تبیان، دستیار زندگی
شب بود سارا كوچولو روی صندلی نشسته و مشغول تماشای تلویزیون بود. مادر سارا در آشپزخانه ظرف‌ ها را می ‌شست. اما كم ‌كم احساس خستگی و درد كرد و برای همین شستن ظرف‌ ها را رها كرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

‎ كمك بزرگ سارا كوچولو

شب بود سارا كوچولو روی صندلی نشسته و مشغول تماشای تلویزیون بود.

مادر سارا در آشپزخانه ظرف‌ ها را می ‌شست. اما كم ‌كم احساس خستگی و درد كرد و برای همین شستن ظرف‌ ها را رها كرد.

او به طرف رختخواب رفت و خوابید شاید با استراحت حالش بهتر می ‌شد.

سارا كوچولو كه متوجه خستگی مادرش شده بود تلویزیون را خاموش كرد و به اتاق او رفت و پرسید: مادرجان حالتان خوب است؟ مادر سارا جواب داد: «خوبم. اما باید كمی استراحت كنم.»

سارا به مادرش شب ‌بخیر گفت و از اتاق بیرون رفت. از این كه می ‌دید او بیمار شده خیلی ناراحت بود.

او با خودش فكر كرد كه باید بیشتر از این به مادر كمك كند. سارا به آشپزخانه رفت و بقیه ظرف ‌ها را شست و آشپزخانه را تمیز كرد.

آشپزخانه خیلی تمیز شده بود. سارا كوچولو خیلی خوشحال شد و به رختخواب رفت.

صبح زود وقتی مادر از خواب بیدار شد در این فكر بود كه امروز كارهای زیادی برای انجام دادن دارد. او با خودش فكر كرد كه اول باید ظرف ‌ها را بشوید و بعد آشپزخانه را تمیز كند.

اما وقتی به آشپزخانه رفت، چیزی را كه می ‌دید باور نمی‌ كرد. آشپزخانه برق می ‌زد و تمام ظرف‌ ها هم شسته شده بود.

مادر سارا را صدا زد و از او تشكر كرد و گفت چقدر باعث خوشحالی او شده است.

از آن روز به بعد سارا كوچولو همیشه به مادرش كمك می‌ كرد. او فهمیده بود كه با كمك كردن نه تنها مادرش مریض و خسته نمی ‌شود بلكه همیشه خوشحال است و این خوشحالی او را نیز خوشحال ‌تر می‌ كند.

                                                                                                                                    ایران زندگی_سهیلا کرمی

گروه کودک و نوجوان سایت تبیان

مطالب مرتبط

‎تصمیم مینا کوچولو برای زود خوابیدن

خرس و دو دوست

کجایی جوانی که یادت بخیر

خدا به همه آرزوهایمان جواب می‏دهد

الاغ دانا

فرشته های خیس

نجس دیگه چیه؟

با چند تا درخت دوست هستی؟

عروسک و قاصدک

وقتی کودک بودی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.