تبیان، دستیار زندگی
شیخ مفید براى عقل در معرفت آدمى و برداشت از آثار و اخبار و گزینش آن‏ها نقش بسیار زیادى در نظر گرفته است. اساساً بسیارى از نظرات ایشان بر پایه پذیرش عقل و عدم آن استوار است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شیخ مفید و پژوهش های تاریخی
نسخ

شیخ مفید براى عقل در معرفت آدمى و برداشت از آثار و اخبار و گزینش آن‏ها نقش بسیار زیادى در نظر گرفته است. اساساً بسیارى از نظرات ایشان بر پایه پذیرش عقل و عدم آن استوار است.

یرای خواندن قسمت اول اینجا کلیک کنید

3- تفاوت در نقل روایت

«هماهنگى» روایات و «عدم تفاوت نقل» آنان در نظر شیخ مفید از اهمیت بسیارى برخوردار است. متفاوت بودن روایات در الفاظ و كلمات و نیز ارقام و اعداد و هم‏چنین تفاوت در معنا و مضمون روایاتى كه از یك واقعه یا جریان سخن مى‏گویند، از مهم‏ترین ملاك‏هاى مورد نظر شیخ براى سنجش گزارش‏هاى تاریخى و پذیرش یا ردّ آن‏ها است. به عنوان مثال، وى در باره تعداد كشته‏هاى جنگ جمل و ترجیح قول ابن‏زبیر در این مورد مى‏گوید: «اما عدم پذیرش نظر ابن زبیر به سبب تفاوت و فاصله زیاد آن با نظر راویان دیگر است».8

در زمینه اختلاف در متن روایت نیز، مى‏توان به نمازى كه ادعا شده است رسول خدا(ص) در آن سهو كرده‏اند اشاره كرد. شیخ مفید در این باره مى‏گوید: «علاوه بر اشكالات دیگر، در نمازى كه گمان كرده‏اند رسول خدا(ص) در آن سهو كرده است اختلاف است. برخى مى‏گویند نماز ظهر و برخى مى‏گویند نماز عشاء بوده است. اختلاف راویان در این نماز و وقت آن دلیل بر سستى این حدیث و بى اعتبار بودن آن است».9

مطلب دیگرى كه باعث شده شیخ مفید با استناد به آن، حدیث مربوط به سهو رسول خدا(ص) در نماز را باطل بداند، اختلاف در چگونگى جبران این سهو از ناحیه پیامبر(ص) است. وى پس از اشاره به روایات مختلف در این باره(كه گروهى اعاده نماز و عده‏اى سجده سهو رامطرح كرده‏اند) مى‏گوید: «اختلافى كه در این حدیث بیان كردیم بهترین دلیل بر باطل بودن این حدیث و روشن‏ترین دلیل براى ساختگى بودن آن است».10

در برخى گزارش‏هاى تاریخى آمده است كه رسول خدا(ص) در پایان عمر، هنگامى كه در بیمارى به سر مى‏برد ابوبكر را مأمور كرد تا به عنوان امام جماعت با مردم نماز گزارد. شیخ مفید نه تنها این روایت و نظایر آن را نمى‏پذیرد، بلكه به عكس بر این باور است كه هنگامى كه آن حضرت از اقدام ابوبكر براى امامت جماعت با خبر شد، با آن كه بیمار بود، با عجله حركت كرد و آمد و او را از این كار باز داشت.

وى پس از بیان نظر خود، با دلایل متعددى روایات مربوط به گزارش یاد شده را نادرست دانسته است كه یكى از این دلایل اختلاف در نقل این روایات است. به ویژه آن كه اختلاف در همه جوانب این روایات وجود دارد. از این‏رو مى‏گوید: «این روایات هم از نظر لفظو هم ازنظر معنا اختلاف دارند و داراى تناقض‏اند، در حالى كه داستان یكى است».11

4- عقل گرایى

اگرچه عقل به عنوان دلیل و حجت باطنى انسان معرفى شده است، اما عالمان دینى به كاربرد آن به شكل واحد نظر ندارند. به همین دلیل، میزان بهره‏مندى ایشان از عقل و دخالت دادن آن در حل مشكلات و تحلیل حوادث نیز به یك اندازه نبوده است.

شیخ مفید براى عقل در معرفت آدمى و برداشت از آثار و اخبار و گزینش آن‏ها نقش بسیار زیادى در نظر گرفته است. اساساً بسیارى از نظرات ایشان بر پایه پذیرش عقل و عدم آن استوار است. از این رو، به عدم تعقل و تدبر اهل حدیث در روایات به شدت پرخاش نموده، حتى استادش شیخ صدوق را به خاطر پیروى از این روش مورد انتقاد قرار داده است.

البته ممكن است در بسیارى از موارد، حدیث و خبرى به جز نامعقول بودن، مشكل رجالى، سندى و مانند آن نیز داشته باشد،

اما شیخ مفید پیش از پرداختن به هر ملاك دیگرى، احادیث را از نظر عقل مى‏سنجد و در صورت سازگار بودن با اصول عقلانى، به دنبال بررسى حدیث از زوایاى دیگر مى‏رود واز این رو است كه با قاطعیت اعلام مى‏كند:«اگر ما حدیثى را مخالف احكام عقول یافتیم رهایش مى‏كنیم».13

وى چنان به قضاوت عقل اعتماد دارد كه آن را در كنار قرآن، معیار تشخیص و درستى و نادرستى احادیث بر مى‏شمارد،14 چرا كه مى‏بینیم ایشان براى تخصیص زدن به عمومات - در ادله استنباط احكام شرعى - هم‏چنان كه قرآن را مُخَصّص مى‏داند، عقل را نیز در كنار قرآن به عنوان مُخَصّص عمومات معرفى مى‏نماید.15

البته وى اگر دلیل عقل را مى‏پذیرد، بدان دلیل است كه علم‏آور است؛ هم‏چنان كه حجیت خبر واحد را به آن دلیل كه از نظر ایشان علم‏آور نیست نمى‏پذیرد.16

جالب این‏جا است كه با آن همه مخالفتى كه شیخ مفید با خبر واحد دارد - و به خاطر آن حتى از انتقاد به استادش شیخ صدوق نمى‏گذرد - در صورتى كه عقل آن را تأیید كند مى‏پذیرد.17

ما در این‏جا فقط به ذكر چند نمونه از كاربرد عقل و نقش آن در تحلیل مباحث تاریخى كه مورد توجه ایشان بوده بسنده مى‏كنیم:

رسول خدا(ص) در فتح مكه پرچم را به «سعد بن عباده» سپرد تا پیشاپیش دیگران وارد شهر شود.پس از حادثه‏اى كه رخ داد، آن حضرت پرچم را از سعد گرفته امام على(ع) را مأمور این كار نمود. شیخ مفید پس از نقل این واقعه با یك استدلال عقلانى مى‏گوید: «اگر در این حادثه كسى جز امام على(ع) شایستگى این مأموریت را داشت، حتماً رسول خدا(ص) این كار را به او مى‏سپرد».18

در مباحث مربوط به شورش مسلمانان علیه عثمان نیز، شیخ پس از آن كه دلایل متعددى براى اثبات عدم نقش امام على(ع) در این حوادث بیان مى‏كند، با اشاره به اهمیت داورى عقل راجع به گزارش‏هاى مختلف سخن مى‏گوید: «آیا فرد خردمند، امام على(ع) را از آن‏چه پیمان شكنان بدو نسبت داده‏اند مبرّا نمى‏داند ؟».19

هم‏چنین در ادامه همین جریان در مورد حركتى كه طلحه و زبیر انجام دادند و منجر به كشته شدن عثمان و حوادث پس از آن شد، مى‏گوید: «طلحه و زبیر محاصره عثمان را به عهده گرفتند تا آن كه وى كشته شد. سپس آن دو امام على(ع) را در این كار متّهم نمودند و خود را از آن‏چه انجام داده بودند مبرّا دانستند! آیا هیچ عاقلى در عملى كه آنان انجام دادند تردید دارد؟».20

نقش عقل از دیدگاه ایشان چندان اهمیت داشت كه به اشاره‏هاى پراكنده‏اش درباره عقل در نوشته‏هاى خویش اكتفا نكرده و كتابى مستقل با عنوان قضیة العقل على الأفعال تألیف نمود.21

ادامه دارد...


نویستده:قاسم خانجانی                             تنظیم:نقدی-حوه علمیه تبیان


پی نوشت ها:

8. مصنّفات الشیخ المفید، ، ج‏1، الجمل، ص 419.

9. همان، ج 5، عدم سهو النبى، ص 22.

10. همان، ص 24.

11. همان، ج 6، المسائل العكبریة، ص 52؛ و ج‏8، الافصاح فى الامامه، ص 201 - 205.

12. همان، ج‏7، المسائل السرویة، ص 88.

13.همان، تصحیح الاعتقاد، ص 149.

14. همان، ص 146.

15. كراجكى، محمد بن على، كنزالفوائد، ج 2، ص 23.

16. همان.

17. همان، ص 29.

18. الارشاد، ج 1، ص 61.

19.مصنفات، ج‏1، الجمل، ص 142.

20. همان.

21. نجاشى، رجال، ص 401 ؛ طهرانى، آقابزرگ، الذریعة، ج 17، ص 155.