تبیان، دستیار زندگی
بعد از بیان این مطلب که جامعه بشری نیازمند حکومت است،می گوییم،بر اساس آیه ی شریفه ی (وَ مَا اَرْسَلنا مِنْ رَسُولٍ اِلا لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللهِ) (1)؛( وما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به این منظور که به امر خدا فرمانش برند)،مسأله حکومت،مسأله اساسی همه پیا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لزوم حکومت دینی
لزوم حکومت دینی

  1. بعد از بیان این مطلب که جامعه بشری نیازمند حکومت است،می گوییم،بر اساس آیه ی شریفه ی (وَ مَا اَرْسَلنا مِنْ رَسُولٍ اِلا لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللهِ) (1)؛( وما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به این منظور که به امر خدا فرمانش برند)،مسأله حکومت،مسأله اساسی همه پیامبران الهی بوده و از ضروریات و لوازم زندگی بشر محسوب می شود.

با کمی دقت در اهداف اصلی پیامبران الهی روشن می شود که رسیدن به اهداف بزرگی چون رهانیدن آدمی از سلطه و اسارت بیگانگان و در نتیجه اعطای حریت و آزادی به وی،تعلیم و تربیت فراگیر بشر احیای ارزشهای انسانی،اقامه ی قسط و عدل و مردم گرایی،و اکمال و رساندن آدمیان به تعالی و رشد الهی و رستگاری،همه و همه مستلزم برپایی تشکیل حکومت است،و اجرای این برنامه ها و اصول به این آرمانها بدون ابزار حکومت امکان پذیر نیست.و در واقع،حکومت و نظام و سیاست،وسیله و اجرای اهداف پیامبران است.از این جهت می بینیم که هر کدام از آن بزرگواران نظیر داوود و سلیمان و نبی اکرم (صلوات الله علیهم) که موفق به تشکیل حکومت شدند،تا چه اندازه در تعقیب و وصول به اهداف الهی خود موفق بوده اند؛و هر کدام که چنین ابزاری را به دست نیاوردند،تا چه اندازه راه حرکت آنها ناهموار،و در رسیدن به اهداف خود تا چه قدر در تنگنا بوده اند. و بی جهت نیست که طواغیت و دشمنان ادیان در همیشه ی تاریخ،بر سر راه ایجاد حکومت های صالحان،مانع،ایجاد می کردند،و همواره به دنبال براندازی حاکمیت صالحان بر زمین بوده اند.

کوتاه سخن این که،هیچ یک از اهداف مقدس پیامبران الهی- جز در مقیاسی محدود- بدون تشکیل حکومت دینی تحقق نمی یابد، به همین دلیل پیامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) تا تشکیل حکومت نداد به اهداف والای خود نرسید.

امامان (عليه السلام) و تشکیل حکومت اسلامی

پیداست که مسأله امامت،از مسأله حکومت و خلافت جدا نیست،بلکه از یک نظر،روح امامت و ولایت همان حاکمیت بر نفوس و ابدان،و هدایت آنها به صراط مستقیم و حرکت به سوی کمال و سعادت است.لذا مهمترین ویژگی و خصیصه ای که برای حضرت مهدی (عليه السلام) و ظهور حضرتش می شماریم،اقامه ی حکومت واحد عدل جهانی است؛یعنی همان حکومتی که پیامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و همه ی امامان معصوم (عليه السلام) برای آن کوشیدند،هرچند شرایط خاص زمان و مکان اجازه ی وصول به آن را نداد.

مردم کوفه از امام حسین (عليه السلام) برای تشکیل حکومت حق و مبارزه با غاصبان حکومت دعوت کردند،و اگر آن حضرت با پیمان شکنی و سستی و بی وفایی آنها روبرو نمی شد،پرچم حکومت عدل اسلامی به دست با کفایت آن حضرت به اهتزاز در می- آمد.

حقیقت آن است که جنبش کربلا را باید آخرین یا به عبارتی بالاترین تلاش سیاسی ممکن برای باز گرداندن حکومت به آل علی (عليه السلام) تلقی کرد.آن نهضت به عنوان یک نهضت مقدس مذهبی و یک حرکت سیاسی از نوع انقلابی آن،پایدارترین جنبش در فرهنگ سیاسی شیعه است.آن نهضت بزرگ در جهت احیای احکام دین،زدودن انحرافات دینی و سیاسی و جایگزین کردن حکومتی علوی و امامتی به جای نظام اموی بوده است.

یکی از نویسندگان و معتقدان به جدایی از دین و سیاست برای اثبات مدعای خود مثال هایی را از تاریخ اهل بیت (عليهم السلام) می- زند که بسیار جای تعجب و شگفتی است.وی می گوید:

(...جنگ و شهادت یا قیام و نهضت امام حسین و اصحاب او علاوه بر آن که یک عمل دفاعی صدر درصد در حفظ و حیثیت اسلام و جان و ناموسشان بود،نشان از این حقیقت می داد که خلاف و حکومت از دیدگاه امام و اسلام نه از آن یزید و خلفاست،نه از آن خودشان و نه از آن خدا،بلکه ازآن امّت به انتخاب خودشان است)(2).

معلوم نیست ایشان برای نسبت دادن چنین امری به امام (عليه السلام) با آن همه روایات و سیره ی معصومین چه کرده است.آری،اگر مردم کوفه از امام دعوت نمی کردند،ایشان احتمالاًرهسپار کوفه نمی شدند؛اما چگونه نتیجه می گیرد که امام (عليه السلام) حکومت را حق خدا و خود و مضبوط به ضوابط دین نمی دانستند؟،آیا خدا حق حکومت نداردمگر آن که مردم بخواهند؟ پس (ان الحکم الا الله) و آیات بسیار دیگر و تعلیمات دیگر دینی که می گویند مردم باید تابع خدا و پیامبر باشند و نه برعکس،چه می شود؟

لزوم حکومت اسلامی در عصر غیبت

چنان که گفته شد،یکی از شیوه های بحث ولایت فقیه این است که ابتدا ضرورت و لزوم اقامه ی حکومت اسلامی را در عصر غیبت به اثبات برسانیم و آن را به عنوان جزیی از برنامه های اسلام ثابت کنیم،و پس از آن به جستجوی ادله در زمینه ی شرایط حاکم برآییم،و سپس بررسی کنیم که کدام عنوان (ولایت فقیه) بر این شرایط صادق است.

از آنجایی که در میان ادیان الهی،دین مبین اسلام برای همه ی افراد و همه ی مکان ها و همه ی زمان ها،تا ابد و قیامت عمومیت دارد و این عمومیت سه گانه از نظر قرآن شریف و روایات اسلامی،از ضروریات و بدیهيات است،بنابراین اسلام در زمان غیبت امام معصوم (عليه السلام) نیز بدون تردید دارای حکومت است.

وقتی در قرآن کریم می خوانیم: (اَلَّذینَ اِنْ مَکَّناهُمْ فِی الارْضِ اَقامُو الصَّلوهَ وَ اتُو الزَّکاهَ وَ اَمَرُو بِالْمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ الْمُنکَرِ) (3) (مردان خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت و حکومت بخشیدیم،نماز را برپا می دارند و زکات می دهند و امربه معروف و نهی از منکر می کنند).آیا این امر جز با تشکیل حکومت دینی و اسلامی میسر است؟اگر فرض کنیم که تعبیر (مَکَّنّا) به معنی هرگونه قدرت بخشیدن بوده باشد،بازدلالت آیه بر مقصود ما روشن است؛زیرا حکومت بارزترین نمونه ی قدرت است.

برای لزوم و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت به ذکر چند دلیل می پردازیم:

1.دلیل اجتماعی- تاریخی:

حکومت امری است اجتماعی که نیاز جامعه به امنیت و حفظ حقوق افراد و رواج عدالت گستری،آن را واجب کرده است.و جامعه اسلامی از سایر جوامع بشری که لازمه ی آن برقراری نظم و قانون گذاری برای حفظ امنیت و حقوق و اشاعه ی عدل در میان افراد جامعه است جدا نیست و مثل جوامع دیگر نیاز به برقراری حکومتی دارد که قوانین را اجرا کند تا هدف از تنظیم قوانین تحقق یابد.

اگر جامعه ی اسلامی با بقیه ی جوامع از نظر نیازمندی به این امور،اختلاف می داشت،پیامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و امامان برای بیان این امر سزاوارتر بودند،و چون آن بزرگواران چنین نکرده ونفرموده اند،بنابراین جامعه ی اسلامی هم در این که باید حکومتی داشته باشد،مانند سایر جوامع بشری است.به همین دلیل، تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت ضرورت پیدا می کند؛زیرا در این زمان،جامعه اسلامی مانند تمامی جوامع دیگر نیازمند قانون و تشکیل حکومت است تا بتواند در استحکام آن بکوشد و هدف از تشریع قانون را تحقق بخشد،و از این جهت بار دیگر جوامع بشری تفاوتی ندارد،و بدیهی است که جامعه ی اسلامی،حکومت اسلامی می طلبد،نه حکومت دیگری.

حضرت امام خمینی (ره) در این باره می فرمایند:

(سنت و رویه ی پیغمبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است؛زیرا:اولاً،خود تشکیل حکومت داد،و تاریخ گواهی می دهد که تشکیل حکومت داده،و به اجرای قوانین و برقراری نظامات اسلام پرداخته و به اداره ی جامعه برخاسته است: والی به اطراف می فرستاده؛به قضاوت می نشسته؛و قاضی نصب می فرموده؛سفرایی به خارج و نزد رؤسای قبایل و پادشاهان روانه می کرده،معاهده و پیمان می بسته،جنگ را فرماندهی می کرده،و خلاصه،احکام حکومتی را به جریان می انداخته است.

ثانیاً،برای پس از خود به فرمان خدا تعیین (حاکم) کرده است.وقتی خداوند متعال برای جامعه ی پس از پیامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) تعیین حاکم

می کند،به این معناست که حکومت پس از رحلت رسول اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نیز لازم است.و چون رسول اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) با وصیت خویش فرمان الهی را ابلاغ می نماید،ضرورت تشکیل حکومت را نیز می رساند) (4).

2.دلیل اعتقادی:

اعتقاد به دین اسلام،مسلمان را به این باور می رساند که قیام برای پیاده کردن احکام اسلام در دوران زندگانی اش بر او واجب است،و نظام اسلام همان طور که از جستجو در احکام و قوانین آن حاصل می شود- و حق هم همین است- نظامی کامل و در بردارنده ی تمام قوانینی می باشد که شرایط گوناگون زندگی،اعم از زمینه های فردی،اجتماعی،اقتصادی،سیاسی و ... آن را اقتضا می کند.

و پیداست که برخی این مقررات،مانند قوانین اجتماعی،اقتصادی، و سیاسی،جز از طریق قوه ی حاکمه به طور کامل اجرا نمی- شود،بنابراین تشکیل یک دولت اسلامی و حکومت آن در دوران غیبت امری لازم وضروری است.چنان که در آیه ای که اول بحث آوردیم به این مطلب اشاره شد.

3.دلیل عقلی:

وقتی که (ابودراء) و (ابوهریره) نامه ی معاویه را برای علی (عليه السلام) آوردند که در آن تقاضا شده بود قاتلان عثمان را به آنها بسپارد تا مجازات کند،امام (عليه السلام) فرمود:

(عثمان بن عفان از دو حال خارج نیست:یا پیشوای هدایت بود که ریختن خون او حرام و کمک او واجب و سرپیچی از فرمان او گناه بود.و امت حق خوار کردن او را ندارند بالاخره از این دوحالت خارج نیست).

آن چه در حکم خدا و حکم اسلام و مسلمین واجب است بعد از آن که امامشان از دنیا رفت یا کشته شد- چه گمراه باشد و چه هدایت شده،چه مظلوم باشد و چه ظالم،چه ریختن خونش حلال باشد و چه حرام- این است که هیچ عملی انجام ندهند،کار جدیدی بپا نکنند و دست از پا خطا ننمایند و کاری را شروع نکنند قبل از آن که برای خود امامی عفیف و عالم و با تقوا و عارف به قضاوت و سنت برگزینند تا امور آنها را جمع نماید و در بین آنان حکم کند و برای مظلوم از ظالم حقش را بگیرد و مرزهای آنان را حفظ نماید و غنایم و حقوق مالی آنان را جمع آوری نماید و حج و نماز جمعه ی آنان را بپا دارد و صدقات آنان را جمع نماید.سپس درباره ی امامشان که به ظلم کشته شده نزد او برای حکم بروند و قاتلین او را برای محاکمه نزد او ببرند تا بین آنان به حق حکم نماید: اگر پیشوایشان مظلوم کشته شده به نفع صاحبان خود رأی دهد،و اگر ظالم کشته شده نظر دهد که حکم آن چیست) (5)

(بنابراین قوای معاویه قبل از پرداختن به مسأله قتل عثمان باید اصل حکومت اسلامی را بپذیری و به کسی که همه ی مردم با او بیعت کرده اند بیعت کنی و لحظه ای با توسل به این بهانه ها تأخیر نیندازی).

این روایت کاملاً بیانگر لزوم حکومت اسلامی است،و از آن جایی که جامعه اسلامی همیشه نیازمند حکومت اسلامی است تا مواردی که حضرت امیر (عليه السلام) بیان داشتند را نظام بخشد،بنابراین در زمان غیبت امام معصوم (عليه السلام) نیز تشکیل یک حکومت اسلامی لازم و ضروری است.

در روایات اسلامی که شیعه و سنی نقل کرده اند،آمده است که پیش از ظهور مهدی (عليه السلام) مردمی قیام می کنند،و مقدمات حکومت مهدی (عليه السلام) را فراهم می سازند.از جمله آنها روایتی است که گنجی شافعی از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل می کند که فرمود:

(یَخْرُجُ اُناسٌ مِنَ الْمَشرِقِ،فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهدی سُلْطانَه)؛مردمی از شرق قیام می کنند و زمینه ی حکومت مهدی (عليه السلام) را فراهم می سازند.

وی بعد از نقل این روایت می نویسد: (این حدیث،حدیثی حسن و صحیح است که آن را راویان موثق و عالمان حجت روایت کرده- اند.) (6)

بعد از بیان مطالب و روایات فوق،لازم به ذکر است که دانشمندان و علمای اسلامی خصوصاً شیعه،بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت تأکید داشته و دارند.بعضی از دانشمندان به خصوص محدثین سعی داشته اند برای وجوب تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت،اقامه ی دلیل کنند،و بعضی آن را از ضروریات دین و بی نیاز از اثبات و استدلال می دانند.

مرحوم فیض کاشانی می گوید: (وجوب جهاد،امر به معروف و نهی از منکر،و ترویج نیکی و تقوا فتوا دادن،حکم به حق در میان مردم،برپاداشتن حدود و تعزیرات و سایر سیاست های دینی،همه از ضروریات دین است،و تشکیل حکومت،قطب اعظم دین و امر مهمی است که خداوند پیامبران را به آن منظور مبعوث فرموده و اگر ترک شود اساس نبوت تعطیل و دیانت متلاشی و آشوب و فتنه فراگیر می شود،همه گمراه می شوند و نادانی شایع می گردد،آبادی ها خراب و بندگان به هلاکت دچار می شوند. از همه ی اینها به خدا پناه می بریم) (7).

صاحب جواهر می فرماید: (اجمالاً این مسأله از مسایل روشنی است که نیازی به دلیل ندارد) (8).

سید بزرگوار،آیت الله العظمی بروجردی می فرماید: (شیعه و سنی بر این امر اتفاق دارند که وجود یک سیاستمدار و رهبری که امور مسلمانان را اداره کند،در حوزه ی اسلام لازم است،بلکه این امر از ضروریات اسلام است) (9).


منبع:کتاب،ولایت فقیه در عصر غیبت،علیرضا رجالی تهرانی

تنظیم:امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه


پی نوشت ها:

1. سوره ی نساء،آیه ی 64.

2. مهدی بازرگان،آخرت و خدا،هدف بعثت انبیاء،کیان،شماره ی 28،ص50.

3. سوره ی حج،آیه ی 41.

4. امام خمینی (ره)،ولایت فقیه،ص18.

5. کتاب سُلیم بن قیس هلالی،ترجمه ی اسماعیل انصاری زنجانی خویی،ص421-422.

6. حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی،کفایه الطالب،به ضمیمه ی البیان فی اخبار صاحب الزمان (عليه السلام) ص490.

7. فیض کاشانی،مفاتیح الشرایع،باب امر به معروف و نهی از منکر،به نقل از (فی انتظار الامام) عبدالهادی فضلی،ترجمه دکتر روحانی،ص82.

8. شیخ محمدحسن نجفی،جواهر الکلام فی شرح شریع الاسلام،کتاب امر به معروف و نهی از منکر،ص617.

9. حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی،البدر الزاهر فی الصلاه الجمعه و المسافر،ص52.