شهری که نمیشناسیم
تهران شهر غریبی است. چندین میلیون مهاجر از نقاط مختلف ایران، تمرکز اماکن فرهنگی و اقتصادی کلان و طبقات متناقض و مختلف و مجموعه عقاید مدرن و سنتی تهران؛ این شهر آشنا را تبدیل به مکانی غریب اما جذاب، پرمسئله اما گرم کرده است.
درباره شهرها فیلمها بسیارند، فیلمهایی که با رویکردهای سیاسی - تاریخی شهری را نمایش دادهاند یا فیلمهایی که در ستایش یک شهر، آدمهایش و مکانهایش ساخته شدهاند.
«طهران تهران» ساخته داریوش مهرجویی و مهدی کرم پور بنا بوده فیلمی درباره تهران باشد، تهران غریب و پر ماجرا. تهرانی با زمینی شلوغ و زیر زمینی پر خبر پر از موسیقی، دود، بزه، فساد و در عین حال تاریخ و فرهنگ، اما دو قسمت فیلم «طهران تهران» هم دارای همین دوگانگی است. یک فیلم در ستایش زیباییهای تهران و تهرانیها و فیلمی دیگر تصویری از عقدهها و خشونتهای جاری در آن.
شهرها دوست داشتنیاند حتی اگر کثیف و شلوغ باشند، شهرها با پاتوقها با خاطرهها گره میخورند با گوشههایی که گاهی در ورقهای رسمی نمیگنجد. بلکه حل شده در لحظههایی است که تنها آدمها در خصوصیترین لحظههای تنهایی خود یا با هم بودنشان تجربه میکنند.
اما «طهران تهران» تصویری چنین از شهر نیست. تصویری است رسمی که البته اپیزود اولش سرشار از زیبایی و نفس زنده یک شهر است؛ شهری که مردمش یکدیگر را میشناسند.
طهران: روزهای آشنایی
داریوش مهرجویی نمونه کامل فیلمسازی است که ایدهها را تبدیل به روند سادهای میکند و روایتی نزدیک به زندگی را به روانترین شکل ممکن به نرمی در یک ایده زنده میپیچد. ما همه این تجربه را از «گاو» تا «لیلا» و «درخت گلابی» و «مهمان مامان» زندگی کردهایم و ستودهایم.
فیلم او درباره تهران به سادگی تصویری از نقاط معروف و تاریخی تهران میدهد و در عین حال با ایجاد داستانی ساده بهانه این گشت وگذار در شهر را میسازد.
تهران در فیلم مهرجویی از خانهای قدیمی که رو به ویرانی است آغاز میشود. سقف خانه میریزد و این بهانهای است برای یک خانواده متوسط چهار نفره که به درون شهر بروند، این آغاز دیدن شهر و آشنایی با آدمهای آن است، آدمهایی که در فضای ساخته شده در فیلم تصویری دوست داشتنی و مهربان دارند چرا که تهران شهر بزرگی است.
گشت و گذارها و دیدارها در انتهای فیلم، شهر را و آدمهای جدیدی را به خانه قدیمی خانواده اصلی داستان میآورد و خانه از عبور ساکنانش از شهر آبادی و تازگی را تجربه میکند گویی خانه به شهر پیوند خورده و در مفهوم آن خود را حفظ و در عین حال تازه میکند.
فیلم به لحاظ ساختار یادآور «مهمان مامان» است حتی به نظر میرسد نگاه این فیلم به آدمها هم شبیه به «مهمان مامان» است. سیر روایتی فیلم همان گونه مثل «مهمان مامان» بیرون از سلسله علت و معلولی و خارج ار نگاه نظم محور روایتی مرسوم است. رویدادها یکی پس از دیگری شکلی تازه به داستان میدهند و فیلم را وارد فضای تازهای میکنند.
چنین الگویی به لحاظ روایتی بسیار با هدف و مفهوم فیلم که همانا نمایش تصویری از تهران است بسیار هماهنگ است.
اما نکتهای که در فیلم مهرجویی ویژه است و از اندیشه او برمیآید نگاه به تهران در یک تصویر جمعی است. در واقع مهرجویی تهران را تحت هویت جمعی آن و در قابی ساخته شده از روحی مشترک نگاه کرده. و این نگاه را برای دمیدن روح و تازگی به تهران پیشنهاد کرده است.
او در واقع تهران را نه فقط مکانی زیبا بلکه مکانی برای با هم بودن میداند. مثلاً وقتی کاروان تهرانگردی از میدان آزادی میگذرند همه علاقهمندند که دور آن با هم قدم بزنند و گردش کنند، حال آنکه خانواده اصلی داستان خود اظهار میکنند که هر روز از کنار این میدان میگذرند، اما درواقع هیچگاه این گذرهای بینگاه و تنها آن هویت دوست داشتنی را به این شهر نمیبخشد مگر آنکه همه کنار هم با نگاهی جمعی به دورش بگردند.
تهران: سیم آخر
«سیم آخر» درباره یک گروه موسیقی زیر زمینی است که سعی میکند با برگزاری یک کنسرت موسیقی قانونی راه درست معرفی خود را پیدا کند، اما گیر و گرفتها و ممنوعیتها این اجازه را از آنها میگیرد.
فیلم با ورود به زندگی هریک از اعضای گروه سعی میکند وضعیت نسل سوم بعد از انقلاب را در تهران نشان دهد، اما ساختار ضعیف و ایدههای تکراری اپیزود دوم رمق اثر را گرفته و از نظر کیفی این اپیزود را در سطحی بسیار نازل تر از اپیزود اول قرار دهد و کلیت فیلم «طهران تهران» را از یکدستی و انسجام خارج کند.
به نظر میرسد فیلم کرمپور آنچنان هم درباره تهران نیست. ما آنطور که باید با شهر مواجه نیستیم و معضل مطرح شده در فیلم به طور مشخص آنچنان گره خورده با تهران نیست. دیالوگهای فیلم به قدری کلیشهای و دستمالی شده است که آن را آزار دهنده و گاهی کاریکاتور گونه میکند.
با تمام این اوصاف «طهران تهران» تجربه کاملی از تهران نیست. با وجود اپیزود دوست داشتنی مهرجویی، اما همچنان قسمتهای زیادی از تهران جاافتاده و جای کار دارد. تنوع بیشتر در فیلمسازان قطعاً باعث خواهد شد که نگاههای جدیدتر و بکرتری به تهران شود و این شهر بزرگ و پرجمعیت بازنمایی دقیق تری در قالب سینما داشته باشد.
منبع : سینمای ما
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی