تبیان، دستیار زندگی
ادبیات داستانی افغانستان از زمان شكل گیری آن به شكل نو و سبكهای رایج ادبی این صد سال اخیر به سال 1300 بر می گردد. این جریان داستان نویسی از آن زمان تاكنون فراز و فرودهای زیادی داشته است، و این روند نیز همچنان ادامه دارد. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افغانستانی، در فراز و فرود زمان

افغانستان

ادبیات داستانی افغانستان از زمان شكل گیری آن به شكل نو و سبكهای رایج ادبی این صد سال اخیر به سال 1300 بر می گردد. این جریان داستان نویسی از آن زمان تاكنون فراز و فرودهای زیادی داشته است، و این روند نیز همچنان ادامه دارد. این دگرگونی ها و تغییر و تحولی كه گاه در راستای رشد و پیشرفت داستان نویسی بوده است، و گاه متاثر از بحرانهای اجتماعی و سیاسی جایگاه واقعی خودش را در جامعه از دست داده است، بیشتر محصول فرایندی بوده است كه بستگی زیادی به تغییر نظام های سیاسی و متعاقب آن تغییرات اجتماعی و فرهنگی و مدنی كشور داشته است. این روند پویایی و ایستایی داستان در هر دوره و زمان شكل خاص خودش را داشته است. آنچه روند پویایی و ایستایی داستان نو و به طبع آن داستان شناسی و نقد داستان را در افغانستان باعث شده است كه به مرحله بهره برداری برسد، بیشتر بعد سیاسی داشته است، تا ابعاد اجتماعی وفرهنگی و مدنی و ... .

جریان داستان نویسی در افغانستان همیشه متاثر از تحولات و تغییرات سیاسی بوده است، تا جائیكه داستان افغانستان همیشه به نوعی دچار سیاست زدگی وسیاسی شدن سعی كرده اند به كارشان كه خلق داستان بوده است، ادامه داده اند. اما این به تنهایی خود كافی نبوده است تا رسالت بزرگی را قشر داستان نویس و داستان به دوش دارد به خوبی به انجام برساند. حتی قبل از روی كار آمدن كمونیستها به سال 1357 با اینكه مردم عادی كمتر از سیاست و سیاست بازی و بازی های سیاسی و بازی های سیاسی اطلاعی داشتند، اما همین نویسندگان و داستان نویسان كه جزء پیشقراولان طبقه روشنفكر جامعه برای خودشان شأن و منزلتی قایل بودند و خود را به نوعی پیامبران فرهنگی جامعه و مردم می پنداشتند، هیچ گاه سعی نكردند به آن رسالت و وظیفه ی تاریخی كه به عهده داشتند و آن آگاهی بخشیدن به توده های مردم بود بپردازند.در افغانستان به ادبیات داستانی انتقادی كمتر بها داده شده است. اما سیاست زدگی و سیاسی شدن داستان ویروسی بوده است كه داستان افغانستان نیز از آن در امان نبوده است. ادبیات سیاسی به ویژه داستان به شكل سازمان یافته و آگاهانه ی آن بیشتر از همه خودش را بعد از انقلاب اكتبر شوروی در زمان حكومت بلشوكیها نشان داد، و حدود هفتاد سال نیز به حیات سیاسی- ادبی خویش ادامه داد. رئالیسم كمونیستی شاید یكی از سیاسی ترین جریان داستان نویسی باشد كه حداقل در صد سال اخیر شاهد آن هستیم. این صحیح است كه ایدئولوژی ماندگار می شود و می تواند برای نسل های بعد حرفی برای گفتن داشته باشد كه در قالب ادبیات ارائه شود. اما این تز كمتر شامل ایدئولوژی سیاسی می شود. شاید به یقین بتوان گفت كه ركود داستان در پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در این كشورها نیز همین امر باشد. در افغانستان نیز كه جریان داستان نویسی آن بیشتر متاثر از جریان داستان نویسی شوروی سابق بوده است، همین مصداق وجود داشته است. از همان آغاز جریان داستان نویسی در هشتاد سال قبل كه به دوره حكومت امان الله خان بر می گردد، و از آن جائیكه امان الله خان مخالف غرب و به ویژه انگلیس بود، گرایشی شدیدی به شوروی داشت، این باب دوستی نیز تبادلات فرهنگی و بیشتر تاثیر پذیری در عرصه ی داستان نویسی را در پی داشته است. و این امر خودش را درجای جای آثار نویسندگان افغانستانی نشان داده است.

مدرسه در افغانستان

عمر هشتاد ساله ی داستان نویسی افغانستان را می توان به سه دوره كلی تقسیم كرد، كه هر دوره نیز بنا به مقتضیات زمان سیر تحول خاص خودش را داشته است. 1- ادبیات داستانی، تولد، رشد، بالندگی. ( 1357-1200) 2- ادبیات داستانی، ایدئولوژی كمونیستی و ادبیات داستانی، در مهاجرت ( تبعید). ( 1371-1357) 3- ادبیات داستانی، ایدئولوژی اسلامی. ( 1380- 1371)

آغاز دوران جدید ادبیات داستانی افغانستان كه از زمان مشروطیت امان الله خان شروع می شود تا انتهای جمهوری سردار محمد داود خان شش دهه را بر می گیرد. دوران جدید ادبیات در افغانستان مانند بسیاری از امور و مسائل دیگر از هنگامی آغاز می شود كه كشور استقلال خود را به سال ( 1397- 1919) باز می یابد. وضعیت چاپ پیشرفت می كند و انتشار جراید و كتاب ها آغاز می شود، چه پیش از آن سبب جنگهای داخلی و خارجی و نابسامانی های امور، كمتر مجالی برای فعالیت های فرهنگی و ادبی فراهم می گشت، و بدین گونه در حدود یكصد سال فترتی سنگین، ادبیات دری را از روند باروری دور نگه می داشت. در واقع به صورت جدی در سالهای نخست پس از جنگ استقلال، نه همان حیات ادبی با شور و شوق و آگاهی تجدید شد بلكه تجدد ادبی نیز از همین زمان آغاز گردید. در این دوره از داستان نویسی كه اولین تجربه های داستان نویسی به شكل مدرن می باشد، نویسندگان متاثر از داستان های ترجمه شده ی روسی و اروپایی داستان نویسی را پایه گذاری كردند. سالهای آغازین تولد نوزادی به نام داستان كه حركت كند اما رو به جلو داشت. در آن سالها محمودی طرزی ( 1244- 1312 ) جریده «سراج الاخبار» را بین سالهای (1297-1290) منتشر ساخت. و اولین كسی بود كه بنای تجدد ادبی را نهاد، و با ترجمه های از رمان های ژول ورن به فارسی روزنه ای جدید را بر روی ادبیات داستانی افغانستان كه تازه پا به وادی داستان نویسی گذاشته بود باز نمود. بعد از او كسی كه خیلی جدی و حرفه ای به شكل جدید ادبی پرداخت. محی الدین انیس بود كه وفات او به سال ( 1317 ) می باشد. او به طور جدی به انواع قصه ، داستان، و رمان پرداخت. اهمیت وجود و قلم انیس را از آن جایی می توان مهم و تاثیر گذار بر ادبیات آن روز افغانستان كه اولین تجربه هایش را دراین زمینه می گذراند دانست. كه بعدها نشریه ی نیز به نام « انیس » پا به عرصه ای مطبوعات آن روز افغانستان گذاشت. كه ازآن زمان تا حالا هرچند با توقف های قطعی اما همچنان منتشر می شود، و یكی از روزنامه های كثیرالانتشار دولتی است كه به زبان دری منتشر می شود. داستان « جهاد اكبر» به سال ( 1300) در مجله معارف به چاپ رسید، داستانی كه نویسنده ی واقعی آن معلوم نیست و بدینسان داستان نویسی ظهور خود را آشكار می كند، و تا سال ( 1330 ) داستان، گهگاه به صورت تك جرقه های در مطبوعات رخ می نماید. تفكر حاكم بر این داستان ها، از امانیسم و نوعی آرمانگرایی حكایت دارد كه نویسندگان آن عمیقاً به آن عشق می ورزند.

ایران، افغانستان، کردستان عراق

بعد از پایان دهه بیست و شرع دهه سی، داستان رفته رفته با شیوه ی نسبتاً جدید در مطبوعات جا باز می كند و نویسندگانی چون نجیب الله توروایانا، علی احمد نعیمی، سلیمان علی جاغوری، گل محمد ژوندی، عبدالغفوربرشنا، به عنوان داستان نویس شناخته می شوند و داستان هایی كه بیشتر از مضمون های حماسی و تاریخی و یا احساسی از مضمونی رمانتیك برخوردار است، به چاپ می رسانند. نجیب الله توروایانا و علی احمد نعیمی به عنوان پیشكوستان داستان كوتاه و تاثیر عمیقی كه بر نویسندگان بعد از خود می گذارند، سهم مهمی در عرصه داستان كوتاه افغانستان دارند،اما با این همه، دهه سی جایگاه خاصی برای داستان كوتاه ندارد، داستان تقریباً درحالت سكون قرار می گیرد و تا پایان دهه 1330 به طور كلی می توان گفت رخوت فرهنگی بر ادبیات داستانی همچنان ادامه پیدا می كند. مجله ی كابل كه با همكاری بزرگترین فاضلان، عالمان، نویسندگان و شاعران و اهل هنر مملكت در زمینه ادبیات و تاریخ و مسایل عملی و اجتماعی از 1310 تا 1320 از سوی انجمن كابل انتشار یافت، گامهای بلند، در استواری زبان و ادبیات و فرهنگ برداشت، در سالهای بعد مجلات دیگری پدید آمد: آریانا، ادب، عرفان، مجله ادبی هرات، ژوندون، پشتون ژغ كه در كنار روزنامه های به چاپ قصه و داستان و نقد و تحقیق پرداختند و هریك سهمی در جریان كلی ادبیات معاصر ایفا كردند كه در آنها نام تعداد كثیری از نویسندگان را كه در زمینه داستان قلم زده اند می یابیم. شماری ازآنان از تربیت یافتگان دوره قبل یعنی انجمن ادبی و مجله كابل اند و تعدادی به دوره میانه و گروهی نیز به دوران اخیر یعنی تا پیش از سال 1357 تعلق دارند. از این جمع تنها تعداد اندكی را می توان یافت نویسندگی شغل اصلی او بوده باشد. اما كسانی هم بوده اند كه آثار بیشتر در این زمینه پدید آورده اند ونوشتن از زندگی آنها جدا نبوده است، هر چند شرایط و عوامل گوناگون آنان را به مشاغل دیگر كشانیده است. دهه چهل را باید برخلاف دهه سی نقطه عطفی در راستای پیشرفت داستان دانست.

این دهه جدا از ادبیات داستانی كه نسبت به دوره قبل به رشد و نبوغ و بالندگی می رسد، در شعر ، نقد ادبی و دیگر عرصه های هنری، تفكر اجتماعی و سیاسی، دوران خیزشی جدید است كه بیشتر متاثر از جریان های سیاسی و اجتماعی ایران پس از كودتای 1332 می باشد، نشریات غیر قانونی حزب توده، بینش و درك نادرست آن ها از هستی و واقعیت، جریان های ادبی كانالیزه شده، و سیل ترجمه هایی از مكتب به اصطلاح سوسیالیسم واقعیت گرا، تاثیر شگرفی بر شاعران و نویسندگان می گذارد و هنر در چهارچوب خاص شروع به نفس كشیدن می كند. با توجه به حركت زمان و اوضاع جهانی، از دهه چهل تاكنون با تمام دشواری های سیاسی و اجتماعی اوضاع افغانستان، داستان به رشد و بالندگی خود ادامه می دهد، به طوری كه امروزه شاهد تلاش داستان نویسان زیادی هستیم.

افغانستانی ، در فراز و فرود زمان

دگرگونی و تغییر بینش فكری نویسندگان در این دهه، داستان كوتاه را از زیر نفوذ رمانتیسم بیرون می آورد و واقع گرایی در داستان را جایگزین می كند و قهرمان تبدیل به شخصیت می شود. شخصیت از مردم كوچه بازار در داستان ظهور پیدا كرده، نویسندگان با گوشه چشمی به ادبیات شوروی و ایران با تكنیك های جدیدتری شروع به نوشتن داستان می كنند، هر چند كه سلطه رژیم های حاكم بر افغانستان، نفوذ بی چون و چرای احزاب كمونیستی، توطئه كشورهای خارجی و تسلط فئودال ها بر جامعه بسته افغانستان، اشغال كشور توسط ارتش سرخ شوروی سابق، وامروز با پشت سرگذاشتن بیش از دو دهه ادبیات مهاجرت و هم ادبیات پر افت و خیز داخل كشور، همگی سهم مشتركی در سترون بودن روندی دارند كه عمر هشتاد ساله داستان دارد. این دوره كه حدود شش دهه را در بر می گیرد، در واقع نطفه داستان بسته می شود، به بار می نشیند و حاصل نیز می دهد. بسیاری از نام آوران نام آشنایی كه اكنون نیز در زمینه داستان نویسی ونقد ادبی، قلم فرسایی می كنند و به خلق آثار می پردازند، از نسل همین دوره می باشند. در واقع این ها پدیدآورندگان فرم و زبان جدید ادبی می باشند، كه تا اندازه ممكن رسالت شان را به انجام رسانیده اند. تا نویسندگان نسل های بعدی كه آمده اند و خواهند آمد، بیشتر از پیش در این راه تلاش نموده و به خلق آثار قوی و ماندگار، با فرم و زبان و محتوای تاثیر گذار و قوی مبادرت بورزند.

2-ادبیات داستانی، در دوره كمونیستها، این دوره كه با سرنگونی جمهوری محمد داوود خان، شروع می شود و كمونیستها زمام امور را به دست می گیرند، از بهار 1357 تا بهار 1371 ادامه پیدا می كند، آن را می توان به دو بخش تقسیم نمود: الف- ادبیاتی كه در داخل كشور به حیاتش ادامه داد. ب- ادبیاتی كه در خارج از كشور، به نام « ادبیات مهاجرت » شكل گرفت. نویسندگانی كه در داخل افغانستان ماندند و همچنان در سایه حكومت كمونیستی، به داستان نویسی ادامه دادند و آگاهانه و ناآگاهانه به سمت و سویی ایدئولوژی كمونیستی گرایش پیدا كردند، و دست به خلق آثار بردند كه متاثر از سوسیالیسم واقعیت گرا بودند، و نویسندگانی كه قلم هایشان مستقل و بی طرف باقی ماند، و همچنان مانند گذشته به داستان نویسی ادامه دادند بدون این كه شرایط حاكم بر افكار و قلم هایشان تاثیر گذاشته باشد، و دچار سیاست زدگی شوند و قلم هایشان سیاسی شود. اما بخش دیگری نیز شامل نویسندگانی می شود كه راه مهاجرت به پیش گرفتند، و در عالم مهاجرت و تبعید، به نویسندگی ادامه دادند. این ها نویسندگانی اند كه از قبل نیز داستان نویس بودند، و همچنین تعدادی نیز كه در مهاجرت وتبعید به نویسندگی رو آوردند، این دوره بر خلاف دوره اول، كه در سكون و سكوت و آرامش و به دور از كشمكش های حاد سیاسی و اجتماعی گذشت، از همان ابتدای روی كار آمدن حزب دموكراتیك خلق افغانستان، كه متشكل از دو حزب چپی « خلق » و « پرچم » بود، افغانستان را از بنیاد در تمام زمینه ها دچار تحولات و تغییرات اساسی نمود، كه تمام این تحولات و تغییراتی كه به وقوع پیوست، بیشتر بار منفی ویرانگر داشت، تا مثبت و سازنده. در این میان ادبیات داستانی هم دچار دگرگونی های زیادی گردید. در این میان ناگریز به جریان دیگری كه بر شعر و نثر معاصر اثر گذاشت باید اشاره كرد. و آن تلاش و كوشش سازمان یافته گروه های چپ در جلب و جذب شاعران و نویسندگان، به نام تجدد طلبی در ادبیات كه به ویژه متوجه جوانان مستعد بود. آنچه در میان این حلقه ها تلقین و تعلیم می شد رئالیسم سوسیالیستی شعار آگین مسخ شده ای بود كه تا پیش از كودتای 1357 راهی به دهی می برد. ولی پس از كودتا، بسیاری از آنچه كه پیشتر مورد پذیرش بود در ترازوی نقد رهبری شده حزبی و سیاسی سانسور شدید اطلاعاتی دیگر مورد قبول نبود. اگر گاهی مجالی پیدا می شد تا داستان مانند « هیولا می آید » در نشریات رسمی یكی از دو گروه پرچم و خلق انتشار یابد، گروه دیگر بر نویسندگان آن بخشود، پاسخ او نیز چون مخالفان دیگر گلوله بود. دراین میان به موازات كارهای نمایشی و تبلیغی دیگر كه با اهداف مشخص طراحی و اجرا می شد، اتحادیه شاعران و نویسندگان نیز سامان یافت كه بنا به گفته آگاهان یك هزار تن شاعر و نویسنده در آن عضویت یافتند. قصه پیوستن و داستان كار و فعالیت اجباری یا اختیاری ومحدودیت و آزادی اعضا را باید از زبان خود آنان شنید. حاصل كار این اتحادیه، امكان چاپ آثار شاعران و نویسندگان بود كه در مقیاس با آنچه كه در داخل كشور نوشته و گفته می شد دیده نمی شود. نشریات احزاب و گروه های سیاسی- نظامی بیشتر در خدمت تبلیغ گروه های خاص و طرد و نفی این و آن قرار داشته و كمتر در پی تحلیل و نقد و نظری كه شایسته مبارزه فرهنگی و بایسته قلم باشد بوده است، اما این جا و آن جا دردمندانی سوخته دل كه نه در كنار گروه های سیاسی- نظامی جایی داشتند و نه از امكانات اتحادیه نویسندگان برخوردار بودند با توجه با خلائی كه وجود داشت در انزوای آوارگی و به دور از غوغای داخل و خارج، هر كسی به فراخور توان و احوال خویش به كار فرهنگی و اعتقادی به ویژه ادبیات، با همه ی دشواری های كمر بستند و آثار پدید آورند و آنچه كردند و گفتند و نوشتند، آن سر درد و سوز بود. آنچه در رابطه با ادبیات مهاجرت افغانستان، در این سال ها اتفاق افتاد بیشتر شامل دو كشور پاكستان و ایران می شود كه میلیونها نفر مهاجر در خود جا داده بود، و نیز مركز فعالیت های سیاسی- نظامی احزاب و گروه های اپوزیسیون دولت كمونیستی افغانستان شده بود. اما در مجموع آنچه در خارج ازافغانستان، در زمینه هنر و فرهنگ به ویژه داستان اتفاق افتاد در مقایسه با آنچه درهمین سال ها در افغانستان صورت گرفت اصلاَ نمی تواند قابل مقایسه باشد. در حالیكه ازهمان سال های اولیه آغاز مهاجرت تعداد قابل توجهی از افغانستانی ها به كشورهای همسایه و به كشورهای اروپایی و امریكایی مهاجرت نمودند، اما آنچه دست آورد ادبی این مهاجرت بود اندك و ناچیز بود.

ادامه دارد ... 


منابع:

سالهای برزخ و باد، سید اسحاق شجاعی، سوره، 1377

داستانهای امروز افغانستان، محمود خوافی، ترانه، 1376


قاسم قاموس

تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان