تبیان، دستیار زندگی
وقتی كه برای در هم كوبیدن مواضع دشمن پرواز می ‌كنم حالتی دارم كه یک نفر عاشق به طرف معشوق خود می رود. هر لحظه كه می گذرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رکورد دار بیشترین  پرواز جنگی

به مناسبت سالروز شهادت علی اكبر شیرودی

نام و نام خانوادگی: علی اكبر قربان شیرودی

تاریخ تولد: 1334

نام پدر :محمد علی

تاریخ شهادت : 08/02/1360

محل تولد : مازندران/حومه تنكابن/بالاشیرود

محل شهادت : سیه قره بلاغ دشت ذهاب (اطراف تنگه حاجیان)

شهادت علی اکبر شیرودی

آشنایی با شهید شیرودی :

در دی ماه سال 1334 در قریه «بالا شیرود» واقع در حومه تنكابن نوزادی متولد شد كه او را علی اكبر نامیدند. او كودكی را در زیر سایه پرمهر و زحمتكش پدر كشاورز خویش گذراند ، علوم و قرآن را از او آموخت. علی‌ اكبر تا سال سوم دبیرستان در مدرسه روستای مجاور تحصیل نمود و سپس عازم تهران شد. شیرودی با اتمام تحصیلات متوسطه در سال 1351 وارد ارتش شد و پس از طی دوره مقدماتی خلبانی و دوره خلبانی هلی‌كوپتر كبرا با درجه «ستوانیاری» فارغ‌التحصیل گشت. در رژیم منحوس پهلوی صبر و انتظار پیشه كرد. زمانیكه راهپیمایی مردم در خیابان ‌ها شروع شد وی از اولین ارتشیانی بود كه به صفوف مردم پیوست و به فرمان امام پادگان را ترک كرد و اقدام به تشكیل گروه چریكی نمود. علی ‌اكبر در تشكیل كمیته استقبال از امام در كرمانشاه نقش مهمی را ایفا نمود و سرپرستی گروه گشت و حفاظت شهر كرمانشاه را بر عهده گرفت. شیرودی پس ازا نقلاب از بنیان ‌گذاران كمیته در كرمانشاه بود و همكاری بسیاری با سپاه پاسداران داشت و با شروع جنگ تحمیلی ساعتی از جبهه فاصله نگرفت . 40 بار سانحه دید و 300 بار هلی‌كوپترش مورد اصابت گلوله قرار گرفت او با دارا بودن بالاترین ساعت پرواز جنگی در جهان ارتفاعات غرب را جولانگاه خویش قرار داد و سرسختانه می‌جنگید. ستاره درخشان غرب در هشتم اردیبهشت سال 1360 در قره بلاغ دشت ذهاب پس از انهدام چند تانک ، هلی كوپترش از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پس از 27 ماه مبارزه عاشقانه به شهادت رسید و دریای مواج انقلاب را با خون خویش متلاطم ساخت. شیرودی دو فرزند به نام‌های ابوذر و عادله از خود به یادگار نهاد.

خاطرات شهید شیرودی :

او به مانند موسی مدتی را در دستگاه فرعون گذراند و سپس در خدمت انقلاب در آمد.

ارتش چرا ؟ :

اواسط سال تحصیلی 1351 بود اكبر حاضر بود با درآمد ناچیز زندگی كند ولی از فعالیت‌ های سیاسی مذهبی خود در تهران دور نشود. تقریباً تمام تلاش هایش بی‌نتیجه ماند. عده‌ای به او پیشنهاد می كردند كه وارد ارتش شود. اما او با خود می‌اندیشید. كدام ارتش؟ ارتشی كه آمریكا آن را تشكیل داده و ضامن حكومت طاغوت است. این سؤال و صدها سؤال دیگر ذهن علی‌اكبر را به خود مشغول ساخته بود. كه ناگهان جرقه‌ای در فكرش آرامش را برای او به ارمغان آورد. او می‌توانست به مانند موسی مدتی را در دستگاه فرعون بگذراند و سپس در خدمت انقلاب باشد.

شهید شیرودی

هنوز مردد بود اما امید به آینده شیرودی را در ادامه راه مصمم نمود. با چنین تحلیلی وارد ارتش شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی خلبانی به پایگاه هوانیروز اصفهان منتقل شد تا خلبانی كارآمد و لایق باشد. در دوران آموزش، با مسایل خرید اسلحه جنگی از خارج كشور بیشتر آشنا گشت. اطلاعات لازم را در اختیار افراد مطمئن و روحانیون قرار داد و از توسل به ائمه زیارت امامزاده‌ها و مطالعه كتب مذهبی غافل نشد. تا اینكه جرقه انقلاب بر دامن حكومت پهلوی افتاد و خلبان علی‌اكبر شیرودی عاشقانه در راه دفاع از اسلام حماسه ‌ها آفرید.

عقاب تیزبین :

روزی هنگام تعقیب ضد انقلاب اتومبیل بلیزری را كه در زیر درخت قطوری استتار شده بود شناسایی و تصمیم به انهدام آن گرفت. درجه و سرعت راكت را تنظیم كرد دستور شلیک راكت را سروان سهیلیان دستیار شهید شیرودی داد. اما ناگهان علی‌اكبر فرمان هلی‌كوپتر را گرفت و جهت پرواز را تغییر داد. پس از اینكه هلی كوپتر را به محل امنی هدایت نمود با دوربین مخصوص به سروان سهیلیان كه از این كار او متعجب شده بود. كودک معصومی را نشان داد كه در نزدیكی اتومبیل اشرار مشغول بازی بود. شیرودی دوباره پرواز كرد و مسیر را چنان تغییر داد كه ابتدا كودک از باد هلی كوپتر ترسیده و فرار كند تا آنان بتوانند برای انهدام اتومبیل اقدام نمایند. او زمانیكه مطمئن شد خطری متوجه كودک نیست راكت را شلیک كرد.

تنبیه متجاوز :

از سر پل ذهاب اخبار نگران‌كننده‌ای به گوش می‌ رسید كه حاكی از پیشرفت عراقی‌ها به سوی این منطقه بود. حدوداً سه لشگر از نیرو های عراقی در حال حركت به سمت سرپل ذهاب بودند تانک ‌ها پشت سر هم و به سرعت پیشروی می‌كردند. در پادگان ابوذر مستقر بودیم كه دستور عقب‌ نشینی دادند. شیرودی كه از این دستور عصبانی بود گفت : «دشمن در سراسر مرزهای ما در حال پیشرفت است. هر كجا كه او پیشروی كرد ما باید عقب نشینی كنیم؟ نظر من این است كه بمانیم و تا جایی كه امكان دارد مقاومت كنیم و مانع از پیشرفت آنها بشویم. بقیه هم موافقت نمودند.

كودک معصومی را نشان داد كه در نزدیكی اتومبیل اشرار مشغول بازی بود. شیرودی مسیر را چنان تغییر داد كه ابتدا كودک از باد هلی كوپتر ترسیده و فرار كند تا آنان بتوانند برای انهدام اتومبیل اقدام نمایند .

مهمات‌ گیری هلی‌كوپترها آغاز شد و ما بدون معطلی به طرف عراقی‌ ها پرواز كردیم. آتش خشم و نفرت بچه‌ های خلبان در موشک‌های تاو و رگبار توپ‌ های هلی‌كوپترهای كبرا بر سر مهاجمان می‌ریخت. تانک ‌ها دور خودشان می چرخیدند و با هم تصادف می‌كردند. غافلگیر شدند و بی هدف شلیک می‌كردند. سه روز نبرد شجاعانه خلبان شیرودی و دو خلبان دیگر و خدمه ، منجر به انهدام 15 تانک و به هلاكت رسیدن صدها نفر شد و متجاوز را كیلومترها به عقب راند.

حدیث دلدادگی :

در شب هشتم اردیبهشت ماه سال 1360 به خلبان شیرودی خبر دادند كه تانک ‌های عراقی به سمت قره بلاغ دشت ذهاب در حركتند. او كه جنگیدن را تكلیف شرعی خود می‌دانست. شب را به راز و نیاز پرداخت. پس از اقامه ی نماز صبح لباس رزم پوشید و آخرین تعلقاتش را بر زمین نهاد و با هلی كوپتر به مصاف با دشمن شتافت و پس از انهدام چندین تانک دشمن هلی‌كوپتر وی مورد اصابت قرار گرفت و روح پر فتوحش ندای ارجعی پرودرگارش را لبیک گفت سینه پاكش كه صفحه رنگین تاریخ انقلاب بود خونین شد و او عاشقانه در خون غلطید.

کتابشناسی خلبان شهید علی‌اکبر ‌شیرودی

 امام عاشقان خمینی كبیر (ره) پس از شنیدن خبر شهادت سردار رشید اسلام علی‌اكبر شیرودی به فكر فرو رفت و به جای آنكه برای او طلب آمرزش كند گفت :« شیرودی آمرزیده شده است ».

سخن شهید :

وقتی كه برای در هم كوبیدن مواضع دشمن پرواز می ‌كنم حالتی دارم كه یک نفر عاشق به طرف معشوق خود می رود. هر لحظه كه می گذرد فكر می كنم به معشوق نزدكتر می‌شوم. وقتی در حال برگشتن هستم هرچند كه پروازم موفقیت‌آمیز بوده باشد باز مقداری غمگین هستم چون احساس می كنم هنوز آنطور كه باید خالص نشده‌ام تا مورد قبول دعوت خدا قرار بگیرم.

دستنوشته شهید شیرودی :

من یک سرباز ساده مكتب اسلام هستم كه هنوز نتوانسته‌ام خودم را در حد كمال قرار بدهم. شاگرد هیچ مكتبی نیستم فقط شاگرد اسلامم ، نه ملی‌گرا و نه و هیچ‌ مكتب دیگر ، ما فقط می ‌توانیم یک سرباز ساده باشیم تا روزی كه به شهادت برسیم . در آن روز خداوند بزرگترین درجه افتخار را به من عنایت می فرمایند. برای من مكان فرق نمی‌كند حتی در درون خانه‌ام اگر كسی بخواهد علیه اسلام حرف بزند قیام می‌كنم با او مقابله می‌كنم. برای من شهر مكان و خانه مطرح نیست اسلام مطرح است.


منبع :

سایت هوانیروز

تنظیم برای تبیان :

بخش هنر مردان خدا - سیفی