیرا مجاری تنزل و معابر ترقّی در آن دو، همگون و هماهنگ هستند و همهی مراتبِ وجودی آن دو، امری تكوینی میباشند.
امّا در تنزّل وحی الهی از موطن عقل محض كه لَدی الله است و جز تكوین صرف چیزی نیست، به كسوت الفاظ و كلمات اعتباری كه قرارداد محض است، بحثی مطرح می شود كه امر تكوینی حقیقی چگونه به صورت امری اعتباری و قراردادی ظهور می كند؟ ارتباط الفاظ با معانی، ارتباطی تكوینی و حقیقی نیست بلكه در اثر قرارداد است كه لفظ معینی با قرارداد ویژه نشانهی معنای خاصی میگردد و به همین دلیل است كه برای یك معنای خاص در اقوام مختلف الفاظ گوناگونی وجود دارد و نیز به همین دلیل است كه حقیقت تكوینی گاهی به صورت عربی مبین ظهور میكند و گاهی به صورت عبری و زمانی به زبان سریانی و....
ایجاد حقیقت وحی اختصاص به ذات اقدس اله دارد چنانكه تنزیل آن حقیقت به لباس عربی مبین و الفاظ اعتباری نیز كار خدای متعال است نه آنكه فقط معنای كلام و وحی الهی در قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تنزّل یافته باشد و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظی را به عنوان لباس آن معارف قرار داده باشد
در حلّ این اشكال می توان گفت اگرچه هماهنگی حلقات سلسلهی علل و درجات یك واقعیّت متنزّل، لازم است، ولی انسان همواره حقایق معقول را از نشئهی عقل به موطن مثال متصّل تنزل میدهد و از آنجا به صورت فعل یا قولی اعتباری در موطن طبیعت پیاده می كند.
انسان به منزلهی حلقه اتصال بین باید و بود و همچنین بین نباید و نبود و به مثابه حس مشترك بین تكوین و اعتبار است چه در قوس نزول كه گفته شد و چه در قوس صعود كه همواره از راه خواندن یا شنیدن و ارتباط با الفاظ اعتباری صعود می كند و به تكوین محض می رسد، ممكن است جریان تنزّل وحی از مقام بساطت تكوینی به موطن كثرت اعتباری از مسیری بگذرد كه آن مَعبر، صلاحیّت جمع بین تكوین و اعتبار را داشته باشد كه محتملاً انسان كامل است.
توضیح اینكه: ایجاد حقیقت وحی اختصاص به ذات اقدس اله دارد چنانكه تنزیل آن حقیقت به لباس عربی مبین و الفاظ اعتباری نیز كار خدای متعال است نه آنكه فقط معنای كلام و وحی الهی در قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تنزّل یافته باشد و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظی را به عنوان لباس آن معارف قرار داده باشد.
الفاظ قرآن كریم نیز از سوی خداوند تعیین شده و لذا جنبهی اعجازی دارد ولی تنزّل حقیقت تكوینی قرآن باید مسیری داشته باشد تا در آن مسیر حقیقت قرآن تنزل یابد و با اعتبار پیوند بخورد كه محتملاً آن مسیر ویژه نفس مبارك رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم است؛ زیرا روح پاكی كه از رنگ تعلّق به غیر حق آزاد گشته و به قرب نوافل و فرائض راه یافته است، سمع و بصر و نطق او مظاهر و نمودار سمع و بصر و نطق خدا است و تنزّل تكوین به اعتبار، در نفس مطهّر او صورت می گیرد و اگر مسیر دیگری همانند نفس معصوم پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم تصور شود كه به منزلهی حسّ مشترك بین تكوین و اعتبار باشد، می تواند راه حل دیگری باشد.
گروه دین و اندیشه - حسین عسگری