تاثیر تصوف در نثر و نظم فارسی
بخش اول ، بخش دوم:
تأثیر تصوف، در غنای فرهنگی و ادبی فارسی فوق العاده است.میراث عظیم صوفیه که تجلیگاه افکار و اندیشههای روحانی ایرانی در تمام شؤون ادبی و اخلاقی است، علاوه به جلوه و لطافتی که به ادبیات بخشید، موجب رواج نثر و افزونی تألیفات گشت.
لطافت و عذویت نثر صوفیه در سوانح احمد غزالی (م، 520 ه.ق)و تمهیدات عین القضات همدانی(492- 525 ه)و لمعات فخرالدین عراقی و لوایح جامی (نور الدین عبد الرحمن بن نظام الدین 817-898 ه.ق) تا بدان پایه خیالانگیز و حاوی شور و ذوق است که در شمار«شعر منثور»شمرده میشود.بایزید بسطامی گوید:به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر شده؛ چنان که پای به برف فرو شود، به عشق فرو میشد.(12)
مرغی گشتم، چشم او از یگانگی، پر او از همیشگی.
در هوای بیچگونگی میپریدم.
اگر از میان تمام آثار منثور ادب فارسی از جهت زیبایی سخن و دل انگیزی کلام سه اثر برگزینیم بیگمان تاریخ بیهقی ، اسرار التوحید و تذکرة الاولیای عطار از بهترین و دلکشترین آثار منثور ادب فارسی است که دو اثر از این سه به نثر صوفیانه اختصاص دارد.
صوفیه نخستین کسانی بودند که نثر ساده و مرسل عصر سامانی را رها کردند و نثر مسجع و آهنگین را بنیان نهادند. ابو سعید ابی الخیر(357-4400 ه.ق)که اصول تصوف را در خراسان رواج داد، نخستین عارفی است که به نثر مسجع سخن گفت و در تاریخ تصوف، از فراز منبر، جامعهی شعر پارسی را بر قامت اندیشههای صوفیانه راست کرد و از این رهگذر دشمنان بزرگی از اصحاب رأی و ائمه کرامیان برای خویش تراشید چنان که ابو القاسم قشیری(م، 465)که صوفی خشکی بود به انکار و عداوت او برخاست.البته سجع در سخن ابو سعید تفنن است نه همچون پیر هرات که جز به نثر مسجع سخن نمیگوید.شیخ ما را پرسیدند صوفی چیست؟ گفت آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و آنچه بر تو آید نجهی. (13)گفتم که صفا ضد کدر بود و کدر از صفات بشر بود و حقیقت، صوفی بود آنکه او را از کدر گذر بود.(14)
اما چنان که گفته آمد خواجه عبد الله انصاری این سبک را پایه و اساس نثر صوفیانهی خویش قرار داد و در تفسیر قرآن و مناجات و دیگر آثارش بدین شیوه سخن گفت:الهی از زندگانی خود در عذابم، گویی که بر آتش کبابم، نه خورد پیدا و نه خوابم.در میان دریا تشنهی آبم، از آنکه از خود در حجابم، منتظرم تا کی رسد جوابم. (15) از رساله ی دل و جان:الهی گفتی کریمم.امید بدان تمام است، تا کرم تو در میان است ناامیدی حرام است.
از رسالهی واردات:حج گزاردن تماشای جهان است، نان دادن کار مردان است.
از رسالهی مقولات:دی رفت و باز نیاید، فردا را اعتماد نشاید، امروز را غنیمت دان، که دیر نپاید که از ما کسی را یاد نیاید.
از رسالهی کنز السالکین:ای شب!تو رعیتی و من شاهم، تو ستارهای و من ماهم.ای روز!من آن شاه شب نامم که کواکب سپاه من است.
مشتری تکمهی کلاه من است. (16) عرفان نثر صوفیه را از موج شعری لبریز ساخت و سبک سخن نجم الدین رازی(ابو بکر بن محمد، 573-654 ه)در مرصاد العباد همانند آثار پیر هرات و احمد غزالی رنگ و بوی شعر دارد.توجه به زبان فارسی به خاطر رعایت حال مریدان و در نتیجه وسعت و غنا بخشیدن به این زبان هم از همت عارفان پارسیگوی است که عطار در مقدمهی تذکره و جامی در نفحات الانس(چاپ توحیدی پور، ص 468) و نجم الدین رازی در مرصاد العباد(ص 14)به انگیزهی فارسی گویی خویش اشاره دارند.
با یار نو از غم کهن بایدگفت |
با او به زان او سخن باید گفت |
«لا تفعل»و«افعل»نکند چندان سود |
چون با عجمی کن و مکن باید گفت (17) |
نثر صوفیه، ساختاری شگرف و نظمی خاص و لفظی زیبا و معنایی ژرف دارد که شوری در دل و هیانی در ذهن برمیانگیزد که زیباترین آن لمعات عراقی است.ترجمه و شرح رسالهی«حی بن یقظان» ابن سینا که مترجم آن ابو عبید جوزجانی است از آثار تمثیلی عرفانی قرن پنجم است که فصاحت کلام و سلاست بیان در آن به حد اعلاست و مراد شیخ فلاسفهی اسلام از«زندهی بیدار»عقل فعال است که صوفی را در راه وصول به حق یاری میکند. (18)
از ویژگیهای نثر صوفیانه کاربرد زبان سمبولیک و نمادین است.این زبان بیشتر در شعر کاربرد یافت و منطق الطیر عطار که به زبانی رمزی بیان شده از آثار جاویدان ادب فارسی است.پس از قضیهی تلخ حلاج که «انا الحق» گفت و سر خویش بر باد داد، صوفیه در نثر و نظم زبانی رمزی و نمادین ایجاد کردند، اصطلاحاتی که از رمز معنی آنها تنها ابدال آگاه بودند و غافلان از فهم آن بیخبر.نویسندگان شعرای این طایفه با بهرهگیری از ابهام استعاره و کنایه ، افراطیترین نظریات تصوف را در مسائلی چون عشق صوفیانه و جمال پرستی بدون ترس از فقها بیان کرند و حتی بعضی پرستش جمال و عشق صورت را اساس طریقت خود قرار دادند و معنی را در صورت میجستند. (19)
هر چند که کاربرد رمز و اشاره و کنایه و استعاره اختصاص به صوفیه ندارد ولی زبان عرفان- علی الرسم-رمزی و کنایی است.همچین انتخاب الفاظ در نثر صوفیانه شایان توجه است:ای دهر دهار! کجاست شهقهی شبلی؟کجاست ترنم ابو الحسین نوری؟ای ظل سماوات!کجاست دور سمنون؟ای حرف خرد کجاست خون افشاندن حسین منصور در «انا الحق»؟ای زمان و مکان تو چرا بیجمال شیخ ابو عبد الله خفیف میباشی؟ (20)
با ظهور ابن عربی(محی الدین ابو بکر بن محمد بن علی حاتمی طایی، (560-638 ه.ق)واضع مکتب عرفان علمی، اصول تصوف در کتب علمی و درسی وارد شد و اصطلاحات عرفانی در اشعار و آثار منثور نویسندگان پارسیگوی نفوذ یافت. ابو نصر سراج طوسی(م، 378 ه.ق)از محققان صوفیه و صاحب اثر نفیس اللمع فی التصوف، از کسانی است که تصوف را در کنار فقه و علم الحدیث از علوم دین بشمار میآرد و این نثر گفتار اوست:پرسندهایوا پرسید مرا از باین علم تصوف و مذهب صوفیه که گمان میبرد مردمان در آن اختلاف کردهاند. (21)
تصوف علمی ابن عربی در ادبیات و شعر فارسی تأثیری عمیق داشت و شاگردان و پیروان مکتب وی که بیشتر ایرانی بودند، مطالب کتاب«فصوص الحکم»و اعتقاد به«وحدت وجود»را در نثر و نظم فارسی رواج دادند.گر چه«اندیشهی وحدت»جسته و گریخته از دهان حلاج(مقت، 309 ق)و بایزید بسطامی(طیفور بن عیسی بن آدم، م 261 ه.ق)و عین القضات شنیده شد، در تمدن اسلامی، همگان ابن عربی را به عنوان پیشوای بزرگ و مؤسس راستین«وحدت وجود»در عالم اسلام بشمار میآورند و گفتار عراقی و سعید الدین فرغانی(در مشارق التراری)شاگردان صدر الدین قونوی (م، 672 ه.ق)و شیخ محمود شبستری(م، 720 ه.ق)و شمس مغربی(م، 809)و عبد الرحمان جامی به پارسی نسبت به شعارهای حلاجی و بایزیدی از لونی دیگر است و علمیتر و استوارتر.
شارحان و تابعان ابن عربی چنان که گفته آمد، اغلب ایرانی هستند و علاوه بر بزرگان فوق الذکر میتوان به مؤید الدین بن محمد جندی(م.حدود 700 ه)از مردم خوارزم و کمال الدین عبد الرزاق کاشانی(م، 736 ه)و شاه نعمت الله ولی کرمانی(م، 834)که سه رسالهی کوتاه در شرح«فصوص»نوشته که در مجموعهی رسائل وی به چاپ رسیده است.از این عده است صائن الدین علی بن محمد ترکهی اصفهانی از شارحان استادان ماهر وحدت وجود ابن عربی عزیز الدین نسفی که اصطلاح«الانسان الکامل»را ازابن عربی آموخته و آقا محمد رضا قمشهای آخرین فرد شاخص از پیروان و شارحان فصوص که حضرت استاد آشتیانی وی را همسنگ صدر الدین قونوی و داود بن محمود قیصری میشمارد و نگارنده این عبارت را از لفظ عالی حضرتش شنیده است.
پی نوشت ها:
(12)-تذکرة الاولیاء، فرید الدین عطار نیشابوری، به کوشش دکتر محمد استعلامی، تهران:زوار، 1346 ش، ص 183.
(13)-اسرار التوحید، محمد بن منور، چاپ سابق، ص 297.
(14)-کشف المحجوب، علی هجویری، و.ژوکوفسکی، با مقدمهی قاسم انصاری، تهران:طهوری، 1358 ش، ص 37.
(15)-رسایل خواجه عبد الله انصاری، محمد شیروانی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1352 ش، ص 124.
(16)-مشتی از خروار، دکتر محمد دبیر سیاقی، تهران: انتشارات علمی، 1345، ص 360 به بعد، ذیل آثار خواجه عبد الله انصاری.
(17)-مرصاد العباد، نجم الدین رازی، به کوشش دکتر محمد امین ریاحی، تهران:انتشارات علمی و فرهنگی، 1373، چاپ پنجم، ص 93.
(18)-تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیح الله صفا، تهران: امیر کبیر، ج 1، صص 631-630.
(19)-عبهر العاشقین، روزبهان شیرازی، به کوشش هانری کربن و دکتر محمد معین، مقدمه، ص 55.
(20)-شرح شطحیات روزبهان، تصحیح هنری کربن، تهران:انستیتو ایران-فرانسه، به نقل از موسیقی شعر، شفیعی کدکنی ص 428.
(21)-گزیدهی ترجمه:اللمع فی التصوف، ترجمهی سید علی نقوی زاده، مجله مترجم، سال سوم، شمارههای سیزدهم و چهاردهم، ص 57.P
سید علی نقوی زاده ( عاشق طبسی ) تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان