محکم و متشابه در قرآن قسمت سوم : فلسفه وجود متشابهات در قرآن
آنچه گذشت: محکم و متشابه؛ معنا و آراء
وجود متشابهات در قرآنكریم بهانه برخى خردهگیرىها بر این كتاب مقدس شده است. آنان مىگویند قرآن مدعى است كه قول فصل است، فرقان و تمیز دهنده حق از باطل است، هیچگونه باطلى در آن وجود ندارد؛ در حالى كه آیات متشابه آن آیاتى هستند شبههانگیز، دیریاب و مشكلآفرین.
فرقهها و مذاهب گوناگون اسلامى هر یك براى اثبات حقّانیت خویش به همین قرآن استدلال كرده آیاتى از قرآن را مورد استناد خویش قرار مىدهند. دلیل این امر چیزى جز وجود متشابهات در قرآن نیست. آیا اگر این كتاب تمامش محكمات بود با اهداف تبیین شده از سوى خود قرآن سازگارتر نبود؟ و اصولاً فلسفه و حكمت وجود متشابهات در قرآن چیست؟
امام فخر رازى در تفسیر خود پنج وجه در این مورد بیان كردهاست:
1. ثواب اخروى: وقتى قرآن متشابهاتى داشتهباشد، مردم براى فهم آن زحمت مىكشند و این زحمت باعث پاداش اخروى آنها مىشود.
2. جلب مخالفان: مردم در زندگى روشها و مسلكهاى مختلفى دارند، اگر قرآن به صورت صریح و محكم در برابر آنها قیام مىكرد، باعث تنفر و انزجار آنها مىشد و از همان اول مىگفتند این كتاب مخالف ماست.
3. تقویت جنبه عقلانى مردم: مردم ناچارند براى فهمیدن متشابهات قرآن، تأمّل و تدبّر نمایند و از این جهت، عقل آنان ورزیده و فربه مىشود.
4. فراگرفتن علوم دیگر: افراد براى فهم متشابهات ناچارند علوم دیگرى را از قبیل لغت، نحو و جز اینها بیاموزند تا به مراد آیه پى ببرند.
5. استفاده هركس به اندازه توان خویش: هركس به اندازه استعداد خود بتواند از آیات قرآن استفاده برد.
در تفسیر المنار، رشید رضا پس از سخیف شمردن وجوه مذكور،1 سه وجه دیگر را از استادش «شیخ محمد عبده» نقل مىكند؛ از جمله این كه وجود متشابهات خود جنبه آزمایشى و امتحانى دارد: اگر قرآن تماماً محكمات بود همه كسانى كه در ظاهر ایمان آورده بودند، ناچار آن را قبول مىكردند؛ ولى قسمتى از آن به صورت متشابه نازل شد تا وسیله امتحان باشد.
روشن است كه هیچ یك از موارد پیشگفته نمىتواند بیانگر حكمت متشابهات در قرآن باشد. بعضى از موارد یاد شده، نه تنها پاسخى را ارائه نمىدهند، بلكه به ضعف و وهن كلام خدا مىانجامند. ما به جهت وضوح بطلان این اقوال از بحث در زمینه ابطال آنها خوددارى مىكنیم.
فیلسوف بزرگ، ابنرشد اندلسى در پاسخ به علّت وجود متشابهات مىگوید: "مردم سه گروهند: علما و دانشمندان؛ عامه مردم كه بهرهاى از علم و دانش نبردهاند، و گروهى بین این دو گروه قرار مىگیرند كه نه در سطح علمى دانشمندان هستند و نه در مجموعه عوام. همین گروهند كه «تشابه» برایشان پدید مىآید و خداوند آنان را نكوهیده است؛ زیرا دانشمندان، در شرع مقدس تشابهى به وجود نمىآورند و مىدانند هر آیه را چگونه به وجه صحیح مورد نظر شرع ارجاع دهند. عموم مردم هم كه اساساً آگاهى از این شكوك و ایرادات ندارند و به همان ظاهر آیات بسنده مىكنند".2
وى اضافه مىكند: "تعالیم شرعى همانند غذایى است كه براى اكثر بدنها (نوع افراد) نافع و سودمند است و چه بسا براى اقلیتى ایجاد ضرر نماید و به همین جهت قرآن به این نكته اشاره نموده است: و ما یُضِلُّ به إِلَّا الفاسقین3 این تشابه براى اندكى از مردم در تعداد كمى از آیات قرآن كه متضمّن اعلام از چیزهاى ماوراى حسى است رخ مىدهد. قرآن از امر غیر محسوس و غیبى به یك امر حسى، كه از همه امور حسّىِ دیگر به آن امر غیبى نزدیكتر است و شباهت بیشترى دارد، تعبیر مىكند. برخى از مردم همین مثال محسوس را اخذ مىكنند و دچار شك و تردید مىشوند".4
سخن بالا، در آن جا كه برخى از موارد تحقّق تشابه را بیان مىكند، قابل قبول بهنظر مىرسد. علاّمه طباطبائى در تبیین علّت وجود متشابه در قرآن در یك بیان تفصیلى به این نتیجه مىرسد كه، اساساً اشتمال قرآن بر آیات متشابه امرى واجب و ضرورى بوده است و جز این امكان نداشته است.
وى مىگوید: " القاى مفاهیم و معانى به انسان جز از طریق معلومات ذهنیى كه در طول زندگى وى برایش فراهم گردیده، ممكن نخواهد بود. اگر فردى مأنوس با امور حسى باشد القا از طریق محسوسات، و اگر به معانى كلى نایل گشتهباشد، از همان طریق، به میزان نیل به معانى صورت خواهد گرفت.
از طرفى هدایت دینى اختصاص به گروهى خاص از مردم ندارد؛ بلكه همه گروهها و تمامى طبقات را در بر مىگیرد. اختلاف سطح افكار مردم از یكسو و عمومیت امر هدایت براى همه از سوى دیگر باعث شده است كه بیانات قرآن در قالب اَمثال صورت گیرد؛ بدین صورت كه آن دسته از معانى و مفاهیمى كه انسان به آنها آشناست و ذهنش با آنها معهود است انتخاب مىشود تا از رهگذر این معانى، آنچه را نمىداند برایش تبییننماید".5
به عبارت دیگر: الفاظ قرآن، مثَلهایى براى معارف حق الهى مىباشند و از آن جهت كه فهم عموم مردم جز محسوسات را درك نمىكند و دسترسى به معانى كلى ندارد، این معارف در قالب مثلها و امور مادى عرضه مىگردند. در این صورت اگر درك مردم در دریافت معارف الهى در همان مرحله حسى جمود پیدا كند، براى چنین افرادى بیانات و امثال قرآن، حقایق جلوه مىكند و مثال، مُمثَّل به نظر مىرسد و در این صورت منظور و مقصود آیات از بین رفته است. اگر مردم در درك معانى، جمود بر مثالها ننمایند و با تجرید مثالهاى بیانشده خود را به معانى و مفاهیم مجرّد از حس و محسوسات منتقل نمایند، در این صورت هم میزان تجرید و الغاى خصوصیات مثالها براى همه یكسان نیست و در نتیجه در انتقال از این مثالهاى محسوس به معانى مجرد، تفاوتهایى پدیدار مىگردد.6
به هرحال از آنجا كه انتقال مفاهیم عالى و معنوى قرآن به انسانها جز از طریق الفاظ و عبارات امكانپذیر نمىباشد، این الفاظ مادى نمىتوانند در برگیرنده همه آن محتوا و معنا باشد. به همین جهت، تشابه پدید مىآید و دلیل آن همان است كه معانى در قالب این الفاظ نمىگنجند.
معانى هرگز اندر حرف ناید كه بحر بیكران در ظرف ناید
بعضى از قرآنپژوهان در پاسخ به همین اشكال كه چرا قرآنى كه مَثَل اعلاى فصاحت و روشنى و صراحت است، داراى متشابهات شبههانگیز و دیریاب است؟ گفتهاند:
"قرآن در قالب و بر وفق موازین كلام طبیعى انسانى نازل شده است و در كلام بشرى از سادهترین تعابیر روزمرّه گرفته تا عالىترین تعبیرات و عبارات ادبى و هنرى، انواع صورتهاى مجازى و استعارى و تمثیلى و كنایى را دارد و هرجا كه مجاز باشد لامحاله تشابه و متشابه پیش مىآید".7
بنابراین در یك نتیجهگیرى نهایى با توجّه به القاى دقیقترین معانى در قالب الفاظ مادى از یك سو و استفاده قرآن از تعابیر رایج لفظى نظیر مجاز، استعاره، تمثیل و كنایه از سوى دیگر، وجود آیات متشابهات كه چیزى حدود دویست آیه8 از كل قرآن را تشكیل مىدهند، امرى غیر قابل اجتناب و ضرورى بوده است و در حقیقت اگر جز این بود جایى براى سؤال و ابهام وجود داشت.
گزیده مطالب
1. ابنرشد مىگوید: تشابه تنها براى اندكى از مردم در تعدادى از آیات كه متضمن اعلام امور غیبى و غیرحسى هستند رخ مىدهد، و علت آن تعبیر از امور غیبى به امور حسى است.2. به عقیده علامه طباطبائى چون هدایت دینى براى همه مردم است و آنان از نظر سطح فكرى متفاوتند، بعضى فقط قادر به درك محسوسات و برخى دیگر قادر به معانى كلى و مجرد مىباشند. در هر صورت القاى مفاهیم الهى و معارف بلند قرآنى در قالب الفاظ مادى و بیان ممثّل در قالب مثال موجب تشابه مىگردد و این امر اجتنابناپذیر است.
3. بعضى وجود تشابه در قرآن را از این جهت امرى طبیعى دانستهاند كه قرآن همانند سایر كلامهاى طبیعى بشر، براى تبیین معارف خویش از سادهترین تعابیر تا عالىترین عبارات ادبى، هنرى را در خود جاى داده است و از انواع مجازات، استعارهها، تمثیلها و كنایهها استفاده نموده و در كاربرد چنین امورى به ناچار تشابه رخ مىدهد.
4. به نظر مىرسد نظریه فوق تكمیلكننده نظریّه علامه طباطبائى بوده و بتوان وجود متشابهات را به یكى از این دو امر نسبت داد. در این صورت وجود متشابهات نه تنها اشكالى نخواهد داشت، كه خود از جهت لطافت و ظرافت تعابیر قرآنى، امتیاز به شمار مىآید.
در شماره آینده خواهید خواند: نمونههای آیات متشابه در قرآن
گروه دین و اندیشه تبیان - عسگری
برگرفته از: درسنامه علوم قرآنى، سطح، حسین جوان آراسته
1. المنار، ج3، ص167 و 168.
2. التمهید فى علوم القرآن، ج3، ص16 و 17.
3. بقره (2) آیه 26.
4. التمهید، ج 3، ص 16 و 17.
5. المیزان، ج3، ص60 و 61.
6. ر.ك: همان، ج3، ص62.
7. قرآنپژوهى، ص736 و 737.
8. ر.ك: التمهید، ج3، ص14.