تبیان، دستیار زندگی
اینجا یک درمانگاه فوق تخصصی پیشرفته است، با بیمارانی که حتی ممکن است هیچگونه علایم ابتلا به امراض جسمانی نداشته باشند اطبای این درمانگاه برای دردها و امراضی نسخه می پیچند که به مراتب کشنده تر ند از آلام جسمانی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کلینیک اینترنتی رایگان

کلینیک فوق تخصصی

هو الشافی

اینجا یک درمانگاه فوق تخصصی پیشرفته است، با بیمارانی که حتی ممکن است هیچگونه علایم ابتلا به امراض جسمانی نداشته باشند.

اطبای این درمانگاه برای دردها و امراضی نسخه می پیچند که به مراتب کشنده ترند از آلام جسمانی؛ چرا که این گونه بیماریها:

1.  دائمی اند

2. مخفی اند

3. مادر و سرچشمه بیماریهای دیگرند

4.دوره درمانشان طولانی تر است

5.داروهایشان نایاب تر است.

مراجعه کنندگان به این مرکز درمانی حتی ممکن است خود، پزشکی تمام عیار باشند، یا یک ورزشکار حرفه ای و سر زنده. پس سلامت جسمانی یا آگاهی از نحوه درمان این نوع بیماریها، این گونه افراد را بی نیاز از مراجعه نمی کند.

این درمانگاه مجهز به پیشرفته ترین داروخانه طبی است(1) که البته توسط ماهرترین اطباء تجویز می شود.(2)

هر رذیله اخلاقی یک بیماری است و اینجا یک مرکز بهداشت اخلاقی.

در اینجا با تجویز نسخه های شفابخش کلام خدا و اهل بیت علیهم السلام، در پی آنیم تا خود و شما را از شر بیماریهای مهلک روحی و اخلاقی برهانیم.

پس اگر دردمند هستید و در پی درمان، با این اوراق همراه شوید.

پیش درآمد: چرا هر رذیله اخلاقی یک بیماری است؟

همه مى دانیم كه در میان تمام موجودات زنده ، انسان یك وضع خاص و استثنایى دارد ، زیرا وجود او مركب از نیروهاى متضادى است ; از سویى یك سلسله هوسهاى سركش و غرایز و امیال حیوانى او را به طغیان ، تعدى نسبت به حقوق دیگران ، هوسبازى و شهوترانى ، دروغ و خیانت دعوت مى كنند ; و از طرف دیگر نیروى عقل و ادراك ، عواطف انسانى و وجدان ، او را به عدالت ، نوع دوستى ، پاكدامنى ، درستكارى و تقوى فرامى خوانند .

كشمكش این نیروها در همه انسانها وجود دارد و پیروزى نسبى یكى از این عوامل موجب مى شود كه افراد از نظر ارزشهاى انسانى در سطوح كاملا مختلفى باشند و فاصله « قوس صعودى » و « نزولى » انسان فوق العاده زیاد گردد . گاهى از مقربترین فرشتگان بالاتر و زمانى از خطرناك ترین درندگان پست تر شود !

این حقیقت از احادیث فراوانى نیز استنباط مى گردد ، به عنوان نمونه امیر مؤمنان على (علیه السلام) مى فرماید :

« اِنَّ اللهَ خَصَّ الْمَلَكَ بِالْعَقْلِ دُونَ الشَّهْوَةِ وَ الْغَضَبِ ، وَ خَصَّ الْحَیواناتِ بِهِما دُونَهُ وَشَرَّفَ الاِْنسانَ بِاِعْطاءِ الْجَمِیعِ فَاِنِ انْقادَتْ شَهْوَتُهُ وَغَضَبُهُ لِعَقْلِهِ ، صارَ اَفْضَلَ مِنَ الْمَلائِكَةِ لِوُصُولِهِ اِلى هذِهِ الرُّتْبَةِ مَعَ وُجُودِ الْمُنازِعِ »(3)

« خداوند فرشته را تنها عقل داد ، نه شهوت و غضب ; و حیوانات را تنها شهوت و غضب داد ، نه عقل ; ولى انسان را به اعطاى همه اینها شرافت بخشید ، لذا اگر شهوت و غضب او تحت فرمان عقلش قرار گیرد بالاتر از فرشتگان خواهد بود ، زیرا به چنین مقامى با وجود نیروى مخالف رسیده است.»

همانطور كه بهم خوردن تعادل جسمى همیشه با عوارض ناگوارى همراه است كه نام « بیمارى » به آن مى دهند، بهم خوردن تعادل قواى روحى و غرایز و امیال نیز یك نوع « بیمارى روحى » محسوب مى گردد كه علماى اخلاق به آن « بیمارى قلب » مى گویند .

ولى نكته اى كه در اینجا لازم است به آن توجه شود این است كه غرایز و امیال و شهوات بصورت اصلى و طبیعى و متعادل نه تنها زیانبخش نیستند ، بلكه وسایل ضرورى ادامه حیات خواهند بود .

به عبارت دیگر ، همانطور كه در ساختمان جسم انسان یك عضو بى مصرف و بیكار آفریده نشده ، در ساختمان روح و جان او نیز هر انگیزه و غریزه و میلى نقش حیاتى دارد ، و تنها در صورت انحراف از وضع طبیعى و برهم خوردن تعادل ، بصورتهاى خطرناك و كشنده بیرون مى آیند .

مثلا چه كسى مى تواند نقش « غضب » را در حیات انسان انكار كند ؟

آیا هنگامى كه حقوق یك فرد مورد تجاوز قرار مى گیرد اگر تمام قدرتهاى ذخیره وجود او در پرتو غضب برافروخته و بسیج نگردد چگونه ممكن است در حال خونسردى كه شاید یك دهم نیروهاى ذخیره خود را وارد میدان مبارزه نمى كند از حقوق خویش دفاع كند ؟

اما همین خشم و غضب اگر از محور اصلى خود منحرف گردد و از صورت ابزار نیرومندى در دست عقل خارج شود ، انسان را به صورت حیوان درنده اى بیرون مى آورد كه هیچگونه حد و مرزى را به رسمیت نمى شناسد .

همچنین نقش میل معتدل انسان به ثروت و مقام و امثال آنها ، در كوشش هرچه بیشتر در راه ترقى و پیشرفت بر همه كس روشن است ; همانطور كه اثر مخرب ثروت پرستى و جاه طلبى یعنى افراط در این امیال بر هیچ كس مخفى نیست .

بنابراین همانطور كه بهم خوردن تعادل جسمى همیشه با عوارض ناگوارى همراه است كه نام « بیمارى » به آن مى دهند، بهم خوردن تعادل قواى روحى و غرایز و امیال نیز یك نوع « بیمارى روحى » محسوب مى گردد كه علماى اخلاق به آن « بیمارى قلب » مى گویند .

این تعبیر در اصل از قرآن مجید گرفته شده كه نفاق منافق را مرض قلمداد كرده است آنجا كه مى فرماید:

فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً (بقره/10)

در دلهاى آنها یك نوع بیمارى است ، خداوند ( به خاطر اعمال زشتشان ) بر بیمارى آنان افزوده است .(4)

ادامه دارد...

_____________________

1.هم کلام خدا، قران و هم کلام عدل قران، اهل بیت علیهم السلام نسخه های شفابخش جاودانی هستند که در اختیار بشریت قرار گرفته است. در دو آیه از قرآن به شفابخش بودن این نسخه بی بدیل الهی اشاره شده است:

الف) وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا(الإسراء/82) و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل می‌کنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمی‌افزاید.

ب) یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ(یونس/57)

ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است؛ و درمانی برای آنچه در سینه‌هاست؛ (درمانی برای دلهای شما؛) و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان!

2. امام علی در نهج البلاغه درباره پیامبر اکرم می فرماید: او طبیبى است كه به همه جا مى رود و مرهم مى گذارد, داغ مى نهد و هركجا نیاز باشد سر مى زند. قلبهاى كور, گوشهاى كر, زبانهاى لال را باز مى كند با داروهایش غفلتها را پیدا مى كند و حیرتها را مى زداید.(نهج البلاغه، خطبه 108).

3. نراقى ، جامع السعادات 1 / 34.

4. زندگی در پرتو اخلاق، مکارم شیرازی


شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.