روز اوّل
آن روز من همراه مادر
سوی دبستان میدویدم
نرم و سبک، خوشحال و خندان
مثل پرستو میپریدم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1389/01/28
روز اوّل
روز اوّل
آن روز من همراه مادر
سوی دبستان میدویدم
نرم و سبک، خوشحال و خندان
مثل پرستو میپریدم
توی دبستان گفت مادر:
من میروم دیگر به خانه
یک دفعه دیدم ماندهام من
چون مرغکی بیآشیانه
در گوشهای تنها نشستم
افسرده و غمگین و خاموش
ناگاه با چیزی که دیدم
کردم غم خود را فراموش
دیدم که میآید به سویم
یک صورت خندان و زیبا
هم مهربان مانند مادر
هم آشنا مانند بابا.
دوست کودکان_محمدعلی دهقانی
گروه کودک و نوجوان سایت تبیان