تبیان، دستیار زندگی
به عبارت دیگر, هنگامى مردم, سر بر اطاعت از فتواى مرجعى مى نهند كه به او اطمینان یابند و مرجع از مقبولیت و محبوبیت كافى برخوردار باشد. روشن است كه این مقبولیت جز در سایه فضایل اخلاقى و معنوى و در كنار آنها, تواناییهاى علمى, پدید نمى آید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چه کسانی مرجع می شوند؟
درس خارج

مرجعيت, ارجمندترين مقامى است كه رسالت تبيين احكامِ دين و راهنمايى امت را به عهده دارد. مردم با ديد الگو و اسوه به مرجع تقليد مى نگرند و او را مقتدا و راهنماى خود مى دانند و تكاليف دينى را از وى مى گيرند. رأى و نظر او را حكم شرعى تلقى مى كنند. مرجعيّت نهادى است مقدس كه مورد توجه و مراجعه مردم است.

هنگامى كه از اين ديد به مرجعيت مى نگريم, صلاحيتهاى تقوايى و شايستگيهاى اخلاقى را براى وى بسيار ضرورى و شايسته مى يابيم. زيرا هنگامى كه مرجع تقليد, مظهر ارزشهاى الهى ـ انسانى و فضايل معنوى شد, بر دلها نفوذ مى كند و در پرتو اين نفوذ معنوى است كه زمينه عمل به احكام شرعى گسترش مى يابد و اقبال مردم به دين و انجام احكام روز افزون مى گردد.

به عبارت ديگر, هنگامى مردم, سر بر اطاعت از فتواى مرجعى مى نهند كه به او اطمينان يابند و مرجع از مقبوليت و محبوبيت كافى برخوردار باشد. روشن است كه اين مقبوليت جز در سايه فضايل اخلاقى و معنوى و در كنار آنها, تواناييهاى علمى, پديد نمى آيد.

زيرا عموم مردم, توجهى به جنبه هاى علمى ندارند و از جهات فنى سردر نمى آورند, بلكه ظواهر و رفتار را به آسانى مى بينند و در آن بيشتر مى نگرند همان گونه كه از رأى و نظر مرجع پيروى مى كنند, بيش از آن تحت تأثير كردار و خصايص اخلاقى وى هستند و آنها را زير نظر دارند.

صرف عالم بودن براى مقام تقليد كافى نيست, بلكه ازجهات اخلاقى نيز بايد شايستگى فراهم باشد. اين شايستگى از درون مباحث فنى و تحصيلات فقهى و اصولى به دست نمى آيد, بلكه بايد پيش از احراز اين مقام, همگام تحصيل, تهذيب نفس و سلوك معنوى نيز انجام گيرد.

خداوند, حق قانونگذارى و تشريع به كسى نداده است و هر كسى, به دور از ضوابط شرعى, اقدام به صدور حكم كند, به خداوند دروغ و افتراء بسته و سزاوار همين سرزنش است كه مشركين شده اند.

همان گونه كه حوزه هاى علميّه, از ديرباز بَر دو محور علم و تقوا استوار بوده اند و در اين دو بعد به پرورش نيروهاى مستعد مى پرداخته اند, انتظار مى رود مجتهد صاحب فتوا, كه از والاترين ثمره هاى حوزه است, در اين دو زمينه تلاش خود را به كمال رسانده و شايستگيهاى اخلاقى را كسب كرده باشد.

در گذشته نيز سيره صالحان بر اين بوده كه خود را مقيد به اتمام تحصيل علمى فقط نمى دانسته اند, بلكه بر طيّ مراحل معنوى نيز همت مى گمارده اند.

از ديرباز, رسالت اجتهاد بر دوش پاك سيرتانى بوده كه شايستگيهاى ارزشى را مانند تواناييهاى علمى در سطح عالى دارابوده اند. بزرگانى مانند: شيخ مفيد, شيخ طوسى, علاّمه حلّى, ميرزاى شيرازى, آية اللّه بروجردى و حضرت امام خمينى و ... نمونه هاى والايى هستند كه قداست و معنويّت آنان زبانزد همه بوده است.

جلو دارى چنين پاكانى بوده كه تاكنون تشيّع را زنده و مقام مرجعيت را ارجمند, نگاه داشته و موضوع اجتهاد و تقليد را رونق بخشيده است.

اگر از زاويه ديگر به مسأله نگاه كنيم باز مى بينيم كه اساساً تقليد بر اطمينان به رأى ديگرى تكيه دارد. اين اطمينان, زمانى حاصل مى شود كه صاحب رأى, گذشته از تخصص علمى داراى صلاحيّت تقوايى و اخلاقى در حدّ لازم باشد. از اين روى, عالمان و فقيهان بزرگوار, اين مهم را در نظر داشته و تنها فزونى دانش را براى مرجعيت كافى ندانسته اند, بلكه فضائل اخلاقى را هم در ملاك جواز تقليد گنجانده اند.

شهيد ثانى در شرايط مفتى مى نويسد:

(مفتى, بايد مسلمان, مكلف, فقيه و عادل باشد. گذشته از علومِ مقدّمى, داراى ملكه نفسانيِ قدسى (قوّه قدسيّه) باشد).1

امام خمينى(ره), افزون بر شرايط عامه تقليد, عدالت, زهد, حريص نبودن بر جاه و مقام دنيوى را براى مرجع تقليد, شرط دانسته اند.2

مرحوم سيدكاظم طباطبايى يزدى, مؤلف عروة الوثقى, افزون بر عدالت, زهد را هم براى مرجع تقليد, لازم شمرده اند.3

لازم به يادآورى است عدالتى كه براى مرجع تقليد شرط مى دانند و همه فقها بر آن اتفاق نظر دارند, بالاتر و دقيق تر از عدالتى است كه در ساير موارد لازم شمرده مى شود. زيرا مقام و موقعيت مرجع, خطير است و حساس.

در واقع,عدالت تمامى شايستگيهاى اخلاقى را در برمى گيرد.

آية اللّه شهيد سيد محمد باقر صدر4 و آية اللّه سيد محسن حكيم5, عدالت را به همين معنى گرفته اند.

در اين مقال, بر آنيم كه برخى از شايستگيهاى مرجع تقليد را با استفاده از معارف اسلامى و سيره پاكان بنمايانيم:

مسؤوليت شناسى و مسؤوليت پذيرى

مقام افتاء, بسيار خطيراست و مفتى همواه در معرض خطا و مواجه با لغزش. واسطه بيان حكم الهى است. كار انبياء را دنبال مى كند. بر مسند معصوم قرار دارد. كاروان بدو سپرده شده در غياب كاروان سالار. پس بايد به دقت بنگرد چه مى گويد و چه مى كند و چه رهى مى پويد.

از اين باب است كه قرآن هشدار مى دهد:

(ولا تقولوا لما تصف السنتكم الكذب, هذا حلال و هذا حرام لِتفتروا على اللّه الكذب...)6

به آنچه زبانهايتان به دروغ بيان مى كند, نگوييد: اين حلال است و آن حرام, تا دروغ را عليه خدا از پيش خود بسازيد.

مشركان بدون دليل و حجت, چيزى را حلال مى كردند و يا حرام مى شمردند و به خود جرأت مى دادند تشريع كنند, در صورتى كه خداوند, حق قانونگذارى و تشريع به كسى نداده است و هر كسى, به دور از ضوابط شرعى, اقدام به صدور حكم كند, به خداوند دروغ و افتراء بسته و سزاوار همين سرزنش است كه مشركين شده اند.

اهميت اين موضوع, در حدى است كه خداوند, عزيزترين و امين ترين مخلوقِ خود را در امر فتوا دهى هشدار مى دهد و تهديد مى كند, تا چه رسد به ديگران كه تحذير و انذار او نسبت به آنان روشن خواهد بود:

(ولوتقوّل علينا بعض الاقاوبل, لاخذنامنه باليمين, ثم لقطعنامنه الوتين فما منكم من احدعنه حاجزين).7

اگر [پيامبر] پاره اى از سخنان را نابجا به ما نسبت مى داد, به دست خويش و نيروى خود از او بر مى گرفتيم, سپس رگِ گردن و قلب او را از هم مى دريديم و كسى از شما نمى توانست از او منع هلاك كند.

رسول اللّه (ص) در اهميت و سنگينى مقام افتاء مى فرمايد:

(اجرؤكم على الفتيا اجرئكم على النار)8

آن كه نسبت به صدور فتوا جسارت بيشترى دارد, نسبت به آتش جهنم نيز جسورتر خواهد بود.

بارِِ گران لغزشها و گفتار سست مفتى برعهده خود اوست وهركس بدين فتاوا عمل كند و به اشتباه افتد, مسؤوليت آن بر صاحب فتواست.

مفتى بايد از قياسها, پيش داوريها و معيارهاى شخصى و سليقه اى بپرهيزد, تا گرفتار نتايج باطل نگردد.

زيرا اظهار نظرهاى شتابزده و سست مدرك, سبب مى شود كه فتواهاى مشتبه صادر شود. چه بسا حلالى حرام گردد و حرامى حلال شمرده شود.

پيامدِ سهمگين اين جابه جايى و تغيير احكامِ الهى, دامن مفتى را مى گيرد كه با سهل انگارى اقدام به صدور فتوا نكند و احتياط و دقت كافى را مبذول ندارد.

راويى مى گويد:

هر گاه حديثى را كه از جعفربن محمد(ع) شنيده ام به ياد مى آورم, قلبم مى خواهد از هم بشكافد. آن گاه كه فرمود:

(من عمل بالمقاييس فقد هلك واهلك و من افتى الناس بغير علم و هولايعلم الناسخ من المنسوخ والمحكم من المتشابه فقد هلك واهلك.)9

هر كس به قياسها و ملاكهاى خود ساخته عمل كند, خود و ديگران را نابود كرده است. آن كه بدون دانش لازم, ياشناخت ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه فتوا دهد موجبات هلاك خود و ديگران را فراهم مى آورد.

فقيه توانا,آية اللّه كلباسى, تحت تأثير چنين هشدارهايى مى گويد:

(نمى خواستم رساله بنويسم, ليكن ميرزاى قمى حكم كرد كه بايد رساله بنويسى و فتواى خود را باز گويى. من در پاسخ گفتم: بدنم طاقت جهنم ندارد. و سرانجام به اصرار وى رساله نوشتم.)10

يا, شيخ مرتضى انصارى (م: 1281 هـ . ق) با اين كه از همگنان خودبرتر بود و همگان براين مطلب گواه و صاحب جواهر در واپسين روزهاى زندگانى درباره وى گفته بود: (هذا مرجعكم من بعدى) ومجتهدان و صاحب نظران بسيارى بر اعلميت او, گواهى داده بودند, وقتى ناگزير مى شود و اين مسؤوليت را مى پذيرد, به مولاى خود, حضرت على (ع) چنين عرض مى كند:

(مولاى من! اين مسؤوليتى كه بر دوشم آمده, بس خطير است و مهّم, از تو مى خواهم كه از لغزش و اشتباه و ترك وظيفه نگاه دارى و در طوفانهاى حوادثِ ناگوار همواره راهنمايم باشى).11

************************ در ادامه توجه به معنویت وعبادت خواهد آمد********************

تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه


1 . (منية المريد), تحقيق رضا مختارى 289/, انتشارات دفتر تبليغات اسلامى.

2 . (تحرير الوسيله), امام خمينى, ج5/1.

3 . (مستمسك عروة) محسن حكيم ج40/1, انتشارات كتابخانه آية اللّه مرعشى.

4 . (الفتاوى الواضحه), شهيد صدر 116/, دارالتعارف للمطبوعات, بيروت.

5 . (مستمسك العروة الوثقى), محسن حكيم, ج45/1.

6 . (سوره نحل) آيه 117.

7 . (سوره الحاقه), آيه 44 ـ 47.

8 . (كنز العمال), علاء الدين على المتقى بن حسام الدين الهندى, ج184/10, مؤسسة الرساله, بيروت.

9 . (اصول كافى) كلينى, تصحيح غفارى, ج43/1, دارالتعارف, بيروت.

10 . (بيدارگران اقاليم قبله), محمد رضا حكيمى 214/, دفتر نشر فرهنگ اسلامى.