تبیان، دستیار زندگی
فیلمساز سینمای روشنفكری نیستم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیلمساز سینمای روشنفكری نیستم

فرزاد موتمن

فرزاد مؤتمن این روزها انگار آدم دیگری شده است. این دگرگونی را البته هر كسی یك جور تعبیر می‌كند، اما خودش می‌گوید: «حالم خوب است. بعد از پوپك و...  روحیه من خوب شد.

 آن حالت تهاجمی را نسبت به همه از دست دادم.» مؤتمن پیش از این نگاه تحقیرآمیزی به سینمای تجاری داشت كه می‌گوید: «این مربوط به زمانی است كه فقط هفت ‌پرده و شب‌های روشن را ساخته بودم. اما الان آن نگاه را ندارم. خب ما اشتباه می‌كردیم. فكر می‌كردیم با این فیلم‌ها سینمای ایران را زیر و رو می‌كنیم اما نكردیم.  فقط خودمان زیر و رو شدیم، بی‌پول شدیم، بیكار شدیم و... .» اما این مرور زمان است كه ثابت می‌كند فرزاد مؤتمن آن روزها اشتباه می‌كرد یا امروز یا... البته شاید گفت‌وگوی ما با او هم بتواند چیزهایی را روشن كند.

بله، من عمله سینما هستم. اما هر فیلمی هم كه می‌سازم دوست دارم. فقط می‌گویم فیلم‌ها  سطوح  مختلفی دارند. تو آن فیلم را برای نوع دیگری از تماشاگر می‌سازی و این را برای نوع دیگری و فرزاد مؤتمن هر دوی   اینهاست. من هم كارگردان «شب‌های روشن» هستم و هم «پوپك و...» و  اینطور هم نیست كه برای «پوپك و...» كمتر بگذارم.

اگر فیلم «پوپك و...» را مقایسه كنیم با كارهای كمدی دیگری كه مدتی است روی پرده می‌بینیم فیلم خوب و قابل‌قبولی است، اما مسئله كسی كه فیلم‌های قبلی را دیده حتی قبل از اینكه این فیلم را ببیند قضاوت راجع به خود فرزاد مؤتمن است نه فیلم. مؤتمن كه خودش هم تازه گفته كه من عمله سینما هستم.

بله، من عمله سینما هستم. اما هر فیلمی هم كه می‌سازم دوست دارم. فقط می‌گویم فیلم‌ها  سطوح  مختلفی دارند. تو آن فیلم را برای نوع دیگری از تماشاگر می‌سازی و این را برای نوع دیگری و فرزاد مؤتمن هر دوی   اینهاست. من هم كارگردان «شب‌های روشن» هستم و هم «پوپك و...» و  اینطور هم نیست كه برای «پوپك و...» كمتر بگذارم.

اما ظرفیت فضای سینما و مخاطب در ایران را هم نباید فراموش كنید. شما مثال‌هایتان از فیلمسازانی كه كارهای بسیار متفاوت از هم كرده‌اند و مشكلی نداشته‌اند  مثال‌های فرنگی است. اینجا بعد از افتادن در یك مسیر باید تا ته اتوبان رفت. دوربرگردانی وجود ندارد!

با این حال من همیشه كاری را می‌كنم كه در سینمای ایران كسی نمی‌كند و اصلا ویرم همین است. من بعد از شب‌های روشن، « باج‌خور»  می‌سازم، «جعبه موسیقی» می‌سازم، «صداها »می‌سازم. من این زیگزاگ‌زدن را دوست دارم چون سینما را صنعت و خیلی هم وسیع می‌بینم. خودم هم سلیقه‌ام متنوع است و هیچ كاری‌اش هم نمی‌توانم بكنم. ضمن اینكه نمی‌دانم چرا همه فكر می‌كنند شب‌های روشن فیلم خیلی خوب من است. خودم اینطور احساس نمی‌كنم. من شخصا احساس می‌كنم هنوز فیلم خیلی خوبم را نساخته‌ام. و در سینمای ایران هم اتفاقا پیش از این فیلمسازانی را داشتیم كه چنین مسیری رفته‌اند و خیلی هم من دوست‌شان دارم.

مثل محمدرضا  اعلامی كه ناامیدانه بعد از چند فیلم ناموفق به سینمای تجاری روی آورد و ماندگار شد و گمان نمی‌كنم بشود این رویه را دوست داشت.

نه، من همین الان هم چند تا فیلمنامه متفاوت و تجربی دارم ولی تهیه‌كننده می‌خواهد. نمی‌شود كه شما سال‌ها روی هوا زندگی كنی، فیلمنامه‌هایت را ببری این دفتر و آن دفتر و بگویند نه.

پس اگر همه تسلیم تهیه‌كنندگان و در واقع سینماداران كه سالن‌ها را به تسخیر سلیقه سطحی و سبك‌شان درآورده‌اند بشوند كه سینمای فاخری نخواهیم داشت. «پوپك و...» فیلم بدی نیست، اما شاید در شرایط حاضر رفتن شما به سمت این فضا خوشحال‌كننده نیست.

من یك بدشانسی آوردم و آن هم این است كه «شب‌های روشن» را ساختم. واقعیت امر این است كه من اصلا فیلمساز سینمای روشنفكری نیستم.

روشنفكر بودن ایرادی ندارد. روشنفكرنمایی است كه بدبینی مخاطب را برمی‌انگیزد.

بله. من هم اصولا نسبت به فیلم‌هایی كه خیلی آشكارا روشنفكرانه‌ است بدبینم، نه در ایران در تمام دنیا. راستش فیلم‌های مورد علاقه من فیلم‌های درجه دوی پلیسی، جنایی، كمدی و اینجور فیلم‌ها هستند و همین‌طور فیلمسازان مورد علاقه‌ام فیلمسازان گمنامند كه هیچ‌كس نمی‌شناسدشان. هیچ‌كس سلیقه من را نمی‌داند. آقایان منتقدین فكر می‌كنند سلیقه من را می‌شناسند.

خب سلیقه شما به عنوان مخاطب، مسئله منتقدین نیست، آنها فیلم‌های شما را بررسی می‌كنند و سلیقه فیلمسازی‌تان را در آنها جست‌وجو می‌كنند.

برای همین می‌گویم بدشانسی‌ام در این است كه فیلمی ساختم به نام «شب‌های روشن» كه یك منتقدی راجع به آن جمله‌ای نوشت كه خیلی درست است، نوشت «كیفیت روشنفكرانه این فیلم را هیچ فیلم دیگری در تاریخ سینمای ایران نداشته است».  این درست‌ترین جمله بود و تا سال‌های سال نخواهد داشت! حالا این مشكل من نیست، مشكل روشنفكران ماست كه نمی‌توانند فیلمی به خوبی شب‌های روشن بسازند. خب بسازند وگرنه من كه می‌گویم عمله سینما هستم چون اصولا خودم را جدا می‌كنم از روشنفكران. چون من اصولا نسبت به جریان روشنفكران دافعه دارم.

اما جالب است كه دقت كنید خودتان هم مستقیم و غیرمستقیم «شب‌های روشن» را ستایش می‌كنید.

نه، من دوست دارم بروم كارهای دیگری بكنم. هرجا پیش بیاید به این نوع هم برمی‌گردم. من 3 فیلم «هفت پرده»، «شب‌های روشن» و «صداها» را ساختم كه تجربی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران هستند و سینمای ایران تجربی‌تر از این نبوده هیچ‌وقت و این سه را در 10سال و هر 3سال یك فیلم ساختم كه هر كدام سرنوشت تلخی در اكران داشتند. پس این وسط من كارهای دیگری هم می‌كنم. به بخش دیگری از علایق خودم هم جواب می‌دهم. مثلا این عشق را داشتم كه بروم یك فیلم درجه دوی جنایی بسازم. می‌دانستم كه «باج‌خور» درجه2 است. اصلا می‌خواستم این كار را بكنم. حالا همه گفتند این كلیشه نخ نماست. بله. فیلم درجه 2 كلیشه نخ‌نماست. آقا  این را بفهمید. چه اشكالی دارد؟  من عاشق كلیشه‌ام. «پوپك و...» هم دیدم موقعیت خوبی دارد كه بروم توی كمدی‌ای  كه دلقك بازی نباشد، لودگی نداشته باشد، یك پس‌زمینه اجتماعی داشته باشد. آیا پوپك و مش‌ماشاالله خیلی فیلم مهمی است؟ نه. اما اصلا نمی‌دانم چرا هر روز راجع به آن نقد می‌نویسند (می‌خندد) چه جور فیلمی است؟ فیلمی است كه فعلا تماشاگر دوست دارد ببیند، با آن سرگرم شود، بخندد ضمن اینكه یك گوشه‌ای از مشكلاتی كه خودش در جامعه با آن روبه‌رو است را در فیلم پیدا می‌كند و در نتیجه با آن همذات پنداری می‌كند. آیا فیلم بی‌نقصی است؟ نه. نقص هم دارد. آیا به كلی فیلم  مبتذلی  است؟ نه. فیلم قابل تأملی است. خب دارم خودم همه سؤال‌ها را از خودم می‌پرسم! «پوپك و...» در سرنوشت كاری فرزاد مؤتمن چه نقشی را بازی می‌كند؟ نقش خیلی مثبتی دارد بازی می‌كند.

مثبت از چه جهت؟

برای اینكه من باید نشان می‌دادم كه می‌توانم فیلمی بسازم كه گرم باشد، مردم بروند ببینند. اگر صداها را می‌سازم كه سرد است یا شب‌های روشن، به خاطر اعتقادم به آن نوع فیلم بوده و به خاطر این بوده كه فیلمنامه آن فیلم‌ها به من می‌گفتند سرد باش. فیلمنامه‌ این فیلم به من گفت گرم باش. فیلمنامه این فیلم به من می‌گوید یك جاهایی یك كمی هم جلف باش. جلف هم می‌شوم. فیلمنامه «باج‌خور» به من می‌گوید سرد باش، خشن باش. من حتی موقع فیلمبرداری آن چاقو ضامن‌دار هم در جیبم می‌گذاشتم، یك حرف‌هایی هم یاد گرفته بودم به اطرافیان می‌زدم. موهایم را هم از ته زده بودم و لمپنی شده بودم.

ولی نگرانی از بابت اینكه نتوانید آنطور كه باید از پس آن برآیید را داشته‌اید. برای همین سروش صحت مشاور فیلمنامه  نبود؟

بله، ترسناك است،  برای اینكه كمدی خیلی سخت است از این نظر كه كمدی شوخی‌بردار نیست. در مقابل تماشاگر فیلم شب‌های روشن كه به من بگوید كه مثلا به این دلایل من از فیلم خوشم نیامده، فضای فیلم آن قدر به من امكان می‌دهد كه شامورتی بازی دربیاورم و  از زیر بحث شانه خالی كنم ولی وقتی كمدی ساختی دیگر با دانشجوی سینما و منتقد روبه‌رو نیستی، با مردم عادی روبه‌رویی كه قرار است برود توی سالن بخندند و حالا یا می‌خندند یا نمی‌خندند. برایم  خیلی مهم بود كه جوك‌ها دربیاید.من هم تا حالا كمدی كار نكرده بودم.

البته پیشنهاد خانم منیژه حكمت (تهیه‌كننده فیلم) بود كه سروش صحت كنار ما باشد و من هم بدم نیامد. یعنی احساس نكردم دخالت توی كار من است و گفتم چرا كه نه؟ خصوصا كه صحت بسیار آدم دلچسبی است. من و سروش خیلی تیم خوبی شدیم و راستش می‌خواهیم ادامه بدهیم. او الان یك فیلمنامه كمدی دیگر می‌نویسد كه من نخوانده گفتم آن را می‌سازم. برای اینكه سروش صحت می‌‌نویسد و من از كاركردن با او لذت می‌برم. یك صحنه‌هایی هم خب شخصی است.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی