تبیان، دستیار زندگی
دش خون" جالینوس بزرگترین پزشک یونان باستان ، ثابت کرد سرخرگ ها و سیاهرگ ها به جای هوا ، خون را جابه جا می کنند. پیشینیان او بر این باور بودند که رگها، شاهراههای عبور هوا هستند . اما جالینوس به غیراز نظریه های درست ، باور...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

"ماجرای کشف گردش خون"

جالینوس بزرگترین پزشک یونان باستان ، ثابت کرد سرخرگ ها و سیاهرگ ها به جای هوا ، خون را جابه جا می کنند. پیشینیان او بر این باور بودند که رگها، شاهراههای عبور هوا هستند . اما جالینوس به غیراز نظریه های درست ، باورهای نادرستی نیز داشت . او تصور می کرد خون در کبد ساخته می شود ، از طریق رگها به اندام ها می رسد و در آنجا مصرف می شود. همچنین، او معتقد بود قلب نوعی اندام ذخیره ای است و خون بطن راست و چپ از طریق منافذ ریزی با هم مخلوط می شوند.

در سال 1306 میلادی، « ویلیام هاروی» در یادداشت های خود چنین نوشت:« جابه جایی خون همیشه به صورت چرخه ای صورت می گیرد و نتیجه تپش قلب است .» این مشاهده، دیدگاه جالینوس را به طور کامل نفی می کرد. اما"هاروی" این مشاهده را تا 25 سال بعد به چاپ نرساند! چرا؟

جالینوس به پشتوانهکلیسا، نظریات خود را با نیروی تهدید تحمیل می کرد. تا 1500 سال کسی جرأت نمی کرد، به نظریات او ایرادی وارد کند. شواهد مغایر با نظریات او، مورد توجه قرار نمی گرفتند. حتی در قرون وسطی هر کس که نظریات جالینوس را زیر سوال می برد، با خطر اعدام روبه رو بود. به عنوان مثال،« میشل سروتوس» سالها پیش از "هاروی" در کتاب خود به گردش خون ششی اشاره کرده و عقیده جالینوس را در مورد مخلوط شدن خون بطن راست و چپ ، زیر سوال برده است . اما همین اظهار نظرها باعث شد، او را با نسخه های کتابش درآتش بسوزانند!

بنابراین "هاروی" باید به صحت نظریه اش اطمینان پیدا می کرد . او سالها با دقت و وسواس، مشاهده و آزمایش کرد . با استفاده از سرنگ به درون رگهای جانوران رنگ تزریق می کرد . سپس کالبد جانوران را می شکافت، تا ببیند خون از کجا می آید و به کجا می رود . او قلب را شکافت ، دریچه های آن را مطالعه کرد و با استدلال دقیق خود، نتیجه گرفت که قلب، خون را به سرتاسر بدن به جریان می اندازد.

وی سرانجام در سال 1628 کتاب « رساله ای پیرامون کالبد شناسی حرکات قلب و جریان خون » را منتشر کرد ، ولی مورد تمسخر قرار گرفت. بسیاری از پزشکان، او را با عبارت« مخش معیوب است » معرفی می کردند . ولی بالاخره، پیش از فوت "هاروی" در سال 1675 ، نظریه وی را پذیرفتند. "هاروی" نشان داد که قلب از دو پمپ تشکیل شده است . خون از طریق سیاهرگها از سرتاسر بدن به نیمه راست قلب می آید و به شش ها پمپ می شود، تا در آنجا اکسیژن جمع کند. سپس ، خون به نیمه چپ قلب باز می گردد، تا از طریق سیاهرگها به سرتاسر بدن به گردش درآید. دریچه های قلب ، مانع آن
می شوند ، که خون مسیر نادرستی را بپیماید.

هر چند تلاش" هاروی" قابل تقدیر است ، اما او را نمی توان پیشگام کشف گردش خون دانست. چرا که حدود سیصد و پنجاه سال پیش از او، پزشک مسلمانی به نام« علاءالدین ابن نفیس » ، در یکی از شرح هایی که بر کتاب های بوعلی سینا نوشته، به گردش خون اشاره کرده است . ولی دیدگاه های وی به طور کامل به فراموشی سپرده شد ، نسخه خطی کتاب او تا قرن بیستم مورد توجه قرار نگرفت و در این قرن بود که فعالیت های او منتشر شد.