برگ برنده ، ایجاز در روایت
با همه شایعاتی كه درباره كاهش بودجه فیلمهای تلویزیونی وجود دارد تلهفیلمهای زیادی در طول سال ساخته میشوند كه نشان میدهد تمایل صداوسیما به تولید تلهفیلم كم نشده است.
مدیران شبكههای تلویزیونی پذیرفتهاند سرمایهگذاری برای تولید فیلمهای تلویزیونی كار عاقلانه و پربازدهی است، چون علاقهمندان تلهفیلمهای ایرانی كم نیستند و تولید آنان نیز نسبت به یك سریال بلند دردسر كمتری دارد.
ضمن آنكه اگر یك یا چند تلهفیلم، خوب از كار درنیامد اتفاق خاصی نمیافتد و مثل سریالها موج مخالفت بلند نمیشود؛ البته واضح است كه نظارت تلویزیون بر كیفیت محتوایی و ساختاری تلهفیلمهای جدیدتر افزایش یافته و شبكهها از تولید آثار ضعیف جلوگیری میكنند.
به گزارش جام جم ، یكی دیگر از خوبیهای تلهفیلم این است كه لازم نیست داستانش را مثل بعضی سریالها كش داد. میتوان با داستانی میانمایه و استفاده از چند عنصر جذب مخاطب (مانند بازیگران محبوب و تنوع لوكیشنها) یك تلهفیلم سرگرمكننده ساخت.
مثلا دنده معكوس به كارگردانی حسن فتحی ماجرایی كمیك و داستانی جذاب دارد كه بیشتر زمانش در حال حركت میگذرد. داستان درباره مردی است كه سودای ازدواج با دختر دلخواهش را در سر دارد و برای جلب موافقت پدر دختر مأموریت پردردسری را قبول میكند كه ماجراهای زیادی به دنبال دارد.
فتحی به بهانه جستجوی شخصیتهای اصلی پسزمینه تصویری متنوعی ایجاد كرده است. بازی خوب هومن برقنورد در قالب شخصیت اصلی در كنار موقعیتهای بامزهای كه در مسیر داستان وجود دارد دندهمعكوس را به فیلمی جذاب تبدیل كرده كه با ریتم سریع و اجرای ماهرانه به روایت قصهای پرفرازونشیب میپردازد.
هسته اصلی، فیلمنامه از یك داستان یا ماجرای محوری و چند خرده ماجرا یا داستانك فرعی تشكیل شده كه بافت تودرتویی از اتفاقات بامزه را به وجود میآورند.
تعدد شخصیتها كه همگی بخوبی و با ذكر جزییات رفتاری و عادتهایشان پردازش یافتهاند از نقاط قوت فیلمنامه است. این شخصیتها با وجود حقهبازیهای كوچكی كه دارند همدلی برانگیزند و فتحی نگاهی انسانی به آدمهای قصهاش دارد.
مثلا بیتا بادران، نقش دختر جنوب شهری فقیری را بازی میكند كه برای بقا در جامعه خشن پیرامونش مجبور است همواره در گارد دفاعی به سر ببرد. او به تجربه آموخته كه بهترین دفاع در برابر خطرات اطرافش حمله است و به همین دلیل در مقابل مردان رفتاری تهاجمی در پیش میگیرد، در حالی كه در اصل دختر نجیب و سربهراهی است. فیلمنامه دندهمعكوس توانسته این ظرایف را در شخصیتپردازی رعایت كند تا آدمهای قصه برای مخاطب باورپذیر باشند.
طنز و شوخیهای فیلم فكرشده و بكر هستند. مثل صحنهای كه جوان دستفروش وسط گریه و عزاداری برای پدر مرحومش ناگهان تغییر موضع میدهد و به فروش اجناسش مشغول میشود. اجرای صحنههایی مانند این صحنه باعث شده مایههای كمیك پنهان در دل موقعیتها از دست نروند.
دندهمعكوس فضای سرخوشانهای دارد و تقریباً هیچ نمای بیاثر یا اضافهای در فیلم دیده نمیشود. فتحی به شیوهای موجز و پرانرژی داستانش را روایت و از حاشیه رفتن پرهیز میكند.
او شادیهای كوچك طبقه متوسط را از درون موقعیتهایی كه در نگاه اول فقیرانه و كسلكننده به نظر میرسند بیرون كشیده و آدمهای قصه را حتی در مسیر جستجوی گیجكننده و پردردسرشان برای پیدا كردن دزد خودرو كلافه و درمانده نشان نمیدهد.
ریتم پرشتاب فیلم و شیوه روایت داستان نیز متناسب با حال و هوای كمدی «دندهمعكوس» است كه بدرستی طراحی و اجرا شده است. اما شاید مهمترین ویژگی فیلمنامه تنوع شخصیتها باشد.
قسمتی از جذابیت دندهمعكوس به شخصیتپردازی جالب و بامزهاش برمیگردد. با جلو رفتن داستان بتدریج چند شخصیت دیگر به شخصیتهای اصلی اضافه میشوند كه هر یك ظرافتهایی دارند و طیف آدمهای فیلم را گسترده میكنند.
مثل شخصیت خوانندهای كه در مجالس عزا و عروسی میخواند یا زن متظاهر تازه به دوران رسیده كه مدام در حال پز دادن به ثروت خود است.
سرمایهگذاری برای تولید فیلمهای تلویزیونی كار عاقلانه و پربازدهی است، چون علاقهمندان تلهفیلمهای ایرانی كم نیستند و تولید آنها نیز نسبت به یك سریال بلند دردسر كمتری داردپایانبندی داستان با ظرافت انجام شده و فصل نهایی فیلم متفاوت با كلیشههای رایج است.
كاملاً آشكار است كه دو شخصیت اصلی با یكدیگر ازدواج خواهند كرد، ولی علاقه آنان به یكدیگر از طریق اشارههایی ظریف نشان داده میشود و فیلم با صحنه مجلس عروسی یا دیالوگی كه مستقیم درباره وصال باشد به پایان نمیرسد.
«دندهمعكوس» نمونه تلهفیلمهای كمدی سرگرمكنندهای است كه ادعای خاصی ندارند و قرار نیست عملیات محیرالعقولی انجام دهند، اما همهچیزشان بهاندازه و متناسب است و دیدنشان لذت بیدردسری را نصیب بیننده میكند.
بخصوص یكی دو سكانس مانند سكانسی در انتهای فیلم كه پیرمرد مرده با كفن از جا برمیخیزد و به طرز مضحكی پایكوبی میكند حسوحال نامتعارف و غریبی دارد و به كمدی گروتسك نزدیك میشود.
فریدون مهربان است (حمید نعمتالله)
تلهفیلم «فریدون مهربان است» ساخته حمید نعمتالله با طنز ظریف و قصه شیرینی كه دارد میتوان جزو تلهفیلمهای موفق تلویزیون دانست.
«فریدون مهربان است» لحظههای گرم و دلنشینی دارد و براساس فیلمنامهای دقیق و روان ساخته شده است. هادی مقدمدوست قبلاً با همین كارگردان در نوشتن فیلمنامه «بیپولی» نیز همكاری كرده بود.
مقدمدوست از عناصر متعددی كمك گرفته تا بتواند طنز را برای روایت یك داستان شخصیتمحور به كار بگیرد و پسزمینه اجتماعی فیلم را نیز حفظ كند. او موقعیتهایی را طراحی كرده كه با آنها آشنایی دارد. مثلاً یكی از فصلهای مهم فیلم در یك هتل كوچك در شمال میگذرد كه میزبان همایشی رسمی است.
یعنی موقعیتی كه خیلی از ما در زمان برگزاری جشنوارههای سینمایی یا همایشهای فرهنگی در دل آن قرار گرفتهایم و با كلیات آن آشنایی داریم. اما هنر فیلمنامهنویس این است كه جزئیات ظریفی را از دل همین موقعیت ساده بیرون میكشد و به موقعیت كمدی تبدیل میكند.
بیدلیل نیست كه یكی از شخصیتهای اصلی «فریدون مهربان است» زنی است كه در خانهداری هتل كار میكند. یعنی یكی از مشاغلی كه همه ما بارها با آن سر و كار داشتهایم ولی هرگز به فكرمان نرسیده كه صاحب این شغل میتواند قهرمان قصهای جذاب باشد.
انتخاب كارآكتر بازیگر تئاتر برای محمدرضا هدایتی در حقیقت دستاویزی بوده تا از طریق آن بتوان تعداد زیادی شعر، مثل و چیستان از فرهنگ عامیانه را لابهلای فیلم گنجاند.
نعمتالله فضای فرهنگی و آموزشی دهه 1360 را یادآوری میكند، با همه شعرها و نقاشیهایی كه حالا رنگ نوستالژی به خود گرفته است. مانند صحنهای كه هدایتی با همسرش به خانه كودكیاش میرود و با دیدن اشیای قدیمی هیجانزده میشود و خاطراتش را به یاد میآورد.
ساختار این صحنه طوری است كه نوستالژی با طنز آمیخته شده و رفتار بازیگر حالتی كودكانه پیدا میكند. اساساً اسكلت روایی «فریدون مهربان است» را سلسلهای از حوادث كوچك میسازند.
فیلم پر است از سكانسهای كوتاه مستقل كه نگاهی ریزبین و جزئینگر به اتفاقات كوچك پیرامونش دارد. مثلا در یك صحنه سریال جومونگ در حال پخش است و واكنش شخصیتها هنگام تماشای آن حال و هوایی كمیك به صحنه میدهد یا زمانی كه فریدون (حسن پورشیرازی) برای گفتگو با خواهرزادهاش (محمدرضا هدایتی) به سالن تئاتر میرود تمرین گروه نمایش را در پسزمینه میبینیم و هدایتی مشغول ضرب گرفتن و خواندن شعری در نكوهش مجرد ماندن مردان است!
روی هیچ یك از این موقعیتهای كوتاه تأكید بیش از حد نشده و فقط به شیوهای گذرا و پیوسته یكی پس از دیگری به تصویر كشیده شدهاند.
واضح است كه همه فرازهای داستان در فیلمنامه طراحی شدهاند و سپس به مرحله اجرا رسیدهاند اما در قسمتهایی برای بازی بداهه بازیگران فضا گذاشته شده كه در چارچوب تعیینشده، چیزهایی را به نقش اضافه كنند.
این شیوه باعث شده حس درونی صحنهها طبیعی و زنده از كار دربیاید. فصل پایانی فیلم با خوانندگی دو شخصیت اصلی در مجلس عروسی فریدون همراه است.
نعمتالله فضای مجلس عروسی را صمیمی و واقعی اجرا كرده و آوازخوانی هدایتی و پورشیرازی (كه هر دو تهصدایی هم دارند) حال و هوای دلنشینی به فصل پایانی داده است.
«فریدون مهربان است» به عباس یمینیشریف شاعر قدرنادیده كودكان تقدیم شده و در چند صحنه نیز اشعاری از او خوانده میشود. نام فیلم نیز برگرفته از یك مصرع از سرودههای اوست.
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی