تبیان، دستیار زندگی
پیامبر در نبرد با شرک به از میان رفتن ظواهر بسنده نکرد. بلکه در سنگرگاه‌های آن یعنی جان‌ها و دل‌ها به مبارزه با آن پرداخت. وجان‌ها و دل‌ها را از نگرانی ها و وسوسه‌ها پاک کرد. پیامبر می‌فرماید: «شرک پنهان‌تر است از جنبش مورچه‌ای سیاه،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هفت بتی که پیامبر به جنگ آنان رفت

بت پرستی

رسالت همه انبیا یكی است، و اختلافشان، تنها به ادوار زندگی بسته است؛ ادوار زندگی با توجه به «تكامل و تكوین». جوهر انقلاب پیامبران بر ضد بت پرستی به هر شكلی كه باشد، در مراحل و ادوار مختلف تفاوتی نمی كند. زیرا كه آنان رهبرانی رهایی بخشند؛ به دقیقترین معانی ای كه ما امروز از این دو واژه "رهبر و رهایی بخش" در می‌یابیم. گزاف نیست اگر بگوییم حضرت محمد(ص) بزرگترین پیامبر است وانقلاب او بزرگترین انقلاب.

پیامبر در جهانی که فرقه‌ها و گرایش‌های متفاوتی در آن بودند، دعوت خود را بر توحید بنیان نهاد. برای دنیا خدایانی بی خرد ساخته بودند. این خدایان منجلاب‌های تفرقه، رسوایی و نادانی بودند. پیامبر اسلام در دعوت رهایی بخش خود با سختی هایی رو به رو شد که خود ـ در حالی که او فداکار و شکیبا بود ـ چنین می‌گوید: «هیچ پیامبری آنچنان که من آزار دیدم، آزرده نشد».

یکم :

او با رد شرک و زشت شمردن بت پرستی، دعوتش را برای ژرفا بخشیدن به این اصلِ جامعِ رسالتش (یعنی توحید)، آغازید. تا این که در «یوم الفتح» پیروزی درخشانش را به اوج رساند. و علی جوانمرد اسلام را بر شانه‌هایش بلند کرد. خداوند با این پیروزی او را برتری بخشید. در آن روز علی (ع) دستان خود را زیر بزرگترین بت، هبلِ یک چشمِ وصله دار برد و آن را از ریشه برکند. دیگر بت‌های کوچک را نیز برکند تا با نابودی آن‌ها نظام شرک را از میان برد.

پیامبر در نبرد با شرک به از میان رفتن ظواهر بسنده نکرد. بلکه در سنگرگاه‌های آن یعنی جان‌ها و دل‌ها به مبارزه با آن پرداخت. و جان‌ها و دل‌ها را از نگرانی ها و وسوسه‌ها پاک کرد. پیامبر می‌فرماید: «شرک پنهان‌تر است از جنبش مورچه‌ای سیاه، بر تخته سنگی، در شبی تیره» . چه انگیزه‌ای نیرومندتر از حس خطر از پیروی شرک و مقابله با اثرش در راه‌های تاریک و لانه‌های پنهانش است؟ و چه نیرویی بهتر از این احساس، با خطر کمین گرفته در درون سینه‌ها و آرام جان‌ها مقابله می‌کند؟

سال نهم هجری پیامبر، هیئتی متشکل از علی (ع) و ابی بکر را با آیاتی از سوره برائت روانه یمن کرد. حضرت علی از جانب پیامبر نبردی بر ضد الحاد را در دربار اعلام کرد. نبردی که در آن سستی و نرمش راه نداشت . خورشید و ماه را از عرش الهی تا بندگانی برای خدا پایین آوردند. او گفت خورشید و ماه و دیگر موجودات تحت فرمان خداوند هستند. و هرگاه خداوند برای آنها خیر و نفعی بخواهد،خیر و نفعی بیشتر به انسان می‌رسد.

پیامبر در دعوت خود، در برابر فریب‌ها و تهدیدها، نه سستی ورزید و نه نرمش به خرج داد. در برابر آنها قد برافراشت و گفت: «به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند، تا از رسالتم دست بردارم، چنین نمی‌کنم مگر مرگم فرا رسد».

شدت موضع پیامبر در برابر تطیر و تفأل و تنجیم کمتر از سـتـیـز او در بـرابـر دیگر اوهام و خرافات نبود. در برخی جنگ ها، پیامبر به دلیل «طالع نحس»، از رفتـن به نبرد نهی می‌شد،اما پیامبر روانه جنگ می‌شد، وطـالع نـحـس را به «طالع سعد» دگرگون می‌کرد، و می‌گفت:«نه نحسی ای هست و نه دشمنی ای».می گفت:«با روزها دشمنی نورزید و الا با شما دشمنی می‌ورزند.»

دوم:

مردم را از یک الوهیت خیالی رهاند. برای نخستین بار در تاریخ، اندیشه را به نیکوترین شکل آزاد، و از ویرانه بت‌ها راهی به دیار علم باز کرد. دیگر دریاها، کوه‌ها و ستارگان حریم‌هایی بودند که فکر فقط با زنجیرهای سنگینی از قداست می‌توانست به آنها نزدیک شود پیامبر مسلمین را به فراگیری علم خواند، تا آن را برای خیر آدمی به کار گیرند. آن‌ها را به باز نمودن قفل‌های طبیعت، به یاری تأمل و تجربه فرا خواند. دستور داد تا علم بیاموزند «حتی اگر در چین باشد». دستور داد تا «از گهواره تا گور» پایداری پیشه سازند و تلاش کنند. پیامبر راه را بر شیادی و خرافه سازی بست، و اجازه نداد تا ساده اندیشان عقاید مبهم را در پوششی از تقدس و ترس بپذیرند. چنانکه در اروپا وضع چنان بود. در قرون وسطا شدیدترین تنبیهات را به دانشمندان ‌و آزادی‌خواهان چشاندند. حکایت گالیله و کوپرنیک و دکارت و صدها نفر دیگر هنوز از ذهن‌ها پاک نشده است.

سوم:

پیامبر برای برپایی یک جهان واحد و اجتماعی برتر، همه قیدها را در یک فراگیری بی‌سابقه و بی همتا در هم شکست.

نخست اعلام کرد: نظام فاسد اثر مستقیمِ رفتار و سلوک آدمی است. اگر انسان نظام برتری بخواهد، چنین چیزی به دست خواهد آمد. گفت: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ »1؛ در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمى‏دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.

همچنین گفت: «ظهر ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ » به سبب آنچه دست‌های مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [سزای] بعضی از آنچه را که کرده اند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند.

ثانیاً: تصریح کرد هر جا که بوی ظلم استشمام می‌شود، باید بر ضد آن انقلاب کرد. و نیز انسان را به مقابله با طاغوتیان و ستمگران فرا خواند. و فرمود: به ستمکاران میل نکیند، که آتش بسوزاندتان. شما را جز خدا، هیچ دوستی نیست و کسی یاریتان نکند.

ثالثاً:

برابری در حقوق و واجبات را وضع کرد. پس میان آدمیان فرقی نیست مگر در علم و عمل و تقوا. سلسله مراتب آدمیان نژاد و ثروت، جایگاه و اعتباری ندارد. پادشاهان و رهبران همچون دیگران «در برابر خدا بر چیزی توانا نیستند». «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِی الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَ تَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَ تُعِزُّ مَن تَشَاء وَ تُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِكَ الْخَیْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ » بگو: بار خدایا، تویی که فرمانروایی؛ هر آن کس را که خواهی، فرمانروایی بخشی؛ و از هر که خواهی، فرمانروایی را بازستانی؛ و هر که را خواهی عزت بخشی؛ و هر که را خواهی، خوار گردانی.]

پیامبر اکرم تصریح کرد هر جا که بوی ظلم استشمام می‌شود، باید بر ضد آن انقلاب کرد. و نیز انسان را به مقابله با طاغوتیان و ستمگران فرا خواند. و فرمود: به ستمکاران میل نکیند، که آتش بسوزاندتان. شما را جز خدا، هیچ دوستی نیست و کسی یاریتان نکند.

نیکوست اشاره‌ای کنیم به تأکید بر ثروتمندان برای نابودی بت ثروت. چرا که شیفتگان بندگی ثروت آرزو داشتند که وحی بر قارون عرب، ولید بن مغیره، یا دوستش، عمره بن مسعود ثقفی، نازل شود. قرآن می‌گوید: «وَ قَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ »4 ؛ و گفتند: چرا این قرآن بر مردی بزرگ از [آن] دو شهر فرود نیامده است؟

چهارم:

بت پرستی

پیامبر مصرانه با خدایان شرک چه از سنگ و چه از نوع بشر تحدی می‌کند، پستی و بی پایگی آنان را می‌نمایاند و در انداختن ارزش و اعتبار آن‌ها، پیروز می‌شود. «یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ » 5 ؛ ای مردم، مثلی زده شد. پس بدان گوش فرا دهید: کسانی را که جز خدا می‌خوانید هرگز[حتی]مگسی نمی آفرینند،هر چند برای آفریدن آن اجتماع کنند، و اگر آن مگس چیزی از آنان برباید نمی توانند آن را باز پس گیرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.

چه بسا قصه یک عرب بادیه نشین پر معناترین چیزی باشد که از پیامبر برای زدودن ترس مردمان و در هم شکستن هیبت غیر حق از اذهانشان روایت شده است. یک بادیه نشین متحیرانه و از روی ترس به عظمت پیامبر اقرار کرد؛ همچون بندگان در برابر پادشاهان. پیامبر مهربانانه به او گفت: «همانا من فرزند زنی از قریشم که خرده گوشت می‌خورد»

پنجم:

شدت موضع پیامبر در برابر تطیر و تفأل و تنجیم کمتر از ستیز او در برابر دیگر اوهام و خرافات نبود. در برخی جنگ ها، پیامبر به دلیل «طالع نحس»، از رفتن به نبرد نهی می‌شد، اما پیامبر روانه جنگ می‌شد، و طالع نحس را به «طالع سعد» دگرگون می‌کرد، و می‌گفت: «نه نحسی ای هست و نه دشمنی ای». می گفت: «با روزها دشمنی نورزید و الا با شما دشمنی می‌ورزند» . همچنین می‌گفت: «هر کس به سنگی ایمان بیاورد، خداوند با او محشورش می‌کند».

ششم:

پیامبر در برابر عادات و تقلید از گذشتگان (سنت) همان موضع پیشین را داشت. پیامبر سنت گذشتگان را تحت تأثیر تحولات زمانه معرفی کرد، پس نباید سنت ها به بت و خدایی بر ساخته تبدیل شوند و به آن‌ها تقدس بخشیم. خود پیامبر با تشریعِ اسلامی آسان در حادثه زید، فرزند خوانده اش و زینب دختر جحش، دختر عمه‌اش، یکی از مخاطره آمیزترین و نیز دشوارترین این رسم‌ها را نفی کرد. نیکوست که در این باره به تفسیر امام شیخ محمد عبده و دیگران رجوع کنیم تا مفصلاً از حکمت تشریع در این حادثه بر ضد بتِ عادت، آگاهی یابیم.

هفتم:

و بالاخره تنها بتِ بزرگتر که همان بت «خودخواهی» است، باقی ماند. معروف است که رهایی از آن را جهاد اکبر خواند. در قرآن شریف آمده است: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ.» 6 ؛پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خویش قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟

گروه دین و اندیشه تبیان، فراوری فاطمه محمدی


1. سوره رعد : 11.

2. سوره الروم : 41.

3. آل عمران : 26 .

4. سوره زخرف : 31 .

5. سوره حج : 73 .

6. سوره الجاثیه: 23 .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.