تبیان، دستیار زندگی
از وعده‏های خداوند متعال اجابت دعاى نیایشگران است، لیكن تحقق این وعده منوط به تحقق حقیقت دعا از سوى داعى است و حقیقت دعا عبارت است از این كه «انسان خود را در برابر خداوند متعال نیازمند مطلق ببیند و با پرستش او درصدد جلب عنایت و رحمت او برآید».
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصلى‏ترین شرط اجابت دعا

دعا

از وعده‏های خداوند متعال اجابت دعاى نیایشگران است، لیكن تحقق این وعده منوط به تحقق حقیقت دعا از سوى داعى است و حقیقت دعا عبارت است از این كه «انسان خود را در برابر خداوند متعال نیازمند مطلق ببیند و با پرستش او درصدد جلب عنایت و رحمت او برآید».

شناخت و جزم قلبی به این حقیقت امری ساده و تحقق آن امری آسان و سهل الوصول نیست، بلكه مقدماتی برای رسیدن به این مقام لازم است. در روایات شریفه اهل بیت علیهم‏السلام مقدماتی برای تحقق حقیقت دعا ذكر شده است كه اشاره‏ای گذرا به آن سودمند است.

این مقدمات عبارتند از:

1. شناخت

امام كاظم علیه‏السلام نقل می كند عدّه‏اى به [امام] صادق علیه‏السلام گفتند: دعا مى‏كنیم؛ امّا دعایمان مستجاب نمى‏شود! ایشان فرمود: لِأَنَّكُم تَدعونَ مَن لا تَعرِفونَهُ؛1 چون شما كسى را مى‏خوانید كه نمى‏شناسیدش.

2. اخلاص

امام على علیه‏السلام: عَلَیكَ بِإِخلاصِ الدُّعاءِ؛ فَإِنَّهُ أخلَقُ بِالإِجابَةِ؛2 بر تو باد اخلاص داشتن در دعا؛ زیرا چنین دعایى، به اجابت، سزاوارتر است.

3. عمل

امام على علیه‏السلام: مَن عَظَّمَ أوامِرَ اللّه‏ِ أجابَ سُؤالَهُ؛3 هر كس اوامر خداوند را بزرگ شمارد، خداوند درخواست او را جواب مى‏دهد.

4. پاك بودن درآمد و خوراك

امام صادق علیه‏السلام: إذا أرادَ أحَدُكُم أن یُستَجابَ لَهُ، فَلیُطَیِّب كَسبَهُ، وَلیَخرُج مِن مَظالِمِ النّاسِ، و إنَّ اللّه‏َ لا یُرفَعُ إلَیهِ دُعاءُ عَبدٍ وفی بَطنِهِ حَرامٌ، أو عِندَهُ مَظلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِن خَلقِهِ؛4 هر گاه فردى از شما خواست دعایش مستجاب شود، درآمدش را پاك گرداند و از زیر بار حقوق مردم بیرون برود. دعاى بنده‏اى كه در شكمش حرام باشد، یا حقّ یكى از خلق خدا به گردنش باشد، به درگاه خداوند بالا نمى‏رود.

5. حضور قلب

امام صادق علیه‏السلام: إنَّ اللّه‏َ عز و جل لا یَستَجیبُ دُعاءً بِظَهرِ قَلبٍ ساهٍ، فَإِذا دَعَوتَ فَأَقبِل بِقَلبِكَ، ثُمَّ استَیقِن بِالإِجابَةِ؛5 خداوند دعایى را كه از روى دلِ غافل باشد، نمى‏پذیرد. پس هر گاه دعا كردى، با دلت رو كن، آن گاه به اجابت، یقین داشته باش.

بررسی متون دینی و تامل در آن، خصوصا روایات مرتبط با مساله اجابت دعا، ما را به این نكته رهنمون میسازد كه همه این مقدمات و نكاتی كه درباره اجابت دعا مطرح شده است به یك نقطه اصلی و محوری منتهی میشود و آن چیزی جز "حال انقطاع و تهى كردن دل از امید به غیر خداوند متعال" نیست كه هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود، دعاى او به اجابت، نزدیك‏تر مى‏گردد

6. حالت انقطاع

مصباح الشریعة ـ در آنچه به امام صادق علیه‏السلام نسبت داده است ـ : سُئِلَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى الله علیه و آله عَنِ اسمِ اللّه‏ِ الأَعظَمِ، قالَ: كُلُّ اسمٍ مِن أسماءِ اللّه‏ِ، فَفَرِّغ قَلبَكَ عَن كُلِّ ما سِواهُ، وَادعُهُ بِأَیِّ اسمٍ شِئتَ؛ فَلَیسَ فِی الحَقیقَةِ للّه‏ِِ اسمٌ دونَ اسمٍ، بَل هُوَ الواحِدُ القَهّارُ؛6 از پیامبر خدا صلى‏الله ‏علیه‏ و‏آله درباره اسم اعظم خدا سؤال شد. فرمود: همه نام‏هاى خدا اسم اعظم‏اند. پس، دلت را از هر آنچه جز اوست، خالى گردان و آن گاه او را با هر نامى كه خواستى، بخوان؛ زیرا در حقیقت براى خداوند، نام خاصّى نیست؛ بلكه او یكتاى قهّار است.

اصلى‏ترین و محوری‏ترین شرط اجابت دعا

بررسی متون دینی و تامل در آن، خصوصا روایات مرتبط با مساله اجابت دعا، ما را به این نكته رهنمون میسازد كه همه این مقدمات و نكاتی كه درباره اجابت دعا مطرح شده است به یك نقطه اصلی و محوری منتهی میشود و آن چیزی جز "حال انقطاع و تهى كردن دل از امید به غیر خداوند متعال" نیست كه هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود، دعاى او به اجابت، نزدیك‏تر مى‏گردد.

كسى كه خود را نیازمند مطلق به بى‏نیاز مطلق مى‏بیند، از غیر او منقطع مى‏گردد و به او مى‏پیوندد.

به سخن دیگر خواندن خداوند متعال با خواندن غیر او تفاوت جوهرى دارد و تا حال انقطاع به انسان دست ندهد در واقع خدا را نمى‏خواند. حال انقطاع همان حالى است كه از آن تعبیر به خالى كردن دل از غیر خدا شده است، چنان كه در حدیث بالا گذشت وقتی از پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره اسم اعظم سؤال كردند، ایشان به فراغت دل از غیر خدا و توجه كامل به مقام ربوبی اشاره می‏كنند.

هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود، دعاى او به اجابت نزدیكتر مى‏گردد، تا آنجا كه ممكن است بدون دعا نیز خواسته او تأمین گردد.

دعا

امام صادق علیه‏السلام: إنَّ العَبدَ لَیَكونُ لَهُ الحاجَةُ إلَى اللّه‏ِ عز و جل، فَیَبدَأُ بِالثَّناءِ عَلَى اللّه‏ِ وَالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، حَتّى یَنسى حاجَتَهُ، فَیَقضیهَا اللّه‏ُ لَهُ مِن غَیرِ أن یَسأَلَهُ إیّاها؛7 بنده به خداوند حاجتى دارد و شروع به ثناى خداوند و صلوات فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد مى‏كند، تا جایى كه یادش مى‏رود حاجتى داشته است، پس خداوند حاجتش را، بى‏آن كه آن را از خداوند درخواست كند، برایش برآورده مى‏سازد.

به سخن دیگر، اجابت دعا، یك شرطْ بیشتر ندارد و آن، تحقّق حقیقت دعا از سوى دعاكننده است؛ اما تا حال انقطاع به انسانْ دست ندهد، حقیقت دعا تحقّق نمى‏یابد. از این رو، هنگامى كه انسان در مورد نیازى از نیازهاى خود، بیچاره و مُضطر شود و پناهگاهى جز خداوند متعال نبیند، دعاى او مستجاب مى‏گردد.

علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایى ـ رضوان ‏اللّه ‏تعالى‏علیه ـ در تبیین آیه: «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ...»8 مى‏فرماید: «مراد از اجابت درمانده‏اى كه او را مى‏خوانَد، پاسخ مثبت دادن به درخواستِ دعاكنندگان و برطرف كردن نیاز آنهاست. خداوند، صفت درماندگى را آورده تا به دعا كننده، حقیقت دعا و درخواست را یادآورى كند؛ زیرا مادام كه انسان در تنگناى درماندگى نیفتد و در رسیدن به خواستش آزادى عمل داشته باشد، درخواستش خالصانه نخواهد بود و این، مطلب روشنى است. اما این كه اجابت دعا را به دعا كردن (درخواست كردن از خدا) مشروط كرده و فرموده است: «إِذَا دَعَاهُ؛ آن‏گاه كه او را بخوانَد»، براى اشاره به این نكته است كه در دعا باید تنها از خداوند پاك، طلب كرد و این، زمانى عملى مى‏شود كه دعا كننده، از تمامى اسباب و علل ظاهرى دست بكشد و دلش را تنها به خداوند بپیوندد؛ اما كسى كه دلش را تنها به اسباب و علل ظاهرى و یا به آنها و به خداوند با هم پیوند دهد، پروردگارش را نخوانده؛ بلكه دیگرى را خوانده است. پس هرگاه دعا كننده در دعا صادق باشد و تنها از خداوند بخواهد، خداوند والا، خواست او را اجابت مى‏كند و گرفتارى‏اى را كه او را به درخواست و دعا واداشته، برطرف مى‏سازد؛ همان گونه كه خداوند متعال فرموده است: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛9 مرا بخوانید تا برایتان اجابت كنم». در این‏جا شرط اجابت را تنها دعا كردن حَقیقى قرار داده است و این كه درخواست، تنها باید از خداوند صورت بگیرد».10

علامه طباطبایى، همچنین در تفسیر جمله: «وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الاْءَرْضِ؛11 و شما را خلیفگان زمین قرار داد» فرموده است: «آنچه از سیاق كلام به دست مى‏آید، این است كه مراد از خلافت، خلافتى است كه خداوند در زمین براى انسان‏ها قرار داده تا با آن، هرگونه كه مى‏خواهند، در زمین، دخل و تصرف و ساخت و ساز كنند، همان گونه كه خداوند متعال فرموده است: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّى جَاعِلٌ فِى الاَرْضِ خَلِیفَةً؛12 و به یادآر هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمین خلیفه‏اى قرار مى‏دهم» و این، از آن روست كه دخل و تصرف انسان به وسیله مقام خلافت، در زمین و هر چه در آن است، مربوط به زندگى و معاش اوست. بنا بر این، گرفتارى ـ كه انسان را به درماندگى مى‏افكند، تا آن جا كه از خداوند، برطرف شدنش را درخواست مى‏كند ـ، ناگزیر، مربوط به چیزى است كه انسان از تصرّف در آن و یا بخشى از آن، ممنوع شده است و درهاى زندگى و ماندگارى و هر چه به زندگى مربوط است و یا پاره‏اى از درهاى زندگى را به روى او مى‏بندد، و برطرف شدن آن (گرفتارى) از انسان، موجب تمامیت خلافتش مى‏گردد.

اگر دعا و درخواست را در عبارت قرآنى «إِذَا دَعَاهُ»، اعم از درخواست زبانى بدانیم، این معنا، بیشتر و بیشتر روشن مى‏شود، همان طور كه از این كلام خداوند، روشن است: «وَءَاتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا؛13 و از هر چه شما مى‏خواستید، به شما داد و اگر نعمت‏هاى خدا را بشمارید، نخواهید توانست كه به تمامى بشمارید» و نیز: «یَسْاَلُهُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ؛14 هر كس در آسمان‏ها و زمین است، از او درخواست مى‏كند». بنا بر این، تمامى توانى كه براى دخل و تصرّف به انسان داده شده و روزى او شده است، خود، نوعى برطرف كردن گرفتارىِ درمانده نیازمند، در پى درخواست اوست. پس او را خلیفه قرار داد و در پى اجابت درخواست او و برطرف ساختن گرفتارى‏اى برآمد كه وى در آن، در مانده است».15

شکوری - گروه دین و اندیشه تبیان


منبع: كتاب «نهج الدعاء ج1»، مولف: محمد محمدی ری شهری،

1. التوحید: ص 288 ح 7 عن یزید بن الحسن الكحّال، إحقاق الحقّ: ج 12 ص 266 عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 93 ص 368 ح 4.

2. غرر الحكم: ح 6091، عیون الحكم والمواعظ: ص 335 ح 5717.

3. كنزالفوائد: ج 1 ص 278، بحار الأنوار: ج 78 ص 90 ح 95.

4. فلاح السائل: ص 101 ح 39، بحار الأنوار: ج 93 ص 321 ح 31.

5. الكافی: ج 2 ص 473 ح 1، عدّة الداعی: ص 126 كلاهما عن سلیمان بن عمرو، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 11 ح 2002، بحار الأنوار: ج 93 ص 305 ح 1.

6. مصباح الشریعة: ص 129، بحار الأنوار: ج 93 ص 322 ح 36.

7. الكافی: ج 2 ص 501 ح 2، عدّة الداعی: ص 233 كلاهما عن هارون بن خارجة، الدعوات: ص 22 ح 25 ولیس فیه «وآل محمّد»، بحار الأنوار: ج 93 ص 312 ح 17 و ص 342 ح 11.

8. نمل: آیه 62: «یا كیست كه درمانده را ـ آن گاه كه او را بخوانَد ـ اجابت مى‏كند و گرفتارى‏اش را برطرف مى‏سازد؟».

9. مؤمن: آیه 60.

10. المیزان فی تفسیر القرآن: ج 15 ص 381.

11. نمل: آیه 62.

12. بقره: آیه 30.

13. ابراهیم: آیه 34.

14. الرحمن: آیه 29.

15. المیزان فی تفسیر القرآن: ج 15 ص 383.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.