تبیان، دستیار زندگی
لالا لالای لالایی / شبی رفتم به دریایی / درآوردم سه تا ماهی / یکی اکبر، یکی اصغر / یکی داماد پیغمبر / که پیغمبر دعا می کرد / علی ذکر خدا می کرد / علی کنده در خیبر / به حکم خالق اکبر ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لالالالا گل نازی

لالایی ها،نخستین شعرهای نانوشته ی زنان ایرانی

بخش اول ، بخش دوم (پایانی):

ادامه ی دسته بندی لالایی ها را در این بخش (پایانی) می خوانیم :

لالالالا گل نازی

8-  در دسته ی دیگری از لالایی ها مادر افزون بر آن که کودک را با کلام ناز و نوازش می کند، لالایی را به نام او مُهر می زند:

لالالالا گلم باشی
انیس و مونسم باشی
بیارین تشت و آفتابه
بشورین روی شهزاده
که شاهزاده خداداده
همون اسمش خداداده

(کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، برگ 773)

نمونه ی دیگر، ترجمه ی یک لالایی ترکمنی:

اسم پسر من آمان است

کوه های بلند را مه فرا می گیرد

انگشتری یارش

همیشه در انگشتش است

بچه ی من داماد می شود

در هر دستش یک انار نگه می دارد

وقتی که در جشن ها می گردد

دخترها به او چشم می دوزند ...

(تاریخ ادبیات کودکان ایران، برگ  32)

9-  دسته ای از لالایی ها واگویه ی داستان کوتاهی است. از این رو طولانی تر از یک لالایی کوتاه چهار خطی است:

لالالالا گل نسری (= نسرین) / کوچه م (به کوچه ام) کـَردی درو بسّی (= بستی) / منم رفتم به خاک بازی / دو تا هندو مرا دیدن / مرا بردن به هندسون / به سد نازی بزرگم کرد / به سد عشقی عروسم کرد / پسر دارم ملک جمشید / دختر دارم ملک خورشید / ملک جمشید به شکاره / ملک خورشید به گهواره / به گهواره ش سه مرواری (مروارید) / کمربندی طلا کاری / بیا دایه، برو دایه / بیار این تشت و آفتابه / بشور این روی مهپاره / که مهپاره خداداده

(فرهنگ عامیانه ی مردم ایران (هدایت)، برگ 218)

این لالایی توسط شاعر معاصر منصور اوجی به این صورت هم ضبط شده است:

سر چشمه ز او (= آب) رفتم / سبو دادم به خو (= خواب) رفتم / دو تا ترکی ز ترکسون (= ترکستان) / مرا بردن به هندسون (=هندوستان) / بزرگ کردن به سد نازی / شوور (= شوهر) دادن به سد جازی (= جهازی) / لالالالا بابا منصور /  دعای مادرم راسون (= برسان) / دو تا گرجی خدا داده / ملک منصور به خو رفته / ملک محمود کتو (= کتاب، اشاره به مکتب) رفته / بیارین تشت و آفتابه / بشورین روی مهپاره

(کتاب هفته، شماره ی13)

گاهی این لالایی های داستان گونه، زمینه ی مذهبی دارند:

لالا لالای  لالایی / شبی رفتم به دریایی / درآوردم سه تا ماهی / یکی اکبر، یکی اصغر / یکی داماد پیغمبر / که پیغمبر دعا می کرد / علی ذکر خدا می کرد / علی کنده در خیبر / به حکم خالق اکبر

(ترانه و ترانه سرایی در ایران، برگ 192)

لالالالا گل نازی

10-  بسیاری از لالایی ها از نظر جامعه شناسی ارزشی ویژه دارند. مثلا در بیشتر لالایی ها مادر ضمن نوازش کودک و مانند کردن او به همه ی گل ها - حتی گل قالی ! - به این اشاره دارد که پدر کودک بیرون از خانه و مادر تنها است:

لالالالا گل قالی
بابات رفته که جاش خالی
لالالالا گل زیره
بابات  رفته  زنی  گیره

(ترانه و ترانه سرایی در ایران، برگ 183)

نمونه ی دیگر:

لالالالا گل نازی
بابات رفته به سربازی
لالالالا گل نعنا
بابات رفته شدم تنها
لالالالا گل پسته
بابات رفته کمر بسته
لالالالا گل خاشخاش
بابات رفته خدا همراش
لالالالا گل پسته
بابات بار سفر بسته
لالالالا گل کیشمیش
بابات رفته مکن تشویش

(کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، برگ773)

یا در این لالایی که مادر شادمانی خود را از آمدن مرد خانه به کودک می گوید:

لالالا گل سوسن / بابات اومد چش ام روشن

(همان جا)

این لالایی ها افزون بر آن که به پیوندهای عاطفی میان زن و شوهر اشاره می کنند، نشانگر بافت خانوادگی و چگونگی وظایف پدر و مادر در آن زمان ها هم هستند.این که پدر برای فراهم آوردن هزینه ی زندگی باید بیرون از خانه باشد و مادر مسوول امور داخل خانه و به ثمر رساندن کودکان است.

11-  برخی از لالایی ها - بی آنکه عمدی به کار رفته باشد - اشاره ی واضح به روابط بازرگانی دوره ی خود دارد:

لالا لالا ملوس ململ
که گهوارت چوب صندل
لحافت چیت هندستون
که بالشتت پَر سیستون
لالا ای باد تابستون
نظر کن سوی هندستون
بگو بابا عزیز من
برای رودم کتون (= کتان) بستون

دکتر باستانی پاریزی در مورد این لالایی کرمانی می گوید:

لالالالا گل نازی

«این ترانه، اشاره ی جالبی دارد به کالایی که از سیستان به کرمان آمده و آن پر قوست. سیستان به علت وجود هیرمند و دریاچه ی هامون، مرکز تجمع قو و مرغابی و پرندگان دیگر دریایی بود و سال ها مردم سیستان علاوه بر حصیر بافی از جگن، کالای عمده ای را که صادر می کردند پر بود و این پر از طریق راه میان بُر میان سیستان و خبیص (شهداد کنونی) حمل می شد».

(ترانه و ترانه سرایی در ایران، پانویس برگ 191)

12-  بعضی از لالایی ها به موقعیت جغرافیایی شهر و خانه ی کودک اشاره می کند.

مانند لالایی زیر از اورازان که یک نکته ی فلسفی نیز در خود پنهان دارد و مادر ضمن خواندن آن به کودک هشدار می دهد که عمر به شتاب آب روان می گذرد:

بکن لالا، بکن جون دل مو
شمال باغ ملا، منزل مو
شمال باغ ملا نخلسونه
که عمر آدمی آب روو نه

(ترانه و ترانه سرایی در ایران، برگ 184)

 13-  در برخی از لالایی ها که از مفاهیم عمیق و زیبا سرشارند، مادر آن گونه با کودک گهواره ای خود درد دل می کند و از غم ها و نگرانی های خود به او می گوید که گویی با یک آدم بزرگ سخن می گوید.

مانند لالایی زیر که نشانگر آن است که پدر مرده و فرزند روی دست مادر مانده است. در این لالایی مادر از اندوه این عشق از دست رفته و از تنهایی ناگزیرش برای کودک شِکوه می کند. این لالایی با تمامی لطافتی که دارد بیانگر یک زندگی به بن بست رسیده است:

گلم از دس برفت و خار مونده
به من جبر و جفا بسیار مونده
به دستم مونده طفل شیرخواری
مرا این یادگار از یار مونده ...

(کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، برگ 774)

یا این لالایی دیگر که از بی وفایی ها و تنگناها حکایت دارد:

لالالالا عزیزم ، کبک مستم
میون هرچه بود دل بر تو بستم
لالالالا که بابات رفته اما
من بیچاره پابند تو هستم ...

(همان جا)

14-  بسیاری از لالایی های کردی، بلوچی، آذری و دیگر نقاط ایران به سبب گویش محلی خود نگهدارنده ی زبان سرزمین خود هستند و واژگان و اصطلاحاتی که در آن ها به کار رفته قابل درنگ است.

لالالالا گل نازی

این لالایی ها اگر با گویش خود خوانده شوند حال و هوای پر شوری به دست می دهند و برگردان آن ها نیز تا حد گیج کننده ای زیباست. از قبیل این لالایی بلوچی که تکرار ترجیع بند «... در خواب خوش فرو روی» آن را دلنشین تر می کند :

لولی لول دیان لعل ءَ را              من فرزند همانند لعل خود را  لالایی می دهم

لکّ مراد کسان سالءَ را            چون برای او صدها هزار آرزو دارم، و او هنوز کودک است

لولی لول دیان تراوشین واب       تو را لالایی می دهم تا در خواب خوش فرو روی

وشّین واب منی دراهین جان     خواب خوش ببینی و جان سالم من فدای تو باد ! ای همه ی وجودم

لولی لول دیان تراوشین واب      تو را لالایی می دهم تا در خواب خوش فرو روی

لکّ مراد کسان سالءَ را            چون برای او صدها هزار آرزو دارم، و او هنوز کودک است

دردپین شکر گال ءَ را                لعل من دهان دُر گونه دارد و سخنانی شکر وار دارد

لکّ مراد کسان سالءَ را           چون برای او صدها هزار آرزو دارم، و او هنوز کودک است

وش بواین ز باد مالءَ را             لعل من مثل زباد بوی خوش می دهد

بچّ گون خدایی دادان               فرزندم هدیه ی خداوند است

من اچ خالقءَ لولو کون             و من از خداوند تنها خواهان او هستم ...

(ترانه و ترانه سرایی در ایران، برگ 185)

یا ترجمه ی این لالایی بسیار زیبای ترکی که معنایش درنگ می طلبد:

از سر و صدای لالایی من

مردم از خانه ها گریزانند

هر روز یک آجر می افتد

از سرای عمر من

(تاریخ ادبیات کودکان ایران، برگ35)

در لالایی خصلتی است که آن را تنها روان زنانه دریافت می کند. مادر لالایی را از خود آغاز می کند و در آن لحظه به جز به کودک و گهواره و حال دل خویش به چیز دیگر نمی اندیشد. او روایت دل خود را می خواند ممکن است این روایت قصه ی جامعه باشد، ممکن است نباشد. حتی اگر هم باشد، این مادر نیست که آن را به جامعه تعمیم می دهد، بلکه خود لالایی است که قصه ی دیگران هم می شود. از این رو بسیاری از شاعران مرد که سعی کرده اند، لالایی بسرایند، در این زمینه موفق نبوده اند، چرا که لالایی را از اجتماع آغاز کرده اند یا به زبان ساده تر لالایی را دستاویز گفته های اجتماعی خود کرده اند که از خصلت این ترانه های ساده بیرون است.

در میان لالایی های سروده شده توسط شاعران مرد که حضور این خصلت را دریافته اند، می توان تنها به لالایی دکتر "قدمعلی سرامی" شاعر معاصر اشاره کرد که از احساسی شگفت انگیز برخوردار است. دریغمان می آید که از کنار این لالایی ناخوانده بگذریم. پس نوشتار را با یادآوری بخشی کوتاهی از آن به پایان می بریم:

سوزنم شعاع خورشید و

نَخَم رشته ی بارون

از حریر صبح روشن

می دوزم پیرهن الوون

واسه تو بچه ی شیطون

لالالالا   لالالالا

پیشونیت آینه ی روشن

دوتا چشمات،دو تا شمعدون

مثه مهتاب توی ایوون

دیگه چشمات و بخوابون

لالالالا  لالالالا


منابع:

1-  تاریخ ادبیات کودکان ایران (ادبیات شفاهی و دوران باستان) جلد اول، محمد هادی محمدی و زهره قایینی - نشر چیستا- تهران 1380.

2-  ترانه و ترانه سرایی در ایران - محمد احمد پناهی "پناهی سمنانی" - انتشارات سروش - چاپ اول 1376.

3-  ترانه های ملی ایران - پناهی سمنانی - ناشر مؤلف - چاپ دوم زمستان 1386.

4-  فرهنگ عامیانه ی مردم ایران - صادق هدایت - به کوشش جهانگیر هدایت - نشر چشمه تهران - چاپ سوم- پاییز 1379.

5-  کتاب کوچه (جامع لغات، اصطلاحات، تعبیرات، ضرب المثل های فارسی) - حرف ب، دفتر اول - احمد شاملو - انتشارات مازیار- تهران 1378.

6-  گذری و نظری در فرهنگ مردم - سید ابوالقاسم انجوی شیرازی - انتشارات اسپرک - تهران - چاپ اول- پاییز 1371.


پیرایه یغمایی

تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی – بخش ادبیات تبیان