تفسیر موضوعی قرآن 3
قسمت اول: برترین نعمت خداوند
قسمت دوم: قرآن؛ نمایشگاه خداوند متعال
ذات اقدس اله در آیاتی از کتاب خود، اصل نزول قرآن و مبدأ نزول آن را که همان اسمای حسنای الهی است بیان فرموده که بخش عمدهی این آیات در "حوامیم سبعه" است. "حوامیم سبعه"، به هفت سوره ای گفته می شود که در آغاز آنها حروف مقطّعهی "حم" آمده باشد. این شروع مشترک، نشانگر مضمون مشترک و هدف ویژهای است که این سورهها دارند. سرآغاز این سورهها، بیان تنزل وحی، دریافت وحی، و محتوای اجمالی وحی است. افزون بر این هفت سوره، در سوره های دیگر مانند "واقعه"، "آل عمران" و "علق" نیز به مسئلهی منشأ و مبدأ نزول قرآن اشاره شده است که نخست به ذکر آیات کریمهی آن سوره ها می پردازیم:
1ـ تنزّل از خدای حی قیوم
خدای سبحان در سورهی "آل عمران" می فرماید: "الم اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ "1. آمدن اسمای حسنای الهی در آیات قرآن کریم، بر اساس ارتباط موضوع مطرح شده با آن "اسم" است. اگر در آیهای، "الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ " آمده و در آیهی دیگر، "شدیدالعقاب"، به دلیل تناسب محتوایی آن آیات با هر یک از این "اسمای حسنی" است. در این آیات کریمه، پیش از بیان نزول قرآن، دو اسمِ "حی" و "قیوم" برای خداوند که نازل کنندهی قرآن است، آمده و اشاره به این دارد که نزول قرآن کریم، از مبدأ "حی قیوم" است و می فرماید: آن خدایی که حی و قیوم است و هیچ معبودی نیست مگر او، قرآن و کتاب خویش را در معیت و مصاحبت حق بر تو نازل نمود.2ـ تنزّل از خدای ربّ العالمین
خدای سبحان در سورهی "واقعه" نزول قرآن را از ساحت "رب العالمین" بیان فرموده است: "إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ فِی كِتَابٍ مَّكْنُونٍ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ "2. اگر مقصود از "عالمین" در این آیه، جهانها و عوالم باشد، معنای این کریمه آن است که قرآن از سوی پروردگار جهانها و عوالم نازل شده و به همین دلیل، هماهنگ با تکوین و عوالم هستی است. و اگر مقصود از عالمین، جهانیان باشد؛ چنانکه در سورهی "فرقان" آمده: "تبارک تَبَارَكَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعَالَمِینَنَذِیرًا "3، در این صورت، معنای آیه این می شود که قرآن کریم، از سوی پروردگار جهانیان نازل شده و از این رو، برآورندهی نیازهای همهی انسانها در همهی عصرهاست و فطرت آنان را شکوفا می سازد.3ـ تنزّل از خدای معلّم و اَکرم
در سورهی "علق" و در آغاز بعثت و رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چنین آمده است: "اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ "4. در این آیات کریمه مبدأ نزول قرآن، خدای "معلّم" و "أکرم" معرّفی شده و می فرماید: ای رسول ما! قرآن را به نام پروردگارت که آفرینندهی عالم است، قرائت کن؛ خدایی که آدمی را از خون بسته آفرید؛ بخوان قرآن را که پروردگار تو کریمترینِ کریمان است؛ خدایی که بشر را علمِ نوشتنِ با قلم آموخت و به آدم آنچه را که نمی دانست، به الهام خود تعلیم داد. خدای سبحان در آیات دیگری از کتاب خود، فرشتگان حامل قرآن را "کرام بررة" معرفی مینماید: "فِی صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ بِأَیْدِی سَفَرَةٍ كِرَامٍ بَرَرَةٍ "5. آیات الهی، در صفحات مکرّم نگاشته شده است؛ صفحاتی بلند مرتبه و پاک و منزّه که در دست سفیران حقّ و ملائکهی مقرّب و عالی رتبه، و با حسن و کرامتند. در آیهای دیگر، قرآن کریم را گفتهی رسول کریم میخواند که: " إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِیمٍ6 و در سورهی "واقعه"، خود قرآن را به وصف "کریم" ستوده، میفرماید: "إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ فِی كِتَابٍ مَّكْنُونٍ "74ـ تنزّل از خدای رحمانِ رحیم
در سوره "فصّلت" فرمود: "حم تَنزِیلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ "8؛ یعنی این کتاب، از رحمت رحمانی حق نشأت گرفته و از رحمت رحیمیه خداوند تنزّل یافته است. مقصود از این رحمت، رحمت عاطفی نیست؛ زیرا آن رحمت، به دلیل انفعالی بودنش، ملازم با نقص است؛ چه اینکه به جهت عاطفی بودن، نیاز به چیزی دارد که عاطفه برانگیز باشد و احساسات و عواطف شخص را برانگیزد و او را به رحمت وادار نماید. منظور از رحمت در این آیهی کریمه و در اسمای حسنای الهی، رحمتی است که نقص موجودات را به کمال، ترمیم میکند و ناقص را از طریق هدایت، به کمال خویش واصل می سازد و این رحمت، رحمتی ابتدایی و غیر انفعالی است؛ رحمتی که پیش از خلقت بوده و سبب خلقت است؛ چنانکه به جهت کامل ساختن مخلوق، همراه آن و پس از آن نیز خواهد بود. در بحثهای آتی روشن خواهد شد که هنگام اجتماع دو اسم از اسمای حسنای الهی مانند حی و قیوم، و رحمان و رحیم، نکاح آن اسمای حسنی و زواج آن صفات علیا، سهم مؤثّری در تنزل قرآن دارد.5ـ تنزّل از خدای مبارک
در سورهی "دخان" می فرماید: "حم وَالْكِتَابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِینَ "9 و سپس میفرماید: "أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِینَ "10 یعنی قسم به این کتاب مبین، که ما آن را در شب پربرکت قدر نازل نمودیم و این نزول قرآن در شب "مبارک"، از سوی خدای "تبارک و تعالی" است. قرآن، تنزل یافتهی برکت خدایی است؛ ظاهرش برکت ظاهری دارد و باطنش برکت باطنی. "وَأَسْبَغَ عَلَیْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً "11 قرآن کریم، برترین نعمت الهی است که در ظاهر و باطنش نعمت فراوان وجود دارد. غرض آنکه، اگر برکتی برای قرآن ثابت شود یا برای شب قدر مقرّر گردد، همه آنها بالعرض خواهد بود؛ زیرا منشأ برکتِ ظرف زمان یا مظروف آن، ذات خداوند است که برکت، به طور اصیل و ذاتی از آن اوست: "تَبَارَكَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْكُ. "12 بنابراین، مبدأ نزول قرآن، خداوند متبارک است.6ـ تنزّل از خدای عزیزِ علیم
در سورهی "مؤمن" که "غافر" نیز نامیده میشود فرمود: " حم تَنزِیلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ. "13 این کتاب آسمانی، از پیشگاه خدایی نازل شده است که "عزیز مطلق" و "علیم مطلق" است. خدایی که جامع همهی کمالات است، قهراً عزّت و علم را نیز داراست. آنچه که در تنزّل وحی و قرآن نقش مؤثر دارد، همان عزّتِ در پرتو علم، و علمِ در آغوش عزّت است. "عزیز" به وجودی میگویند که دسترسی به او میسّر نبوده، نفوذ نـاپذیر بـاشد. کسی که اهل تسلیم و سازش نباشد و از استحکام و استواری برخوردار باشد "عزیز" است.
خداوند از آن جهت که چیزی در اراده او نفوذ ندارد، بلکه تمام اشیا تحت نفوذ اوست، عزیز بالذات است و مایهی عزت موجودهای دیگر؛ و از آنجا که ذاتاً حضور محض است و تمام اشیا در پیشگاه علمش حاضرند، "علیم مطلق" است؛ همان طور که "عزیز مطلق" است و قدرتی در مقابل او وجود ندارد.
قبلاً اشاره شد که نکاح دو اسمِ "عزیز" و "علیم"، در تنزّل قرآن سهمی دارد؛ یعنی این کتاب الهی، تنها محصول عزت خدا، یا تنها نتیجه علم خدا یا ثمرهی عزّت و علمِ جدا از یکدیگر ـ به عنوان این که هر کدام در بخشی از نزول یا در بخشی از قرآن نازل مؤثّر باشند ـ نیست بلکه زواج این دو اسم، معنای خاص خود را دارد و محصول ویژه خود را خواهد داشت.
7-تنزّل از خدای عزیزِ حکیم
در آغاز سورهی "شوری" می فرماید: " حم عسق كَذَلِكَ یُوحِی إِلَیْكَ وَإِلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ "14 و در دو سورهی "جاثیه" و "احقاف" با الفاظ و عباراتی واحد و یکسان می فرماید: "حم تَنزِیلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَكِیمِ"15. در آیهی اول از سورهی "شوری"، مبدأ تنزّل وحی را، چه درباره قرآن و چه درباره کتب آسمانی گذشته، خدای "عزیزِ حکیم" معرّفی می نماید و در دو سورهی بعدی، با عبارتی یکسان، نزول قرآن را از مبدأ "عزّتِ" در پرتو "حکمت" می داند.خداوند در سورهی "یس" برای تأیید رسالت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، قرآن را با وصفِ "حکیم" یاد می کند و بر آن قسم می خورد: "یس وَالْقُرْآنِ الْحَكِیمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ "16. کتابی که "حکیم" است، بطلان و خلاف در آن راه ندارد؛ سخنان سست و بی برهان و خیالبافی های شاعرانه در آن راه ندارد و به همین جهت، خدای سبحان، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را منزّه از شعربافی و تخیل سازی معرّفی می کند: "وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا یَنبَغِی لَهُ "17؛ یعنی بافندگیهای خیالی، نه شایستهی مقام رسالت است و نه ما به او شعر آموخته ایم. البته مقصود از "شعر"، کلام منظوم نیست.
گاهی ممکن است کلام آهنگین و منظومی، حکیمانه سروده شود و در این صورت، نه تنها نقص نیست، بلکه کمال نیز هست. علاّمه بحرالعلوم در علم فقه، برخی از مسائل عمیق فقهی را به نظم درآورده و حکیم سبزواری نیز در فلسفهی اسلامی، دوره فلسفه را به نظم کشیده است و جامع معقول و منقول، مرحوم حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، قدری از معارف عقلی را به نظم درآورده؛ ابن مالک، الفیه را در تنظیم مباحث ادبی سروده و شیخ شهید، حاج شیخ فضل الله نوری بعضی از مسائل عمیق را به نظم درآورده است که همه اینها عین کمال است.
مقصود از "شعر" در این آیه، تخیلات و بافندگیهای قوّهی خیال است که شایستهی مقام "حکمت" و "حکیم" نیست. در خیالبافی و تخیل پردازی، "تصدیق" وجود ندارد، بلکه سلسله "تصوّراتی" یافت میشود که به جای "تصدیق" نشستهاند و یکی از موارد تفاوت بین "قضیه" و "تصدیق" این است که در قیاسهای شعری، قضیه هست، صورت قضیه هست، ولی قضا و حکم نیست و به همین جهت، در آنها "تصدیق" نیست.
تصدیق در قیاس خطابی، حکم ظنّی میخواهد و در قیاس برهانی، حکم جزمی و حال آنکه در قیاس شعری، چنین چیزی نیست؛ یعنی نه حکم قطعی است و نه حکم ظنّی؛ و لذا با مقام قرآن حکیم سازگاری ندارد. یکی از اتّهامات منکران گمراه این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، شاعر است و قرآن شعر اوست و می خواستند با این نسبت ناروا، قرآن را کتابی تخیلی و شاعرانه جلوه دهند: "أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ "18 که خدای سبحان در برابر چنین اتهامی، قرآن را کتابی محکم و استوار و حکیم معرفی میکند.
8ـ تنزّل از خدای حکیمِ حمید
خدای سبحان علاوه بر آن که در آغاز سوره فصّلت، قرآن را تنزل یافته از خدای رحمن رحیم معرفی نموده، در آیهی دیگری از این سوره، آن را تنزلِ خدای حکیمِ حمید می داند و می فرماید: "وَ إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِیزٌ لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَكِیمٍ حَمِیدٍ "19؛ یعنی قرآن کریم، کتاب عزیز و نفوذ ناپذیری است که از هیچ ناحیهای بطلان در آن راه ندارد و این کتاب، به دلیل آنکه از مبدأ حکیمِ حمید نازل گردیده، کتابی محمود و ستوده شده و قرآنی مستحکم و استوار است. قرآن محمود که ره آورد رسولی است که به مقام محمود نایل آمده: "عَسَى أَن یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ً 20، در عین لطافت و ظرافتش، از استحکامی عقلی برخوردار است که آن را از شعر و تخیلی بودن منزّه می سازد.
9ـ تنزّل از خدای علی حکیم
یکی دیگر از حوامیم سبعه، سورهی "زخرف" است که قرآن را به وصف مبین و تنزّل یافته از مبدأ "علی حکیم" معرّفی نموده است: "حم وَالْكِتَابِ الْمُبِینِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْكِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَكِیمٌ. "21 خدای سبحان در آغاز این سوره، به قرآن و کتاب مبین سوگند یاد می کند؛ به کتابی که هم روشن است و هم روشنگر همهی حقایق. این کتاب، وقتی که تنزّل یافت و پایین آمد، در کسوت لغت و لفظ عربی مبین درآمد، امّا همین کتاب، در مقام بالا و در نزد خدای سبحان، کتابی "علی و حکیم" و کتابی بلند و عالی مرتبه است. اگر خداوند قرآن را به اعتلا و حکمت ستود و معرفی نمود، برای آن است که کلام متکلمی است که آن متکلم، ذاتاً دارای علوّ و حکمت است و چیزی که از علی حکیم تنزّل یافت، به تناسب خود، از علوّ و استحکام محتوا و لفظ بهره مند خواهد بود. نکاح دو اسم "علی" و "حکیم"، سهم خاصی در تناکح معارف قرآنی با یکدیگر دارد.
1. سورهی آل عمران، آیات 1 ـ 3
2. سورهی واقعه، آیات 77 ـ 80
3. سورهی فرقان، آیهی 1
4. سورهی علق، آیات 1 ـ 5
5. سورهی عبس، آیات 13 ـ 16
6. سورهی تکویر، آیهی 19
7. سورهی واقعه، آیات 77 و 78
8. سورهی فصّلت، آیات 1 و 2
9. سورهی دخان، آیات 1 ـ 3
10. سورهی دخان، آیهی 5
11. سورهی لقمان، آیهی 20
12. سورهی ملک، آیهی 1
13. سورهی غافر، آیات 1 و 2
14.سورهی شوری، آیات 1و 3
15. سورهی جاثیه، آیات 1 و 2
16. سورهی یس، آیات 1 و 3
17. سورهی یس، آیهی 69
18. سوره ی طور، آیه ی 30
19. سورهی فصلت، آیات 41 ـ 42
20. سورهی اسراء، آیهی 79
21. سورهی زخرف، آیات 1 ـ 4