پیشآمد، پیش آمد...
نامش ما را به یاد غزل سرای معروفی می اندازد که در سه چهار دهه ی اخیر بسیار از او شنیده ایم اما این شاعر اسفند ماهی تنها 24 بهار از عمرش گذشته است.
کاظم بهمنی دانشجوی مهندسی مکانیک است و به قول خودش در «طهران» زندگی می کند. او سرودن را از سن 14 سالگی با "شعر آیینی" آغاز کرده و امروز نیز در عاشقانه ترین صورت غزل هایش باز هم می توان ردپای عشق آسمانی را به وضوح دید.
بی تو نشــــــــستم در خیابان زیر باران | گویی که مجـــــنون در بیابان زیر باران |
ای کاش می شد با تو ساعت ها قدم زد | از راه آهن تا شمیران زیر بـــــــــاران |
اینکه چرا شاعر اصرار دارد در "خیابان ولیعصر (عج)" با معشوق یا معشوقه اش قدم بزند مسلماً از سر جبر قافیه نیست! و خبر از هوشمندی شاعری می دهد که روی لبه ی تیغ حرکت می کند و مخاطب را به آسانی به خلوتگاه شخصی اش راه نمی دهد...
عکس این قضیه نیز صادق است؛ چرا که در آیینی ترین غزل هایش نیز عاشقانه می سراید:
مانده ام روزی اگر باز بیایی به زمین | چه بلایی به سر اهل نظر می آید؟! |
مانده ام لحظه ی پیچیدن ِ عطر تو به شهر | ملک الموت پی ِ چند نفر می آید؟! |
(بخشی از یک غزل که برای حضرت زهرا (س) سروده شده)
کاظم بهمنی در کشف مضامین بدیع و ساخت تصاویر شگرف نیز به واقع قدرتمند عمل می کند و به سادگی مخاطب را محظوظ می نماید. همین جاست که ویژگی اصلی غزلش یعنی سهل و ممتنع بودن آشکار می گردد.
نمونه ای از این ابیات را با هم می خوانیم:
فکر کردی چیست موزون می کند شعر مرا؟!
در قدم برداشتن های تو دقت می کنم
*
به چشم فرش زیر پا سقف که مبتلا شود
روز وصالشان کسی خانه خراب می شود
*
لحظه ی بغض نشد حفظ کنم چشمم را
در دل ابر نگهداری باران سخت است
*
زندگی شطرنج با خویش است تا کی فکر بّرد؟
در میان صفحه گاهی اشتباهی لازم است
*
حال اگر چه هیچ نذری عهده دار وصل نیست
یک زمان پیشامدی بودم که امکان داشتم
*
رسیده سن حضورت به سن نوح اما
شمار ِ مردم کشتی نکرده تغییری
*
برگهایم ریخت بر روی زمین یعنی درخت
خود به مرگ خویشتن رای موافق میدهد
*
تیر از جایی که فکرش را نمی کردم رسید
دوری از آن دلبر ابرو کمان بی فایده است
*
بین جان من و پیراهن من فرقی نیست
هر یکی را که برایت بکَنم می میرم
*
زهر ِ دوری باعث شیرینی دیدارهاست
آب را گرمای تابستان گوارا می کند
*
دوستی با تو میسر که نشد نقشه کشیدم
با رفیقان شما دوست شدن فلسفه دارد...
بیت های درخشان این چینی در پیشآمد فراوان اند که به همین ها اکتفا می کنیم.
و این دو بیتی:
از مرگ پری درون دریا غوغاست | هر گوشه برای او عزایی بر پاست |
این شوری افتاده به جان دریا | از گریه ی دسته جمعی ماهی هاست |
البته باید توجه داشت که غزل کاظم بهمنی در کلیت آن اتفاق می افتد، اما با حفظ رابطه ی عمودی غزل در تک بیت ها نیز بسیار شگفت انگیز ظاهر می شود.
نخستین مجموعه کاظم بهمنی با عنوان پیشآمد توسط "انتشارات شانی" در نمایشگاه امسال عرضه خواهد شد و به اعتقاد من و خیلی از دوستان ِ کارشناس تـَرم اگر این مجموعه خوب معرفی شود در نمایشگاه امسال با استقبال زیادی از طرف مخاطبان مواجه خواهد شد...
در آخر غزلی از او گوارای وجودتان:
هـرگز تـو هـم مــانـنــد مـــن آزار دیــدی؟
یــار خــودت را از خــودت بــیــزار دیــدی؟
آیــا تـو هـم هر پــرده ای را تا گشودی
از چــار چــوب پـنـجـــره دیـــــوار دیــدی؟
اصـلا بـبـیـنـم تـا بـه حـالا صـخــره بودی؟
از زیـــر امــــواج آســـمـان را تــار دیدی؟
نـام کـسی را در قـنـوتت گـــریـه کـردی؟
از «آتـنـا» گـفـتن «عــذابَ النـّار» دیدی؟
در پـشـت دیـوار ِحیاطی شعـر خوانـدی؟
دل کـنـدن از یــک خــانه را دشـوار دیدی؟
آیا تو هم با چشم ِ بـاز و خیس ِ از اشک
خواب کسی را روز و شب بـیـدار دیدی؟
رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟
بیـمار بـودی مثل ِمن ؟ ، بیمار دیــدی؟؟
حقـا که بـا مـن فــرق داری ــ لا اقـل تـو
او را که می خواهی خودت یک بـار دیدی
(نمایشگاه تهران، مصلای امام خمینی، سالن شبستان، راهروی 20، غرفه ی 28 نشر شانی)
(عبدالرضا نورپور 12/2/89)
یکی از کاربران قدیمی تبیان که نوشته هایش در ثبت مطلب ، انجمن ها و بعضًا در مطالب سایت قرار می گرفت، مجنونu با نام کاظم بهمنی بود. آه از آن ساعت که تبیانی شدم که در باره تبیان سروده بود و یا گزیده ای از اشعار او در انجمن ها و بلاگ دوستانش نمونه هایی از این فعالیت ها بود. و حال با خبر شدیم اولین کتاب مجموعه غزل های آقای کاظم بهمنی با نام پیشآمد منتشر و در نمایشگاه کتاب رونمایی و عرضه می گردد.
وبلاگ کاظم بهمنی با عنوان "گسل"
برای تبریک به مجنون کلیک نمایید
ضمنا جلسه ی نقد کتاب پیشامد در 25 اردیبشهت ماه با حضور کارشناسان زبده ی ادبیات همچون ساعد باقری، یوسفعلی میرشکاک، سعید بیبانکی، محمد سعید میرزایی، بهروز یاسمی و.... در فرهنگسرای رازی برگزار خواهد شد
آدرس: تهران: میدان رازی، پارک رازی، فرهنگسرای رازی
ساعت: 5 تا 7 بعد از ظهر