تبیان، دستیار زندگی
سنایی شرح فراق معشوق و محبوب عارفان را که «ذات الهی»است، موضوع غزل می‏ساخت و عطار که شعرش را«تازیانه‏ی سلوک»خوانده‏اند، اتحاد عاشق و معشوق و زوال تعین و شخصیت را مضمون قصیده قرار می‏داد.بهر تقدیر، پیش از ورود مبانی تصوف در ادب فارسی، عشق آسمانی منظور...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ادبیات جسم و تصوف جان

تأثیر تصوف در نثر و نظم فارسی

بخش اول:

ادبیات جسم و تصوف جان

نهضت زهد که از اواخر قرن اول اسلامی آغاز شده بود، در قرن سوم به تصوف انجامید.این مشرب و مکتب فکری که بر پایه‏ی عشق استوار بود، از زهد خشک ممتاز گردید و تأثیری شگرف در ادب فارسی بر جای گذاشت که شرح آن دراز است و مطلبی نیست که در این مقال گنجد و این مختصر ترسیم دورنمایی است از عنوان و مدخلی برای تحقیقات بعدی، چه شناخت آثار ادب عرفانی که هنوز زیور طبع نیافته، به روزگاران و همت مصححان نیاز دارد تا همه‏ی آنها دیده و شناخته آید و البته دسترسی بر تمامی این آثار-الا ما شاء الله- هیچ کس را میسر و مسلم نیست و اگر داعیه داری به خاطر عدم اطلاع چنین ادعایی کند محکوم به بی دانشی و متهم به گستاخی است.اگر خاستگاه تصوف را مشرق زمین بدانیم، قوم ایرانی بیش از دیگر اقوام شرقی استعداد پذیرش حقایق عرفانی داشته و در تاریخ تمدن اسلامی و جهانی سهم بیشتری در گسترش عرفان و ادبیات صوفیانه داشته است.باید پهنای کار در ادبیات صوفیانه‏ی زبان فارسی شناخته آید تا سهم ایران در تدوین و تألیف و اشاعه‏ی عرفان و تصوف روشن و معین گردد.

علت شیفتگی و سرسپردگی ایرانیان به تصوف و تأثیر شگرفت مبانی عرفانی، لطافت ذوق، تیزهوشی و فرهنگ والای مردم این مرز و بوم است که از دیرباز با نوعی تصوف آشنا بوده‏اند.مطابق روایات«مزد یسنا» نیاکان ما در بامداد پگاه، در نماز«هوشبام»چنین می‏خوانده‏اند:«ای اهورا مزادا:باشد که تو را بینیم.باشد که به تو رسیم. باشد که به دوستی جاویدانت دسترسی یابیم بوسیله‏ی بهترین راستی و بالاترین درستی خویش» (1)

هر چند تصوف همزاد بشریت است، راستی را که شریعت اسلام و عقاید معتزله و محیط اجتماعی عصر اموی و نوع زندگی تجمل‏گرایانه‏ی حکام، زمینه‏ی مناسبی برای رشد و رواج گسترده‏ی این نهضت و تجلی آن در ادبیات بعد از اسلام پیش آورد.درست است که انواع تصوف رایج بودایی و نوافلاطونی همچون جویبار به اقیانوس کبیر عرفان اسلامی ریخت و در آن مستهلک و مستغرق گشت، اما تصوف اسلامی، آن هم بدین پهناوری، بی‏گمان از بطن اسلام زایید و از قرآن نشأت گرفت،

چه«همه‏ی معاملات و مکاشفات و تحقیق در مراحل و منازل سلوک بر آیات و روایات مستند است و یک بحث آن خالی از مأخذ نیست» (2)
ادبیات جسم و تصوف جان

تصوف از جهت موضوع و سبک سخن موجب تحولی دلپذیر شد.نثر و شعر اصالت و لطافت یافت. ادبیات جسم بود و تصوف جان، که در ادبیات بعد از اسلام، عرفان جوهر و روح ادبیات و فرهنگ ایرانی شد.

ادبیات و تصوف آن چنان آمیزشی دارند که تصور از ادبیات بی‏عرفان و تمدن بدون تصوف در ایران امکان‏پذیر نیست. (3)

تاریخ ورود عرفان و تصوف در ادب فارسی اوایل قرن چهار ماست و در فاصله‏ی قرن پنجم تا هفتم باباکوهی شیرازی(م، 422 ه.ق)و علی هجویری (ابو الحسن علی بن عثمان جلایی.م، 465 ه.ق)و خواجه عبد الله انصاری(ابو اسماعیل عبد الله بن ابو منصور، 397-481 ه.ق)و مستملی بخاری (ابو ابراهیم اسماعیل بن محمد بن عبد الله.م، 434) شارح و مترجم«التعرف لمذهب التصوف»تألیف ابو بکر بن ابی اسحاق کلابادی ملقب به تاج الاسلام(م، 380 ه.ق)و سنایی غزنوی(ابو المجد مجدود بن آدم، 440-536 ه.ق).و شیخ احمد جام ژنده پیل(م، 536 ه. ق)و عطار نیشابوری(فرید الدین ابو حامد محمد بن ابو بکر.م، 540-618 یا 627 ه.ق)و فخر الدین عراقی (610-688 ه)و خداوندگار عشق و عرفان مولانا جلال الدین محمد بن حسین خطیبی بلخی(604- 672 ه.ق)و دیگران، جهان‏بینی تصوف را در ادبیات فارسی تبیین و ترسیم کردند.

با آنکه سخن برتلس در این که خواجه عبد الله انصاری یکصد هزار بیت فارسی از متقدمان و متأخران در سینه داشته (4) ، اغراق‏آمیز می‏نماید، اما بی‏گمان بخشی از این ابیات مضامین عرفانی داشته است.وقتی تأثیر شعر در تحریک و تهیج مریدان و پیران روشن و مسلم شد، نفوذ تصوف بویژه در شعر، بیش از پیش استوار گردید. پیش از ورود تصوف در نثر فارسی موضوعات رایج از فقه و کلام و ریاضیات و هیأت و متون تاریخی و آینی ملک‏داری و سیرت پادشاهان آن چنان دلچسب و دل‏انگیز نبود که پذیرش عام یابد و هر دانشی به اهلش اختصاص داشت.به قول شمس تبریزی اندرز و اعظان، هرس بود و نااستواری و تعلیمات فیلسوفان، جدل بازی و یاوه سرایی و میراث عالمان رسیم نیز، بازاریابی و شهرت طلبی و غافل نگهداشتن بشر از مقصود اساسی (5) .

در حالی که در نثر صوفیانه نمکی بود که عارف و عامی را نمک‏گیر می‏ساخت و شور و حال مجلس ابو سعید، خواجه حسن‏ را زمین‏گیر. (6) در شعر هم جز شاهنامه که هزار سال است بر تارک فرهنگ ایرانی می‏درخشد، سند افتخاری نداشتیم که با ادبیات اخلاقی-انسانی جهان همسنگی کند وموضوع شعر از قلمرو مدح و خوشامدگویی امرا و صدور تجاوز نمی‏کرد و این همه خیز و برکت از قبل ادب صوفیانه بود که پنجره‏ای از معرفت و هستی‏شناسی به روی انسان گشود و ایران و ایرانی را در بحث ادبیات تطبیقی در جهان پرآوازه و سربلند ساخت.

صوفیه قصیده را از لجن‏زار دروغ و تملق بر اوج تحقیق کشاندند و غزل را از عشق شهوانی به محبت روحانی رساندند. (7)
ادبیات جسم و تصوف جان

مقایسه‏ی ادبیات رایج در قرن پنجم و ششم با ادب صوفیانه بیانگر دگرگونی موضوع و عدول از مباحث رایج است که سخن را از فرش به عرش برد و ببین که تفاوت ره از کجاست تا به کجا آن گاه که قضای الهی زوال غزنویان را تقدیر می‏کرد.منوچهری دامغانی(م، 432 ه. ق)بر سلطان مسعود(مقت، 432 ه)تعارف‏آمیز می‏گفت:

شادمانه بزی ای میر که گردنده فلک/این جهان زیر نگین خلفای تو کند (8)

و در حالی که ظهیر الدین فاریابی(م، 598 ه.ق)از اتابکان آذربایجان می‏سرود:

نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای/تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند (9)

سنایی شرح فراق معشوق و محبوب عارفان را که «ذات الهی»است، موضوع غزل می‏ساخت و عطار که شعرش را«تازیانه‏ی سلوک»خوانده‏اند، اتحاد عاشق و معشوق و زوال تعین و شخصیت را مضمون قصیده قرار می‏داد.بهر تقدیر، پیش از ورود مبانی تصوف در ادب فارسی، عشق آسمانی منظور نظر نبود و ادب نثر و نظم چاشنی معنویت نداشت.عشق بازاری، و معشوق زمینی و عاشق از پی رنگ و دلباختی سیب زنخدان شاهد که به گفته‏ی حافظ:

ز میوه‏های بهشتی چه ذوق دریابد/کسی که سیب زنخدان شاهدی نگزید (10)

مرحوم دکتر احمد علی رجایی که به اقرار خودش از منکران صوفیه بود و بعدها به حلقه‏ی انس یان طایفه پیوست می‏گوید:تصوف ادب فارسی را که مضامین مدایح آن از فرط اغراق ملال‏آور شده بود، از ابتذال و زوال نجات داد و با مدد عشق بر چاپلوسی‏های شرآور و در یوزی‏گری‏های شاعران خط بطلان کشید و محبت و خدمت و عشق به حق حقیقت را به ادب فارسی هدیه کرد. (11)

ادامه دارد ...


پی نوشت ها:

(1)-مزد یسنا و تصوف، دکتر محمد معین، تهران، دانشگاه، 1362 ش، ص 256.

(2)-شرح مقدمه‏ی قیصری استاد سید جلال الدین آشتیانی، مشهد:زوار، 1344 ش، صص 20-19.

(3)-راز کرشمه‏ها، دکتر ناصر الدین صاحب الزمانی، تهران، مطبوعاتی عطایی، 1345 ش، ص 107.

(4)-تصوف و ادبیات تصوف، یوگنی ادواردویج برتلس، ترجمه‏ی سرویس ایزدی، تهران، امیر کبیر، 1356 ش، ص 87.

(5)-خط سوم، دکتر ناصر الدین صاحب الزمانی، تهران: مطبوعاتی عطایی، 1351 ش، صص 382-381

(6)-اسرار التوحید، محمد بن منور، چاپ دکتر ذبیح الله صفا، تهران:امیر کبیر، چاپ دوم، ص 71.

(7)-ارزش میراث صوفیه، دکتر عبد الحسین زرین کوب، تهران:امیر کبیر، 1356 ش، ص 128.

(8)-دیوان منوچهری دامغانی، به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی، تهران:زوار، 1356 ش، ص 14.

(9)-دیوان ظهیر فاریابی، به کوشش هاشم رضی، انتشارات کاوه، بی‏تا، ص 22.

(10)-دیوان حافظ، چاپ دکتر سید محمد رضا جلالی نائینی، تهران:انجمن خوشنویسان، 1367 ش، ص 171.

(11)-فرهنگ اشعار حافظ، دکتر احمد علی رجایی، تهران:زوار، 1340 ش، ص 28(مقدمه).


سید علی نقوی زاده ( عاشق طبسی )

تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان