معایب و مزایای تاریخنویسی در اسلام
در تاریخنویسی مسلمین یک خاصیت بارز عبارتست از علاقهایی که قوم به احوال امم مختلف دیگر داشتهاند. نه فقط درباره بابل، مصر، ایران، یهود، یونان، و روم اطلاعات امثال مسعودی، یعقوبی، دینوری و طبری مبتنی بر مآخذ قابل اعتماد است بلکه در باب اقوام هند، سودان، ترک، چین، و فرنگ هم در آثار بیرونی، مسعودی، یعقوبی، ابن اثیر و رشیدالدین فضل الله معلومات دقیق هست و حاکی از دقت و کنجکاوی.
به رغم ایرادهایی که بر بعضی از این مورخین، لااقل در پارهایی مواضع محدود، وارد به نظر میآید مورخین بزرگ اسلام غالبا در کار خویش بحد امکان دقت و حتی وسواس داشتهاند.
تقید بعضی از آنها - مثل طبری - در نقل و ذکر اسانید البته تضمین عمدهایی بوده است در صحت نسبی مطالب و روایات. این شیوه که در واقع از اهل حدیث اخذ و تقلید شده است تاریخ را نزد طبری سلسلهایی از روایات کرد که مورخ، هر روایت را از یک راوی نقل میکند و او نیز از یک یا چند راوی دیگر تا برسد به کسی که شاهد واقعه بوده است یا آن که واقعه در ایام وی رخ داده است.
این ذکر اسانید که بمنزله ذکر مآخذ است در تاریخ امروز میبایست مورخ را از وقوع در خطا یا لااقل از وقوع در مسؤولیت، بر کنار دارد. اما عیب عمدهاش آنست که به سبب اختلاطات - و احیانا تناقضات که در روایات آنها ممکن است روی داده باشد- ایجاد یک سلسله منظم از حوادث و بررسی علت و معلول را در سلسله حوادث دشوار میکند و مورخ را از قضاوت در اسباب و نتایج باز میدارد.
شکی نیست که این یک عیب عمده است که در تواریخ اسلامی هست اما در تواریخ سایر اقوام قدیم هم بدون آنکه کارشان مبتنی بر ذکر اسانید باشد نظیر این ایراد وارد است. در ضبط نام و انساب نیز کار مورخان اسلام دشوار بوده است اما آن را غالبا با دقت تمام انجام دادهاند. امکان وقوع اشتباه در نام و نسب اشخاص بسا که منتهی شود به انتساب حوادث مختلف به شخص واحد.
قصه جالبی از ابن خلکان
از این رو در معرفت رجال توجه به این نکته را مورخین ضروری یافتهاند. قصه جالبی که ابن خلکان درباره قاضی ابو الفرج المعافی بن زکریا النهروانی ذکر میکند در واقع یک هشدار و تنبیه است برای مورخ. وی از قول این قاضی نقل میکند که یک سال حج میکردم و در ایام تشریق در منا بودم. شنیدم کسی میگوید: ای ابوالفرج. گفتم شاید مرادش منم.
باز گفتم در بین مردم بسیار کسان هستند که ابوالفرج کنیهشان باشد، جوابش ندادم. منادی چون دید کسی جوابش نداد فریاد زد: ای ابوالفرج المعافی. خواستم به او جواب دهم باز گفتم ممکن هست ابوالفرج دیگری هم باشد که اسم او معافی است از این رو جوابی ندادم تا آن که بازگشت و ندا داد: ای ابو الفرج المعافی بن زکریا النهروانی. دیگر برایم شک نماند که مرا ندا میدهد چون اسم و کنیهام را ذکر کرد و همچنین پدرم و شهری را که بدان منسوبم نام برد. پس گفتم: اینک من، چه میخواهی؟ گفت: شاید تو از نهروان شرق هستی؟ گفتم بلی. گفت، آنکه ما میخواهیم از نهروان غرب است (1) این است حکایتی که ابن خلکان نقل میکند و هنوز هم میتواند برای مورخ آموزنده باشد و عبرت انگیز.
از اینها گذشته در ضبط سنین هم کار مورخ مقتضی دقت بوده است و تجسس بسیار. همین ابن خلکان در ترجمه حال ابوالوفاء بوزجانی ذکر میکند که تاریخ وفاتش را نمیدانستم جایش را در ترجمه حال وی سفید گذاشتم بیست سال بعد آنچه را میجستم در کتاب ابن اثیر یافتم به اینجا الحاق کردم(2) این مایه دقت و وسواس البته ضبط مورخ را قابل اعتماد میکرد. بعلاوه، مورخ در تهیه مواد و تطبیق و تنظیم آنها نیز غالبا همین اندازه دقت و وسواس داشت. یعقوبی با دقت و علاقه، اخبار و اطلاعات راجع به بلدان مختلف را از اهل محل میپرسید و از آن میان فقط آنچه را اشخاص موثق تصدیق میکردند، ضبط میکرد. بعد هم در مسافرتهای خویش راجع به آن مطالب جداگانه تحقیق میکرد.
مسعودی برای جمعآوری اطلاعات دقیق، مسافرتهای طولانی کرد چنانکه در آسیا تا هند و سیلان و در افریقا تا زنگبار رفت. بیرونی در مقدمه الآثار الباقیه چنان دقت و احتیاطی در شیوه تحقیق توصیه میکند که گویی آن مقدمه یک محقق امروزیست و ماللهند او حتی با موازین امروزی نیز شاهکار تحقیق در تاریخ و عقاید محسوبست. ابن مسکویه حتی در بیان سیرت و احوال پیغمبر از بیان اموری که قبولش با عقل صرف ممکن نیست و حاجت به ایمان و اعتقاد دارد خودداری میکند و ابن خلدون در قضاوت راجع به مسائل تاریخ نهایت تعقل و احتیاط را توصیه و عمل میکند.
یک خاصیت دیگر در آثار غالب مورخین اسلامی، قضاوتهای صریح و غالبا قاطعی است که در باب اخلاق و روحیات رجال و حکام عصر دارند. مسعودی،ابن خلکان، و بیهقی مخصوصا توجه خاصی به بیان شمایل و احوال اشخاص مورد بحث نشان میدهند. درست است که غالبا این اوصاف عام و حتی مجمل است اما در بعضی موارد چنان دقیق و روشن است که تصویر نزدیک به واقع احوال و اخلاق اشخاص مورد بحث را بدرستی و وضوح در ذهن خواننده القاء میکند. با آنکه طبع عامه از تاریخ معمولا بیان شکوه و جلال اشخاص غالب را طلب میکند و همین نکته نیز - غیر از اسباب و موجبات دیگر - مورخ را گهگاه به تملقسرایی وامیدارد در بین مورخین اسلامی کسانی هستند که بدون مداهنه و با شجاعت و صراحت از احوال و اعمال سلاطین و حکام قاهر انتقاد کردهاند.
ابن الطقطقی مؤلف کتاب الفخری گهگاه چنان از عباسیان انتقاد میکند که در آن اعصار فقط از یک شیعی بی پروا چنان بیانی ممکن بود صادر شود. ابن عربشاه احوال تیمور را به شدتی انتقاد میکند که بوی غرض از لحن کلامش بر میآید. حتی صابی که به امر عضدالدوله کتاب التاجی را مینوشت این اندازه شهامت داشت که در جواب یک دوست - وقتی از او پرسید به چه کار اشتغال دارد - با صراحت بیان جواب دهد: مشتی اباطیل به هم میبافم. این مایه صراحت را فقط یک محیط آزاد که در آن تسامح و بی تعصبی شیوهای جاریست در چنان روزگارانی ممکن بوده است اجازه دهد.
عدم توجه به تبیین دقیق حوادث، و اکتفا به ذکر جزئیات که بعضی بر مورخین اسلامی عیب گرفتهاند اختصاص به آنها ندارد. سعی در تحقیق و شناخت علل و اسباب حوادث تاریخی در اروپا هم سابقه زیاد ندارد و حتی در قرن هفدهم میلادی بوسوئه هم مثل طبری حوادث را فقط بر اصل مشیت تعبیر میکرد. معهذا، در بین مسلمین توجه به اسباب و علل هم بوده است چنانکه ابوعلی مسکویه در تجارب الامم به تبیین حوادث، بیشتر اهمیت میدهد تا به نقل روایت. اما ابن خلدون که در عصر خویش تا حدی پیشرو اشپنگلر و توینبی است ظاهرا اولین مورخی است که در پرتو تعقل و استدلال کوشید تا حوادث تاریخ را بوسیله علل طبیعی آنها تبیین کند. بدینگونه، وی در مقدمه خویش نه فقط یک دید تازه برای تاریخ بلکه یک «علم تازه »را در زمینه تاریخ بوجود می آورد: فلسفه تاریخ.
در هر حال، طریقه ابن خلدون در تبیین تاریخ بر آنچه یونانیها - امثال توسیدید – میشناختند برتری بارز داشت(3) نه فقط بدان سبب که وی حوادث و تجاربی بیش از آن که توسیدید میشناخت در پیش چشم داشت بلکه بیشتر بدان سبب که وی فیلسوفانهتر به قضایا و حوادث مینگریست. در حقیقت، شیوهایی که ابن خلدون در تحقیق فلسفه تاریخ و اسباب و علل (Vico) نظیر نیافت. شاید مونتسکیو را هم از ظهور تمدن و توحش پیش گرفت در اروپا هم تقریبا تا پیدایش ویکو بعضی جهات بتوان با او مقایسه کرد و اگر هر در اگوست کنت، و هربرت اسپنسربا آثار و آراء او آشنایی یافته بودند بی شک نتایج تحقیقاتشان رنگ دیگر داشت.
منبع: کارنامه اسلام، زرین کوب
تنظیم: مهدی سیف جمالی، گروه دین و اندیشه تبیان
پینوشتها:
1. وفیات الاعیان، ?/??? .
2. ایضا، ?/?-???.
3- Barthold,Decouverte/?? .