محدوده قلمرو شیطان
شیطان اسلام، اهریمن زردشت !
چه فرقی است میان اهریمن کیش زردشتی و شیطان دین اسلام؟
میان اندیشه اهریمن در کیش زردشتی و آیین مزدایی، و اندیشه شیطان در آیین اسلام، تفاوت از زمین تا آسمان است. این مطلب نیازمند به توضیح مختصری است.
در تعلیمات اوستایی، از موجودی به نام «انگره مثنیو» یا اهریمن نام برده شده است و خلقت همه بدیها و شرور و آفات و موجودات زیان آور از قبیل بیماریها، درندهها، گزندهها، مارها و عقربها و هم چنین زمینهای بی حاصل، خشکسالی و امثال آنها به او نسبت داده شده است نه به «اهورا مزدا» که خدای بزرگ است و نه به «سپنت مثنیو» که رقیب «انگره مثنیو» است.
از بعضی تعلیمات اوستایی ظاهر می شود که اهریمن، خود یک جوهر قدیم ازلی است مانند اهورا مزدا، و به هیچ وجه آفریده اهورا مزدا نیست، اهورا مزدا او را کشف کرده است ولی او را نیافریده است. اما از بعضی تعلیمات دیگر «اوستا» مخصوصاً قسمتی از «گاتاها» که معتبرترین اجزای اوستا است روشن میگردد که اهورا مزدا دو موجود آفرید: یکی «سپنت مثنیو» یا خرد مقدس، و دیگری «انگره مثنیو» یا خرد خبیث (اهریمن).
به هر حال آنچه از اوستا ظاهر میشود و مورد اعتقاد زردشتیان بوده و هست این است که موجودات و مخلوقات جهان به دو دسته خیر و شر تقسیم میشوند. «خیرات» آنها هستند که هستند و بایست باشند و خوب است که باشند و وجودشان برای نظام عالم لازم است. اما «شرور» آن ها هستند که هستند، اما نبایست باشند، وجود آنها سبب نقص عالم شده است و این شرور به هیچ وجه مخلوق اهورا مزدا نیستند بلکه مخلوق اهریمناند، خواه خود اهریمن مخلوق اهورا مزدا باشد و خواه نباشد.
پس به هر حال اهریمن، خالق و آفریننده بسیاری از مخلوقات جهان است؛ قسمتی از جهان آفرینش، جزء قلمرو او است و او خود با یک اصل قدیم ازلی است و شریک اهورا مزدا است در ذات، و یا مخلوق او است ولی شریک او است در خالقیت.
ولی در جهانبینی اسلامی اساساً جهان و موجودات جهان به دو دسته خیر و شر منقسم نمیگردد؛ در جهان، آفریدهای که نبایست آفریده شده باشد و یا بد آفریده شده باشد وجود ندارد. همه چیز زیبا و بجا آفریده شده و مخلوق ذات احدیّت است.
قلمرو شیطان «تشریع» است نه «تکوین»، یعنی فعالیتهای تشریعی و تکلیفی بشر است. شیطان فقط در وجود بشر میتواند نفوذ کند نه در غیر بشر. قلمرو شیطان در وجود بشر نیز محدود است به نفوذ در اندیشه او نه تن و بدن او. نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز مختصر است به حدّ وسوسه کردن و خیال یک امر باطلی را در نظر او جلوه دادن.
قرآن این معانی را با تعبیرهای «تزیین»، «تسویل»، «وسوسه» و امثال اینها بیان میکند؛ و اما این که چیزی را در نظام جهان بیافریند و یا این که تسلّط تکوینی بر بشر داشته باشد، یعنی به شکل یک قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلّط شود و بتواند او را بر کار بد اجبار و الزام نماید، از حوزه قدرت شیطان خارج است. تسلط شیطان بر بشر محدود است به این که خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد:
«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ»1؛ همانا شیطان بر مردمی که ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و اتّکا میکنند تسلطی ندارد، تسلط او منحصر است به اشخاصی که خودشان ولایت و سرپرستی شیطان را پذیرفته و میپذیرند.
قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل میکند که در جواب کسانی که به او اعتراض میکنند و او را مسوول گمراهی خویش میشمارند میگوید:
«وَ مَا كَانَ لِیَ عَلَیْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَ لُومُواْ أَنفُسَكُم» 2 ؛ من در دنیا قوه اجبار و الزامی نداشتم. حدود قدرت من فقط «دعوت» بود. من شما را به سوی گناه خواندم و شما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت کردید. پس مرا ملامت نکنید، خویشتن را ملامت کنید که به دعوت من پاسخ مثبت دادید. ارتباط با شما صرفاً در حدود «دعوت» و «اجابت» بوده و بس.
فلسفه و حکمت این اندازه تسلّط شیطان بر بشر، «اختیار» انسان است. مرتبه وجودی انسان ایجاب میکند که حرّ و آزاد و مختار باشد. موجود مختار همواره باید بر سر دو راه و میان دو دعوت قرار گیرد تا کمال و فعالیت خویش را که منحصراً از راه «اختیار» و «انتخاب» بدست می آید تحصیل کند.
از جهان دو بانگ می آید به ضد |
تا کدامین را تو باشی مستعد |
آن یـکـی بـانـگش نـشور اتـقیا |
و آن دگـر بـانـگش نـفور اشقیا |
در جهان بینی اسلامی، هیچ موجودی نقشی در آفرینش به صورت استقلال ندارد. قرآن برای هیچ موجودی استقلال قائل نیست. هر موجودی هر نقشی را دارد بصورت واسطه و مجرا واقع شدن برای مشیّت و اراده بالغه الهیّه است. قرآن برای فرشتگان، نقش واسطه بودن برای انفاذ مشیّت الهی در خلقت قائل است؛ ولی برای شیطان حتی چنین نقشی نیز قائل نیست، تا چه رسد به آن که او را در خالقّیت مستقل بداند آن چنانکه در اوستا اهریمن خالق مستقلی است در برابر اهورا مزدا.
از اینرو این که معمولا کلمه شیطان را در ترجمه متون اسلامی به «اهریمن» یا «دیو» ترجمه میکنند، غلط فاحش است. کلمه شیطان مرادفی در فارسی ندارد و باید عین لفظ در ترجمه بیاید.
شیطان از نظر قرآن به هیچ وجه قطبی در مقابل خداوند نیست، حتی قطبی در برابر فرشتگان که به اذن پروردگار دست اندرکار خلقتاند و مجری مشیّت الهی در آفرینش اشیاء می باشند نیز نیست.
جهان بینی اسلامی بر خلاف جهان بینی زردشتی و مانوی و مزدکی یک قطبی است. شیطان از نظر قرآن مصداق: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» 3 ؛ «پروردگار ما كسى است كه هر چیزى را خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.»
وجود شیطان و شیطنت و اضلال او خود مبنی بر حکمت و مصلحتی است، و به موجب همان حکمت و مصلحت، شیطان شرّ نسبی است نه شرّ حقیقی و واقعی و مطلق.
از همه شگفتتر این است که بر حسب منطق قرآن، خدا خودش به شیطان، پُست «اضلال» و «گمراه سازی» را اعطاء فرموده است. در این باره قرآن کریم می فرماید:
«وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شَارِكْهُمْ فِی الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَ مَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا.»4
در اینجا، خدا شیطان را مخاطب ساخته به وی فرمان میدهد که: و از ایشان هر كس را توانستى با آواى خود تحریك كن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ایشان وعده بده و شیطان جز فریب به آنها وعده نمىدهد.
گویی شیطان آمادگی خود را برای تحویل گرفتن پست اضلال، اعلام میدارد آنجا که میگوید:
قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمَانِهِمْ وَ عَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ»5 ؛ به این سبب که مرا گمراه ساختی، بر سر راه ایشان خواهم نشست، آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان، و از راست و از چپشان خواهم آمد و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت.
البته معنی و مفهوم اضلال و قلمرو شیطان در این است که هیچ گونه اجبار و الزامی نسبت به بشر در کار نیست، هر چه هست «وسوسه» است و «دعوت» است و «تزیین» است و «تسویل».
تذکر این نکته لازم است که مقصود ما از این که تکوین از قلمروی شیطان خارج است این نیست که شیطان هیچ نقشی در تکوین ندارد. مگر ممکن است موجودی در عالم تکوین وجود داشته باشد و هیچ نقش و اثری نداشته باشد؟! مقصود این است که شیطان نه خالق مستقل بخشی از موجودات و قطبی در برابر خداوند است، و نه در نظام طولی جهان مانند فرشتگان نقشی از تدبیر و اداره کائنات به او سپرده شده است، و نه تسلّطش بر بشر در حدّی است که بتواند او را به آنچه میخواهد مجبور نماید. قرآن برای شیطان و جن، نقشی در تکوین قائل است اما مجموعاً از نقش انسان برتر و بالاتر نیست.
مقصود اصلی ما از این بحث این است که قرآن مساله شیطان را به شکلی طرح کرده است که کوچک ترین خدشه ای بر توحید ذاتی و اصل «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْءٌ»6 و همچنین بر توحید در خالقیّت و قل الله و «وَ لَم یَكُن لَّهُ شَرِیكٌ فِی الْمُلْكِ»7 ؛ و نه در جهاندارى شریكى دارد؛ وارد نمی سازد.
برگرفته از کتاب عدل الهی، شهید مطهری
گروه دین و اندیشه تبیان، فراوری فاطمه محمدی
1- نحل / 99 و 100.
2- ابراهیم / 22.
3- سجده / 7.
4- اسراء / 64.
5- اعراف / 16 و 17.
6- شوری / 11 .
7- اسراء / 111.