تبیان، دستیار زندگی
مطالعه در آداب اجتماعی و اصول تمدن پهلوانان شاهنامه از لحاظ درک تمدن ساسانی و اسلامی هر دو شایان توجه است زیرا هر چند قسمتی از روایات شاهنامه متعلق بزمانهای بسیار دور و از افسانهای قدیم اقوام آریائی است چون مطالب آن از اواسط عهد ساسانیان ببعد گرد آمده و..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جمع آوری سپاه، دیوان عرض و سان سپاه

سپاه و جنگ در شاهنامه فردوسی

شاهنامه

مطالعه در آداب اجتماعی و اصول تمدن پهلوانان شاهنامه از لحاظ درک تمدن ساسانی و اسلامی هر دو شایان توجه است زیرا هر چند قسمتی از روایات شاهنامه متعلق بزمانهای بسیار دور و از افسانهای قدیم اقوام آریائی است چون مطالب آن از اواسط عهد ساسانیان ببعد گرد آمده و در کتب مدون گردیده رنگ نوینی بخود گرفته و جامه ی ساسانی پوشیده است. از طرف دیگر تأثیر تمدن ساسانی در تمدن اسلامی و تمدن اسلامی در شاهنامه نیز محل تردید نیست، بنا بر این نگارنده چنین تصور می کند که مطالعه ی شاهنامه ی از این لحاظ ممکن است در تنظیم تواریخ تمدن ایران و اسلام مفید واقع شود و بعضی قسمتهای تاریک مبحث مزبور را روشن کند.

جمع آوری سپاه

حکومت ایران در شاهنامه بدست مرزبانانی اداره می شود که هر یک در ایالتی فرمانروائی داشته ولی بظاهر تحت امر شاهنشاه بوده منشور حکومت را از وی گرفته بوی خراج می دهند. هنگام پیشامد جنگ شاه به مرزداران و پهلوانان فرمان تجهیز سپاه می دهد و آنان هر یک عده ی سپاهی فراهم آورد، روی بدرگاه شاه می گذارند و چون لشکر از همه جا گرد آمد خود شاه یا سپهبدی که از جانب او انتخاب می شود فرماندهی لشکر را بعهده گرفته پهلوانان دیگر اوامر او را در راندن لشکر و صف آرائی و جنگ اطاعت می کنند: فردوسی درباره ی کیخسرو می گوید:

چو بر پشت پیل آن شه نامور / زدی مهره در جام و بستی کمر

نبودی بهر پادشاهی روا  / نشستن مگر بر در پادشا

و در داستان دوازده رخ:

خروشی بر آمد ز درگاه شاه / که ای پهلوانان ایران سپاه

کسی کو بساید عنان و رکیب  / نباید که گیرد بخانه شکیب

برای حاضر شدن بدرگاه شاه نیز مهلتی مقرر می شود که در اینجا چهل روزست، ولی این بار پس از دو هفته :

بزرگان هر کشوری با سپاه / کشیدند صف پیش درگاه شاه

پس از ختم جنگ سپاه پراکنده شده هر کس بشهر خود می رود یا شاه هر دسته را بجائی مامور می کند و در موقع لزوم باز همه را بدرگاه می خوانند. در جنگ دیگر کیخسرو با افراسیاب:

بمرزی که لشکر فرستاده بود / بسی پند و اندرزها داده بود...

بفرمودشان باز گشتن بدر  / هر آنکس که به گرد و پرخاشجر

و برای تکمیل سپاه:

بهر نامداری و خود کامه ای / نوشتند بر پهلوی نامه ای

که کیخسرو عازم جنگ است:

نه آرام بادا شما را نه خواب  /مگر خواستن کین افراسیاب

چو برخواند آن نامه هر مهتری /کجا بود در پادشاهی سری

سپاهی فراهم ساخته بخدمت شاه شتافتند.

گشتاسب نیز برای جنگ با ارجاسب:

سوی مرز دارانش نامه نوشت/که خاقان ره راد مردی بهشت

بیائید یکسر بدرگاه من/که بر مرز بگذشت بدخواه من

ولی اردشیر بابکان برای جمع آوری سپاه ترتیب دیگری معین می کند و فرمان می دهد:

که تا هر کسی را که دارد پسر /نماند که بالا کند بی هنر

سواری بیاموزد و رسم جنگ /به گرز و کمان و به تیر خدنگ

و چون کودک بزرگ شده لایق خدمت سپاهی می گردید و بدرگاه شاه می آمد:

نوشتی عرض نام و دیوان اوی/بیاراستی کاخ و ایوان اوی

چو جنگ آمدی نو رسیده جوان/برفتی ز درگاه با پهلوان

ابا هر هزاری یکی نامجوی / برفتی نگهداشتی کام اوی

و شاید علت ترتیب جدید این باشد که درین دوره از قدرت مرزبانان و امرا کاسته و دولت مرکزی نیروی بیشتری داشته است.

دیوان عرض

در دربار شاهان دفتر و دیوان مرتبی موجود است که نام پهلوانان و سپاهیان هریک را چه آنان که در خدمتند و چه کسانی که ممکن است در موقع لزوم احضار شوند در آن ثبت می کنند. کیخسرو خود دو هفته دربار دادن را بسته با مؤبدان به تنظیم احصائیه سپاه می پردازد:

بفرمود خسرو بروزی دهان  /که گویند نام کهان ومهان

و یکایک نام پهلوانان و عده ی سپاه هر یک را خوانده:

نوشتند بر دفتر شهریار/همه نامشان تا کی آید بکار

رشنواد سپهبد همای عرض گاه نهاده بشمار سپاه می پردازد و موبد نام سپاه را یک یک از دفتر خوانده افراد از برابر او می گذرند. اردشیر دیوان عرض را مرتب کرده نام هر کس را که لایق جنگ است در دفتر ثبت می کند تا در موقع لزوم احضار شوند. در زمان انوشیروان دیوان عرض را هنگام صلح نیز تشکیل کرده سپاه را برای سان می خوانند:

ورا موبدی بود بابک بنام/هشیوار و بینا دل و شادکام

بدو داد دیوان عرض سپاه/بفرمود تا پیش درگاه شاه

بیاراست جای بلند و فراخ/سرش برتر از تیغ درگاه کاخ

و اعلان می کند که هر یک از افراد سپاهی برای دریافت حقوق خود با جامه ی رزم بدرگاه بیاید.

سان سپاه

در موقع جنگ پس از احضار سپاه سپهبد پاشاه سپاه را سان می بیند و سپاهیان را شمرده جای هر یک را در صف جنگ معین می کند. گاهی نیز پس از جنگ برای تعیین عده کشتگان و تقسیم غنائم و حقوق صف سان را می آرایند. کیخسرو برای اینکار بر پشت پیل می نشیند:

همی بود بر پیل در پهن دشت/بدان تا سیه پیش او در گذشت

کشیده رده ایستاده سپاه/بروی سپهدارشان بد نگاه

رشنواد نیز فرمان می دهد که لشکر از پیش او بگذرد. با یک صاحب دیوان عرض نوشیروان، خود بر می نشیند و سپاه را می شمارد. هرمز نیز برای جنگ با ساوه شاه عرض را می خواند تا سپاه را بشمارد:

عرض با جریده ی بنزدیک شاه/بیامد بیاورد بی مر سیاه

شمار سپاه آمدش صد هزار/پیاده بسی در میان سوار

ادامه دارد ...

پرویز ناتل خانلری

تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان