تبیان، دستیار زندگی
در برخورد با ناسازگاری های رفتاری و بیماری های روانی و آسیب ها و کج روی های اجتماعی، به ویژه گسستگی های عاطفی – روانی و خانوادگی، خودکشی، طلاق و وابستگی به مواد مخدر، همه توجه ما باید به سوی پیشگیری باشد. چون شانسی که در پیشگیری وجود دارد هرگز در درمان وج
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شخصیت سالم، کلید خوشبختی

پرورش شخصیت سالم، راهی برای پیشگیری از وابستگی و بزهکاری

شخصیت سالم ، کلید خوشبختی

در برخورد با ناسازگاری های رفتاری و بیماری های روانی و آسیب ها و کج روی های اجتماعی، به ویژه گسستگی های عاطفی – روانی و خانوادگی، خودکشی، طلاق و وابستگی به مواد مخدر، همه توجه ما باید به سوی پیشگیری باشد. چون شانسی که در پیشگیری وجود دارد هرگز در درمان وجود ندارد. فراموش نکنیم که پیشگیری گذشته از آن که از پشیمانی بهتر است، از درمان آسان تر، ارزان تر و کارآمدتر نیز هست.

هر فرد مشکل دار  گرفتار (برای نمونه یک وابسته به موادمخدر) پیش از آن که یک وابسته باشد ، یک فرد آسیب دیده روانی، عصبی، عاطفی و شخصیتی است.

زمینه مناسب در این بحث یعنی آسیب دیدگی، گمان نمی کنم در جایی مانند کشور همسایه خودمان افغانستان، که دسترسی به مواد هم آسان و هم ارزان است، همه مردم آن جا به مواد مخدر وابسته باشند. پرسش این خواهد بود: "آن گروه که وابسته به مواد مخدر نشده اند، چه ویژگی هایی داشته اند؟" پاسخ این است که: "آن گروه خود را به چنین ماده های نیازمند نمی دیدند. در مقابل گروهی که تحت شدیدترین مراقبت ها مثلا در زندان به سر می برند، به سبب احساس نیاز به این گونه مواد در سخت ترین شرایط و با گران ترین بها در نهایت به آن دست می یابند." پرسش دوم این است که: "آیا همه آنانی که دوستانی اینچنینی دارند، به مواد مخدر وابسته می شوند؟ یا اینکه آنانی که دوست وابسته به مواد مخدری ندارند، هر گز وابسته به مواد مخدر نمی شوند؟"

اعتیاد یک مرگ اجتماعی، انسانی، جسمانی و شخصیتی است.

پاسخ من این است: "آن کس که شخصیت و روانی آسیب دیده و ناتوان دارد ، خود ، دوست وابسته به مواد مخدر را می جوید و آن کس که از شخصیت و روانی سالم و توانمند برخوردار است، به دوست وابسته به مواد مخدر خود به عنوان فردی گرفتار، مشکل دار، بیچاره و نگون بخت نگریسته، برای او افسوس می خورد و برای او راه حل می جوید."

حال ضمن پذیرش این نکته که بهتر است این گونه مواد در دسترس افراد نباشد، ولی از آن بهتر آن که کاری بکنیم تا آن جا

که ممکن است کسی خود را نیازمند به استفاده از این گونه مواد احساس نکند؛.یعنی به اندازه کافی روحیه خوب، شاد و با انرژی داشته باشد. و آن گاه به این هدف دست می یابیم که درون خانه به نیازهای یاد شده پاسخ داده شده باشد.

این روشن است که امروزه در هر جای دنیا هر کسی که استفاده از موادمخدر را آغاز می کند، با اطمینان می داند که با آلوده شدن به این مشکل، حتما جان، مال، خانواده، احترام اجتماعی، شغل و همه داشته های مثبت خود را از دست خواهد دارد و در مقابل به گرفتاری بیشتر، پریشانی بیشتر، بی خانوادگی، بیکاری و بی حیثیتی دچار خواهد شد. آن چه که روشن است، روان نادرست او را به این کار وا می دارد، اما روان سالم او را ایمن می سازد. پس بکوشیم تا بهداشت روانی را گسترش دهیم.

برپایه این دیدگاه، اعتیاد یک مرگ اجتماعی، انسانی، جسمانی و شخصیتی است. گفتنی است که مرده ها دو گونه اند: مرده های افقی، آنهایی که با احترام داخل گور گذاشته می شوند و برای آنها متاثر می شوند، اشک می ریزند، و همه با خود می گویند که ای کاش آنها سال های بیشتری زنده می بودند و پس از به خاکسپاری، برای آنان با احترام سوم، هفتم، چهلم و تا سال های سال مراسم سالگرد می گیرند و به یاد از دست دادنشان در سوگ می نشینند.

ولی مرده های عمودی، افرادی بدون احترام، بی ارزش و بی حرمت هستند، افرادی که هر کس با آنها نسبتی داشته یا او را می شناخته، آرزو می کند که ای کاش وجود نمی داشت.

وابسته به مواد مخدر، فرد مشکل داری است که معمولا در دوره کودکی و نوجوانی، یعنی حدوداً زیر 15 سال، بسیاری از نیازهایش به ویژه نیازهای روانی اش، نه تنها برآورده نشده، بلکه سرکوب هم شده است.

وابسته به مواد مخدر، فرد مشکل داری است که معمولا در دوره کودکی و نوجوانی، یعنی حدوداً زیر 15 سال، بسیاری از نیازهایش به ویژه نیازهای روانی اش، نه تنها برآورده نشده، بلکه سرکوب هم شده است.

بنابراین بزرگترین گرفتاری او احساس محرومیت، ناکامی و احساس کمبود است که در اثر برآورده نشدن نیازهای روانی، اجتماعی و معنوی اش دچار کمبود شده و این کمبودها او را رنج می دهند. بار پی بردن به این مطلب، پیشنهاد می شود که به این موضوع توجه داشته باشیم که ما در بین همه طبقات بالا، متوسط و پایین و در بین همه گروه ها و پیشه های

تنش های اجتماعی

اجتماعی، مانند هنرمندان، پزشکان، ورزشکاران، بازاریابان، کارگران و... وابسته به مواد مخدر داریم و از آن گذشته بین بی سوادها، کم سوادها، با سوادها و حتی متخصصان و گاهی فوق تخصص ها هم وابسته به مواد مخدر داریم و همین طور بین نوجوانان، میان سالان و کهن سالان هم وابسته به مواد مخدر داریم. هم بین زنها وابسته به مواد مخدر داریم و هم بین مردها. هم بین کم هوش ها و عقب مانده ها، هم بین باهوش ها و تیزهوش ها و بین هر نژاد سرخ، سفید، زرد و سیاه و در بین هر قوم و ملتی؛ اعم از شهروندان جوامع پیشرفته اروپایی تا افراد مناطق و کشورهای توسعه نیافته افریقایی و در نهایت هم بین مجردان و هم بین متاهلان وابسته به مواد مخدر وجود دارد.

پرسش این است که این مشکل چه ویژگی ای دارد که هیچ کس را مستثنا نمی کند؟ با یک نگاه کاوشگرانه در می یابیم که با وجود همه تفاوت های فردی، قومی، نژادی، فرهنگی، سنی و طبقاتی در میان وابسته به مواد مخدرها، آنان تنها از یک نظر وضعیت همسانی دارند و آن، شخصیت آسیب دیده، افسرده و مشکل دار روانی آنهاست که موجبات پریشانی روانی آنان را فراهم کرده است. آنان خود را در برابر دشواری های ناتوان و ورشکسته ارزیابی کرده، در درون خود را خوار و زبون و نابود و فنا شده و دارای احساس باخت ارزیابی می کنند و در نتیجه برای تحمل این وضعیت بسیار ناخوشایند و کاهش فشارهای ناشی از چنین اندیشه ای، با آگاهی از مشکل آفرینی این مواد، به ماده ای رو می آورند که برای لحظه ای هرچند کوتاه، بتوانند از شر فشارهای بسیار بسیار آزار دهنده درون ذهنی خود، رهایی یابند و لحظه ای احساس آرامش کنند.

افراد خوشبخت و موفق آنانی هستند که بیشتر  مسایل زندگی شان را حل کنند و افراد معمولی نیمی از مسایل را حل کنند و از حل نیمی دیگر از مسایل ناتوان هستند. افراد تیره بخت و نگون بخت، آنانی هستند که از حل و برداشتن مانع ها و دشواری های سر راه خود ناتوانند.

فراموش نکنیم که هدف نهایی همه مردم دنیا در نهایت دست یابی به آرامش است. حال هر کسی به شیوه ای، دنبال آن است. گروهی از راه درست، مانند دانش اندوزی، گروهی دیگر از راه عبادت، گروهی از راه تهذیب، گروهی از راه کار یا افزایش دارایی ها و گروهی با ورزش و یوگا، گروهی با مطالعه و عرفان، گروهی با کارهای هنری و... البته گروه هایی

تنش های اجتماعی

هستند که مسیرهای غلط و تباه کننده ای برای رسیدن به آرامش انتخاب می کنند مانند استفاده از الکل، مواد مخدر، خوشگذرانی های نادرست و... و آنانی که از هیچ راهی امکان دست یابی به آرامش را نیابند و خود را در بن بست کامل ببینند، دست به خودکشی می زنند.

افراد خوشبخت و موفق آنانی هستند که بیشتر  مسایل زندگی شان را حل کنند و افراد معمولی نیمی از مسایل را حل کنند و از حل نیمی دیگر از مسایل ناتوان هستند. افراد تیره بخت و نگون بخت، آنانی هستند که از حل و برداشتن مانع ها و دشواری های سر راه خود ناتوانند.

برخورداری از شخصیت توانا، سالم، سازگار و مثبت اندیش، نقش بسیار با ارزشی در پیشگیری از احساس واماندگی، له شدگی، درماندگی، ته ماندگی و احساس باخت و در نهایت دست زدن به کج روی، خودکشی، اعتیاد و رفتارهای جامعه گریز و جامعه ستیز بازی می کند.

شخصیت ناتوان و منفی نگر و منفی اندیش، ناسازگار و مشکل دار نه تنها توان حل مشکلاتش را نخواهد داشت، بلکه با کج اندیشی، برخورد و واکنش های ناسالم به گره های پیرامون خود خواهد افزود و عرصه را پیوسته بر خود تنگ تر خواهد کرد. و به این ترتیب گرفتاری هایش افزوده می شود و مشکلاتش بیشتر و در نتیجه کامیابی هایش کمتر و کمتر گشته و به ناکامی ها و محرومیت هایش پیوسته افزوده تر خواهد شد. و روشن است که شناخته ترین واکنش ها در برابر ناکامی، افسردگی است و باز از شناخته شده ترین واکنش ها در برابر افسردگی، اعتیاد و خودکشی است.

منبع : موفقیت
گروه خانواده و زندگی سایت تبیان

مقالات مرتبط

از پیله خود خارج شوید

تنش ها را فراموش کنید

انتقاد یا انفجار

کمی با من صمیمی باش!

مشکلات را ضربه فنی کن

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.