تبیان، دستیار زندگی
مربى لاتینى یا اروپاى غربى؟ انتخاب كنید هر سال با پایان فصل فوتبال و در فاصله میان دو فصل بحث انتخاب مربى و كادر فنى تیم هاى لیگ داغ مى شود، بخش مهمى از بحث به استخدام مربى غیر ایرانى مربوط است. تعطیلات بین دو فصل امسال هم ا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مربیان خارجى و فرهنگ ایرانى

مربى لاتینى یا اروپاى غربى؟ انتخاب كنید


هر سال با پایان فصل فوتبال و در فاصله میان دو فصل بحث انتخاب مربى و كادر فنى تیم هاى لیگ داغ مى شود، بخش مهمى از بحث به استخدام مربى غیر ایرانى مربوط است. تعطیلات بین دو فصل امسال هم از این قاعده مستثنى نیست. سپاهان اصفهان بعد از ناكامى هایش در لیگ قهرمانان آسیا و در لیگ برتر، عذر مربى آشناى كروات خود را خواسته و به دنبال مربى خارجى دیگرى است. همچنین گفته شد باشگاه استقلال به دنبال مربى بزرگى چون «پاگلز دورف» است. انتخاب مربى براى رده هاى مختلف تیم ملى فوتبال هم در جریان است. براى جوانان و نوجوانان مربیان برزیلى استخدام شده اند و تیم امید در انتظار یك مربى خارجى است و زمزمه هایى براى تعویض سرمربى تیم بزرگسالان از درون فدراسیون فوتبال به گوش مى خورد. وینكو بگوویچ هم كه در فولاد اهواز دوران موفقى داشته، به گیلان رفته تا این بار كار در لیگ دسته یك را تجربه كند. البته صحبت مربى خارجى منحصر به فوتبال نیست و در سایر رشته ها هم ظاهراً به دنبال مربى خارجى هستند، حتى در ورزش «كبدى» كه مى توان ریشه هاى آن را در «بازیهاى محلى» شهرستان ها و استان هاى مختلف كشورمان پیدا كرد!!

چه معیارهایى براى استخدام مربى خارجى باید در نظر گرفته شود؟ آیا فقط مدارك نشان دهنده شركت در كلاس هاى مربیگرى مختلف و گذراندن موفقیت آمیز این دوره ها كافى است؟ آیا سابقه نشستن روى نیمكت تیم هاى بزرگ كافى است؟ پس از پایان لیگ برتر دوم و بلایى كه «استقلال» و «كخ» سر یكدیگر آوردند، مطلبى نوشتم كه لزوم توجه به برخى گوشه هاى غیرفنى استخدام مربى خارجى را نشان مى دهد. گمان مى كنم كه این مطلب هنوز مفید باشد. خلاصه آن مطلب چنین است:

«رولند كخ» دستیار «كریستوفردام» در باشگاه لوركوزن - دومین باشگاه بزرگ فوتبال آلمان پس از بایرن مونیخ - و در فنرباغچه - یكى از دو باشگاه بزرگ فوتبال تركیه - بود و هنوز هم دستیار «دام» در فنرباغچه است.

اگر مشكلاتى كه همه از آن خبر داریم براى «كریستوفردام» پیش نمى آمد، «دام» و «كخ» هدایت تیم ملى آلمان در جام جهانى 2002را در دست مى گرفتند. با چنین سابقه اى «كخ» به ایران آمد تا استقلال را در سوپرجام آسیا، لیگ برتر ایران و جام حذفى ایران هدایت كند ولى هنوز فصل به پایان نرسیده بود كه «فتح الله زاده» مدیرعامل وقت استقلال اعلام كرد كه استقلال سه جام را از دست داده و «كخ» باید جوابگو باشد.

سؤالى كه هیچ وقت مطرح نشد، این بود: آیا واقعاً از «كخ» انتظار موفقیت در ایران را داشتیم؟ «كخ» همیشه مرد دوم در مجموعه اى بسیار متفاوت با آنچه كه در استقلال و به طور كلى در فوتبال ما وجود دارد، بود. بایرلوركوزن از تیم هاى قدرتمند و باشگاه هاى پرامكانات آلمان است. فنرباغچه نیز همان حالت را در تركیه دارد و مسلماً نمى توان امكانات فوتبال تركیه را با فوتبال ایران مقایسه كرد. توجه داشته باشیم زمانى كه صحبت از امكانات مى شود، منظور فقط زمین بازى و تمرین و سالن بدنسازى و رختكن و اتاق جلسه و ... و سطح تكنولوژى نیست. مسائل فرهنگى و نگرش به فوتبال ورزش - به خصوص ورزش حرفه اى- و انگیزه ها و... نیز مد نظر است.

نشستن «كخ» روى نیمكت مربیگرى استقلال نتیجه اشتباهى دو جانبه بود. اشتباه مدیران استقلال كه گمان مى كردند فردى كه به بالاترین حد فوتبال اروپا عادت كرده مى تواند در ایران كار كند و اشتباه كخ كه گمان مى كرد اولین تجربه سرمربیگرى اش- مرد اول بودنش - را مى تواند در ایران با موفقیت پشت سر بگذارد.

واقعیت این است كه حتى خود «دام» یا مربیان بزرگى جون «دل بوسكه»، «فرگوسن» و... نمى توانند در جاهایى مانند ایران با امكاناتى كاملاً متفاوت از آنچه كه آنها دارند، موفق شوند.

همچنان كه بسیار بعید است فردى چون «متسو» در اولین تجربه اش در اروپا موفق شود. موفقیت افرادى چون «آلن راجرز» و «اوفارل» در ایران مربوط به زمانى كاملاً متفاوت با زمان فعلى است و توضیح این تفاوت بماند براى فرصتى دیگر، افرادى چون بگوویچ و برانكو اولاً در شروع كارشان در ایران شهرت و تجربه اى چون «كخ» نداشتند و ثانیاً از اروپاى شرقى آمدند و تفاوت هاى زیادى بین اروپاى غربى و شرقى وجود دارد. تفاوت ها چه در بعد مادى و چه در بعد فرهنگى مشهودند. فراموش نكنیم اروپاى شرقى تقریباً تمام قرن بیستم را تحت حكومت هاى استبدادى گذراند.

«كخ» به سیستمى عادت دارد كه در آن تمام اجزاى سیستم وظیفه خود را به بهترین نحو انجام مى دهند، چگونه ممكن است چنین شخصى در جایى موفق شود كه سیستم، مفهومى ندارد؟

گرایش فدراسیون فوتبال به امریكاى لاتین شاید منطقى باشد. آنها هم از لحاظ فرهنگى شباهت هایى با ما دارند و هم از لحاظ فوتبال در سطح اول جهان هستند. ولى فراموش نكنید كه نبض فوتبال جهان در غرب اروپا مى زند. افرادى در سطح «سوبل» اگر مورد حمایت مدیریت باشگاه قرار گیرند مى توانند براى ما بسیار مفید باشند. حتى مى توان از نام هاى بسیار بزرگ هم در ایران استفاده كرد به شرط وجود یك مدیریت بسیار قوى و شرح وظایف دقیق و تضمین امنیت شغلى! بنابراین اگر «مصطفى دنیزلى» در باشگاه پاس موفق شد، نه جاى تعجب دارد و نه مغایرتى با آنچه كه در فوق آمد.