میكند جان را نثار یار، یاس از غم عشق شده بیمار، یاس
بین چه سان پژمرده و بر خاك اوفتاد در میان آن در و دیوار، یاس
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1389/02/26
یاس نیلی
مـیكنــد جــان را نـثــار یــار، یــاس |
از غـم عشـق شده بیمار، یاس |
بین چه سان پژمرده و بر خاك اوفتاد |
در مـیـان آن در و دیـــوار، یـــاس |
از چـه رو پـوشانــد بـا گــل بـرگ گل |
روی خـود را لــحظهی دیدار یاس |
یــاس گـر نیلی نباشد یـاس نیست |
جای سیلی داشت رخـسار یاس |
در ثـای غنـچـه هـــم دردی نداشت |
جز دو چشم پر غم و خونبار یاس |
بـلبـل نـطقــم هـــوای بــاغ داشت |
جان «احسان» بلبـل و گلزار یاس |
محمد نیک خواه منفرد(احسان)
گروه دین و اندیشه تبیان