روایت ناب(استاد در کلام مقام معظم رهبری)
اولين زمينههاي آشنايي
زمينههاي اوليهي اين آشنايي به سالهاي ابتدايي دههي چهل بازميگردد. در واقع بنده معتقدم كه آشنايي آيتالله خامنهاي با آثار استاد شهيد، مقدمهي انس ايشان و زمينهاي شد تا هنگامي كه ايشان از قم به تهران تشريف ميآوردند، با استاد مطهري كه در حوزهي مروي فلسفه تدريس ميكردند، ملاقات داشته باشند و حلقهي انس و ارتباط ايشان در همان مدرسهي مروي شكل بگيرد. اين علاقه پس از ديدارهاي مكرر، دوطرفه شد و استمرار جدي يافت.ما هر موقع كه مشهد ميرفتيم، در رزهتل اقامت ميكرديم. رز هتل، هتلي بود مخصوص خانوادههاي مذهبي و متدين كه معمولاً روحانيون براي اينكه راحت باشند، آنجا را انتخاب ميكردند. آقاي عندليبي، مدير هتل، مرد متديني بود كه افراد غير مذهبي و هنجارشكن را راه نميداد و جز به خانوادههاي متدين و مذهبي به گروه ديگري اعتنا نميكرد. ما به مشهد كه ميرسيديم، پدرم بهخاطر علاقهي شديدي كه داشتند، ديدار با آقا جزء اولين برنامههايشان بود. يادم هست كه گاهي ما به منزل ايشان ميرفتيم و گاهي هم ايشان در رزهتل با پدرم ملاقات ميكردند. وقتي با يكديگر ملاقات ميكردند ساعتها با هم مينشستند و سخن ميگفتند و گاهي متوجه گذر زمان هم نبودند. اين در حالي بود كه ما در مشهد دوست و آشناهاي زيادي داشتيم، اما احساس عجيبي كه استاد مطهري به ايشان داشتند، باعث ميشد كه دائم سراغ ايشان را بگيرند.
من احساس ميكنم كه شهيد مطهري گوهري مثل آيتالله خامنهاي را همانجا شناختند. اين مسئله هم كه رهبر معظم انقلاب در زمينهي فقاهت، عرفان، شعر، ادب و بصيرت و روشنبيني ديني، سياست و ... در ميان روحانيت همطرازشان منحصر به فرد و ممتاز بودند و بهترين گزينه بعد از حضرت امام (ره) محسوب ميشدند، شاهدي بر اين مدعا است. من بر اين نكته تصريح دارم كه گوهري مثل آقا را فرد دانايي مثل شهيد مطهري كشف كرد و اين يكي از رازهاي علاقهي شديد استاد مطهري به ايشان بود. در همان اوايل انقلاب هم به اصرار شهيد مطهري و طي تماس تلفني كه ايشان داشتند، آقا از مشهد به تهران تشريف آوردند و با اصرار ايشان در شوراي انقلاب قرار گرفتند. به هرحال اين محبت دو طرفه بين آيتالله خامنهاي و پدرم بسيار شديد بود و اين چيزي بود كه خود من به خوبي آن را احساس ميكردم.
پيرو علي(ع) وضعش اين نيست!
همانجا اين كلام من را بسيار به فكر فرو برد. همين سخن باعث شد كه ساواك ايشان را زنداني كند. خطابههاي پرمحتوا و حماسي ايشان همانموقع هم يك جمعيت بسيار زيادي را پاي صحبت ايشان جمع ميكرد و شكلدهندهي بسياري از حركتهاي انقلابي و مبارزاتي بر عليه رژيم ستمشاهي بود.
آقا با بقيه فرق داشتند
به نظر من بين شهيد مطهري و آقا يك ارتباط بسيار عميقي وجود داشت كه تجلي شخصيتي آنها از همين جا يكسان ميشود. يك بار كه با خانواده به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهري خدمت آقا رفته بوديم، ايشان خطاب به خانواده سخن حكيمانهاي فرمودند كه: راز ماندگاري شهيد مطهري اين است كه او مرد خالص، طاهر، پاك و عارفي بود. هر چه كه او نوشت، عاشقانه براي خدا نوشت و اين راز نفوذ كلام او در قلبها است.
يكي از مسائلي كه خود آقا به آن اشاره ميكنند، اين است كه خودشان را شاگرد استاد مطهري ميدانند در حالي كه نزد ايشان درس هم نخوانده بودند. بعد در ادامه تصريح ميكنند كه در واقع يكي از عناصري كه بنيه اصلي فكر اسلامي من را پايهگذاري كرده است، سخنرانيها و آثار ايشان بوده است. در اينجا بايد تصريح كنم آن شاگردي كه ايشان ميفرمايند، مربوط به همان آثار استاد است كه در ابتدا به آن اشاره كردم. البته اين تزكيهي نفس و خلوص ايشان را هم ميرساند و البته تواضع، اخلاص و شكستهنفسي ايشان را هم نبايد فراموش كرد. حتي ديده شده كه بسياري از افراد، از آثار شهيد مطهري استفاده ميكنند، ولي اسم استاد را هم نميآورند، چرا كه ميگويند پرستيژ علميمان به هم ميخورد.
سخنراني همراه با تفكر
مصداق واقعي آيه قرآن
آثار استاد مغفول مانده است
اين سخن بايد بهطور جدي مورد توجه قرار گيرد. يك آلماني مسيحي به منزل ما آمده بود و ميگفت من ميخواهم رسالهي دكتريام را دربارهي استاد مطهري بنويسم. ايشان ميگفت من در حال انتقال هستم و از نظر روحي به هم ريختهام و ميخواهم مسلمان بشوم. آنجا تأكيد داشتند كه چرا اينقدر آثار شهيد مطهري كم به زبان آلماني ترجمه شده است و از اين بابت بسيار ناراحت بود. لذاست كه مسئولين و دست اندركاران فرهنگي و آموزشي كشور بايد بيش از پيش به اين مسئله توجه كنند.
راز شهادت استاد
آقا هميشه به مادر من گوشزد ميكردند كه در شهادت ايشان يك سرّي هست و شما مطمئن باشيد كه بركاتي به دنبال آن بوده است. هيچ وقت فراموش نميكنم كه دائماً مادر را دلداري ميدادند كه ميدانم نبود ايشان براي شما سخت است، ولي انشاءالله براي خانواده بركات ميآورد و به شما درجه بدهد و عزيز باشيد و عزت شما هم افزوده و افزودهتر شود. مادرم هم در اينجا چشمهايش پر از اشك ميشد و ميگفتند همين كه ما خدمت شما ميآييم، الهام ميگيريم و آرامش پيدا ميكنيم. آقا به مادر ميگفتند شما كجا سخنراني داريد؟ ايشان ميگفتند گاهي اوقات خانمها به منزل ما ميآيند و برايشان صحبت ميكنم. ميفرمودند اين خيلي خوب است كه چراغ منزل را روشن نگهداريد.
نقل از مجتبی مطهری فرزند شهید مطهری
منبع: سایت خبرگزاری فارس
تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه