تبیان، دستیار زندگی
هی غریبه! اگر تو/ ، گذری، برخوردی به من/، و مشتاق صحبت با من‌ای/، چرا نباید با من حرف بزنی؟/ و چرا نباید من با تو حرف بزنم؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هی غریبه!

چند شعر از والت ویتمن*

هی غریبه!

به تو

هی غریبه! اگر تو ،

گذری، برخوردی به من،

و مشتاق صحبت با من‌ای،

چرا نباید با من حرف بزنی؟

و چرا نباید من با تو حرف بزنم؟

به تو، ای مقصودِ كهن!

به تو، ای مقصودِ كهن!

تو ای بی‌همتا، پرشور، مقصود خوب!

تو ای سخت‌گیر، سنگ‌دل، آرمانِ دلچسب!

ای مرگ‌ناپذیرِ سراسر زمان‌ها، نژاد‌ها، سرزمین‌ها!

ای جنگِ تأسف‌بار از پسِ یك عذاب

ـ ای كه جنگِ بزرگ به‌‌خاطر توست،

(فكر می‌كنم در طول زمان همه‌ی جنگ‌ها مبارزه‌یِ واقعی بوده‌اند

و همیشه مبارزه خواهد بود، به‌خاطر تو؛)

این شعارها برای توست ـ تظاهرات پایان‌ناپذیرِ تو

ای تو سوی همه‌ی چشم‌ها!

ای تو اساسِ جوش و خروش! تو سر به مهر، نطفه‌ی بالقوه،

ای تو هسته‌ی مركزی!

به‌گردِ آرمانِ تو می‌گردد عذاب تأسف جنگ،

با تمام خشم و موجبات حركت تند و تیز‌ش

(تا هنوز نتایج نامعلوم به‌نظر می‌رسد، تا سه برابرِ هزار سال)

این رِسیتاتیو‌ها برای توست

ـ كتاب من و جنگ یكی‌اند،

در سرشتش من و مالِ من، به‌هم آمیخت

ـ همان‌طوركه موضوعِ بحث منوط به تو بود،

همان‌طوركه یك سكان بر محورش می‌گردد،

این كتاب، بی‌خبر از خویش،

به‌گردِ آرمان تو می‌گردد.

آنگاه كه من كتاب می‌خوانم

آنگاه كه من كتاب می‌خوانم

زندگی‌نامه‌ای مشهور،

و می‌پرسم زندگی‌ِ درونِ این چیست

نویسنده چه پاسخی دارد؟

و هركسی این‌طور می‌پسندد؟

وقتی من مُردم و رفتم، زندگی‌ام را بنویس؟

(انگار هیچ انسانی واقعاً هیچ‌چیزی از زندگی‌ام نمی‌داند؛

عجبا، حتی خود من گاهی كه فكرش را می‌كنم

زندگیِ واقعی‌ام را اندكی یا اصلاً هیچ نمی‌شناسم؛

تلاش می‌كنم برای استفاده‌ی خودم

مجسم‌اش كنم‌. )

*به مناسبت تولد او در 23 اردیبهشت

تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان