تبیان، دستیار زندگی
قرآن مخاطبانش را با الفاظ مختلفی چون ای مردم ای ،ای کسانی که ایمان آورده اید مورد خطاب قرار میدهد و این نداها متناسب با حال مردم است که در سطح مختلفی قرار دارند از نظر فهم قرآن وادامه آیه به بیان رهنودهای خاص هر گروه ادامه می یابد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مخاطب هاى قرآن

قرآن‌کریم

یكى از نكاتى كه در شناخت تحلیلى مى‏باید از قرآن استنباط كرد، تعیین و تشخیص مخاطبان قرآن است. در قرآن تعبیراتى نظیر (هدى للمتقین)، (هدى و بشرى للمؤمنین) و (لینذر من حى) زیاد آمده است. اینجا مى‏توان سؤال كرد كه هدایت براى پرهیز كاران لزومى ندارد زیرا آنها خود پرهیزكارند. از سوى دیگر در قرآن مى‏بینیم كه خود را چنین معرفى مى‏كند.

«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ»1 ؛  این [قرآن‏] جز پندى براى جهانیان نیست و قطعاً پس از چندى خبر آن را خواهید دانست.

این آیه از آیات عجیب قرآن است. (در هنگام نزول آیه پیامبر در مكه بود و در واقع با اهل یک دهكده گفتگو مى‏كرد. براى مردم مضحک بود كه فردى تنها با این اطمینان بگوید كه خبر این آیه را بعد خواهید شنید. بزودى خواهید شنید كه این كتاب در اندك مدت با جهانیان چه خواهد كرد.)

پس آیا این كتاب براى همه جهانیان است ‏یا صرفا براى مومنین؟ باز در آیه دیگر پروردگار سبحان خطاب به پیامبر مى‏گوید:

«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ»2 ؛ و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم .

در اینجا به اجمال باید گفت در آیاتى كه خطاب قرآن به همه مردم عالم است، در واقع مى‏خواهد بگوید قرآن اختصاص به قوم و دسته خاصى ندارد. هر كس به سمت قرآن بیاید نجات پیدا مى‏كند، و اما در آیاتى كه از كتاب هدایت بودن براى مؤمنین و متقین نام مى‏برد، مى‏خواهد این نكته را روشن كند كه در نهایت چه كسانى رو بسوى قرآن خواهند آورد و چه گروه هایى از آن دورى خواهد گزید. قرآن از قوم خاص و قبیله معینى بعنوان علاقمندان و ارادتمندان خود یاد نمى‏كند. نمى‏گوید قرآن در انحصار این یا آن قوم قرار دارد. قرآن بر خلاف سایر مكاتب انگشت روى منافع یک طبقه خاص نمى‏گذارد. نمى‏گوید مثلا صرفا براى تامین منافع فلان طبقه آمده است. مثلا نمى‏گوید تنها و تنها هدفش حمایت از طبقه كارگران است ‏یا پشتیبانى از طبقه كشاورزان. قرآن در مورد خودش تاكید مى‏كند كه كتابى است براى برقرارى عدالت. درباره پیامبران مى‏گوید:

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.»3؛ به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشكار روانه كردیم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.

قرآن قسط و عدالت را براى كل جامعه انسانى مى‏خواهد نه فقط براى این طبقه یا آن قوم و قبیله. قرآن براى جلب انسان ها به سمت‏ خود، برخلاف بعضى مكتب ها مثل نازیسم، بر روى تعصبات آنها انگشت نمى‏گذارد. همچنین برخلاف برخى دیگر از مكتب ها مثل ماركسیسم، بر روى منفعت طلبى و نفع پرستى انسان ها تكیه نمى‏كند و آنها را از راه منافعشان بحركت در نمى‏آورد.

قرآن همانطور كه براى وجدان عقلى انسان اصالت قائل است، براى او یک اصالت وجدانى و فطرى نیز قائل است و بر اساس همان فطرت حق جویى و عدالت طلبى است كه انسان ها را به سیر و حركت وامى‏دارد. و از اینرو پیامش منحصر به طبقه كارگر یا كشاورز یا محروم و مستضعف نمى‏شود. قرآن به ظالم و مظلوم، هر دو خطاب مى‏كند كه به راه حق بیایند. موسى، هم به بنى اسرائیل و هم به فرعون پیام خدا را ابلاغ مى‏كند و از آنها مى‏خواهد كه به پروردگار ایمان بیاورند و در راه او حركت كنند، حضرت محمد رسالت و دعوت خود را هم به سران قریش و هم به ابوذر و عمار عرضه مى‏كند. قرآن نمونه‏هاى متعددى از برانگیختن فرد علیه خودش و بازگشت از مسیر تباهى (توبه) ذكر مى‏كند. البته قرآن خود به این نكته توجه دارد كه بازگشت آنها كه در رفاه و تنعم بسر مى‏برند به مراتب دشوارتر از بازگشت محرومان و ستمدیدگان است.

گروه دوم به اقتضاى طبع در راه عدالت‏حركت مى‏كنند، اما گروه اول باید از منافع شخصى و گروهى خود صرفنظر و پا روى امیال  و خواست هاى خود بگذارند.

قرآن مى‏گوید گروندگان به او آنها هستند كه روحشان پاک و تصفیه شده است. و این گروندگان صرفا بر اساس حقیقت‏جویى و عدالت طلبى كه فطرى هر انسانى است، به قرآن گرایش پیدا كرده‏اند نه به اقتضاى منافع و تمایلات مادى و جاذبه‏هاى دنیوى.

به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشكار روانه كردیم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.

درباره این حس دینى، در شرق و غرب عالم بسیار سخن ها گفته شده است در اینجا به اختصار اقوال یك تن از این دانشمندان جهانى را نقل مى‏كنم. این سخن متعلق به انیشتن است. او در یكى از مقالاتش راجع به مذهب اظهار نظر مى‏كند و در همانجا متذكر مى‏شود كه به اعتقاد او بطور كلى سه نوع مذهب در جهان وجود داشته است.

1- مذهب ترس: یعنى مذهب گروهى كه عامل و انگیزه‏شان بسوى مذهب یک سلسله ترس ها از طبیعت و محیط بوده است.

2- مذهب اخلاق: و مقصودش مذهبى است كه بر مبناى مصالح اخلاقى استوار است.

3 -آنگاه از مذهب دیگرى یاد مى‏كند كه نامش را مذهب هستى مى‏گذارد و این تعبیر او همان تعبیرى است كه ما از آن به دل یاد كردیم. به اعتقاد انیشتن، این مذهب در واقع مى‏خواهد بگوید زمانى براى انسان حالتى معنوى و روحى حاصل مى‏شود كه در آن حالت از این خود محدود كه بواسطه آمال ها و آرزوهاى حقیر و خرد احاطه شده و از دیگران جدا گردیده و همچنین از عالم. هستى طبیعى كه براى او حصارى شده است، به ناگاه بیرون مى‏آید و از این زندان رها مى‏شود و در آن هنگام است كه به نظاره كل هستى مى‏نشیند و وجود را همچون حقیقتى واحد در مى‏یابد و عظمت ها و شكوه ها و جلال هاى ماوراى پدیده‏ها را بچشم مى‏بیند و حقارت و ناچیزى خود را متذكر مى‏گردد و آنگاه است كه مى‏خواهد به كل هستى متصل گردد.

آداب ،تبلیغ ،قرآن ،قلب

در این رابطه ، داستان همام قابل ذکر است که : از امیرالمؤمنین(ع) صفات مؤمن را باز مى‏پرسد. حضرت در جواب او به پاسخى كوتاه اما جامع قناعت مى‏كند و مى‏فرمایند:

"یا همام اتق الله و احسن ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون."

اى همام تو خود، خدا ترس و نیكوكار باش كه خدا با پرهیزكاران و نیكوكاران است. اما همام با این جواب راضى نمى‏شود و توضیح بیشترى مى‏خواهد، از نحوه زیستن و طرز عبادت و گذران روزها و شبها و نحوه معاشرت هایشان و ... سؤال مى‏كند.

آنگاه حضرت على (ع) به توصیف صفات مؤمن مى‏پردازد و حدود 130 خط از خطوط چهره متقین را ترسیم مى‏كنند و از جمله مى‏فرمایند: اگر اجل الهى نبود براى یك چشم بر هم زدن روح اینان در بدنشان قرار نمى‏گرفت. این همان حالتى است كه انیشتن  به آن اشاره مى‏كند و مى‏گوید انسان مذهبى وجود خود را یك نوع زندان محصور مى‏پندارد چنانكه مى‏خواهد از قفس تن پرواز كند و تمام هستى را یكباره به عنوان یك واحد دریابد. در كلمات حضرت امیر (ع) این حقیقت پررنگتر و شدیدتر و جامعتر بیان شده است، از دید حضرت، مؤمن گویى تمام هستى را در بدن مادى خود جمع كرده و از همین روست كه ناگهان قالب را رها مى‏كند و روحش را آزاد مى‏سازد. در داستان همام این نكته را هم نوشته اند كه وقتى سخن حضرت به پایان رسید، فریادى از همام برآمد و قالب تهى كرد.

در زمینه حس معنوى انسان ها، اقبال نیز سخن جالبى دارد، او مى‏گوید: در این گفته هیچ سرّ و معمایى وجود ندارد كه نیایش به عنوان وسیله اشراقى نفسانى، عملى حیاتى و متعارف است كه بوسیله آن جزیره كوچك شخصیت ما وضع خود را در كل بزرگترى از حیات اكتشاف مى‏كند. جمله‏اى نیز در همین زمینه از ویلیام جمیز وجود دارد: انگیزش نیایش نتیجه ضرورى این امر است كه در عین حال كه درونى‏ترین قسمت از خودهاى اختیارى و عملى هر كس، خودى از نوع اجتماعى است با وجود این مصائب کمال خویش را تنها در جهان اندیشه مى‏تواند پیدا كند. اغلب مردم، خواه بصورت پیوسته و خواه تصادفى در دل خود به آن رجوع مى‏كنند.

حقیرترین فرد بر روى زمین با این توجه عالى، خود را واقعى و باارزش احساس مى‏كند. احتمال دارد كه مردمان از لحاظ درجه تاثیر پذیرى با یكدیگر اختلاف داشته باشند، برای بعضى از مردم بیش از بعضى دیگران این توجه، اساسى‏ترین قسمت‏ خودآگاهى را تشكیل مى‏دهد. آنانكه بیشتر چنین هستند محتملا دینى‏ترین مردمانند. ولى من اطمینان دارم كه حتى آن كسانى كه مى‏گویند بكلى فاقد آنند خود را فریب مى‏دهند و حقیقتا تا حدى دین دارند.

ائمه (ع) قرآن را با چنان شورى مى‏خواندند كه رهگذرانى كه صداى آنها را مى‏شنیدند بى‏اختیار مى‏ایستادند و منقلب مى‏شدند و مى‏گریستند.

امام زین‏العابدین (ع) در دعایى كه براى ختم قرآن تعلیم داده‏اند این نكته را متذكر شده‏اند: خدایا قرآن را در تاریكی هاى شب مونس ما قرار بده. به ما آن فهم و عشق را عطا كن تا با این كتاب در دل شب انس و الفت داشته باشیم.

پس مخاطبان قرآن همه انسان ها هستند و محدودیتی نیست برای هیچ کس در هیچ زمانی.

قرآن چون اقیانوس بیکرانی است که هر کس هر اندازه که بخواهد می تواند از آن بهره ببرد حال کسانی که در این بهره وری موفق ترند آنها مؤمنین هستند که با خطاب (ایها المؤمنین) ندا داده میشوند و با اشتیاق تمام می شتابند بسمت قرآن؛ سخن معبودشان و آنچنان در آن غرق میشوند که گویی با قرآن یگانه میشوند نور قرآن در سیمایشان موج میزند ، دیگران (ایهاالناس) نیز بی بهره نیستند هر چقدر به دنبال قرآن باشند به همان میزان از آن خان نعمت که از هیچ نیاز مادی و معنوی بشر فروگذار نکرده توشه بر خواهند چید تا به مصداق مؤمنین و صادقین و راسخان که منزلت شایسته انسانیت است برسند. انشائالله تعالی!

منبع : آشنایی با قرآن شهید مطهری
تنظیم فاطمه محمدی گروه دین و اندیشه تبیان


1. سوره ص آیه 88

2. سوره انبیاء آیه 107

3. سوره حدید آیه 25

4. نهجالبلاغه خطبه 183