تبیان، دستیار زندگی
بهبود روابط زوج‌هایی که برای حل اختلافات و مشاوره به مشاورین امور زناشویی رجوع می‌کنند، اغلب در اثر تخفیف گرفتن برخوردهای ناخوشایند حاصل می‌شود و نه با افزایش تجربه‌های خوشایند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آموزش ریشه کنی عشق!

عشق

ریشه برخی از سوء تفاهم‌های زندگی زناشویی را باید در اندیشه‌های تعصب آمیز جستجو کرد. انتظارات، ملاحظات و نتیجه‌گیری‌های متعصبانه ذهنیتی بوجود می‌آورد که اصطلاحاً آن را «مجموعه شناخت منفی» می‌نامیم. مثلاً، وقتی شوهری زنش را در این مجموعه قرار می‌دهد، عملاً، همه اعمال و رفتار و گفتار او را با ذهنیت منفی مورد قضاوت قرار می‌دهد. تعصب نه تنها روی برداشت‌هایی که از دیگران داریم، بلکه هم چنین روی برداشت‌هایی که از خود داریم تاثیر می‌گذارد. نوع بخصوصی از تعصب را در اشخاصی می‌یابیم که از عزت نفس کافی برخوردار نیستند. در مورد این اشخاص، تعصب به جای دیگران خود شخص را هدف قرار می‌دهد. این اشخاص بیش از حد به معانی واکنش‌های خود نسبت به دیگران بها می‌دهند و برای آنها، بخصوص نظر دیگران بسیار مهم است. اما چون عزت نفس این اشخاص ضعیف است پیش‌ داوری بی‌مورد می‌کنند و با ذهنیتی نفی فرض را بر این می‌گذارند که دیگران آنها را به دیده حقارت می‌نگرند.

نمونه بارز چنین طرز تفکری چنین است. «وقتی کسی سکوت می‌کند، معنایش این است که مرا دوست ندارد.» این امکان وجود دارد که شخص با این نگرش در خانواده ای بزرگ شده است که ، پدر و مادر برای مجازات بچه‌ها از سیاست سکوت استفاده می کردند. تعصب اشخاص نامطمئن، از مجموعه‌ای از طرز تلقی‌های منفی تشکیل می‌شود. به عبارت دیگر، «اگر این شخص مرا دوست نداشته باشد معنایش این است که اصولا دوست داشتنی نیستم» و «اگر دوست داشتنی نباشم، باید تنها و غمگین بمانم». نظام تفسیر حوادث در ذهن همه این اشخاص  تعصب‌آمیز و اریب‌دار است. مثلا اشخاص افسرده، به احتمال زیاد حوادث دو پهلو را بگونه‌ای تفسیر می‌کنند که روی خود آنها تاثیر نامساعد می‌گذارد. مثلا، خانم خانه‌داری که مشاجره فرزندانش را می‌شنود، پیش خود نتیجه می‌گیرد که «من مادر بدی هستم. نتوانستم وظایف مادری‌ام را انجام دهم.» از سوی دیگر، کسی که دلهره دارد، در هر موقعیت و در هر حادثه معمولی، خطری را احساس می‌کند. شوهر عصبی با ده دقیقه تاخیر همسرش پیش خود نتیجه می‌گیرد که: «حتما تصادف کرده است». و او که از مالیخولیا رنج می‌برد، هر ناراحتی جزیی جسمانی را یک بیماری شدید تصور می‌کند، رنگ پریدگی را به تومور مغزی نسبت می دهد و سوزش جزیی در ناحیه سینه را نشانه نزدیک شدن حمله قبلی می‌داند و اندکی درد در پهلوهایش را بیماری کلیه قلمداد می‌کند.

این اشخاص بیش از حد به معانی واکنش‌های خود نسبت به دیگران بها می‌دهند و برای آنها، بخصوص نظر دیگران بسیار مهم است.

تفاوت این اشخاص با سایرین این است که به نتیجه گیری‌های خود بهای بسیار بیشتری می‌دهند و با سماجت به آن می‌چسبند. احتمالش زیاد است که این اشخاص، انگاره‌ها را مناسب برداشت‌های شخصی خود درست کنند و هر اطلاعی را که در این انگاره‌ها جای نگیرد نادیده بگیرند و عجیب است با آنکه این طرز تلقی آنها را شدیدا ناراحت می‌کند، از آن دست بر نمی‌دارند. این گرفتاری برای اغلب مردم درشرایط فشارهای روانی تشدید می‌شود. پژوهش‌های به عمل آمده نشان می‌دهند با آنکه بسیاری از زنان و شوهران در زندگی‌های زناشویی ناموفق می‌توانند . مثلاً، زوج‌هایی که با هم عناد دارند نمی‌دانند و متوجه نیستند که ممکن است تحت تاثیر ذهنیات خود نسبت به یکدیگر بدبین باشند. در این شرایط اگر کسی درصدد اصلاح این خطاهای شناختی برآید او نیز درجرگه دشمنان قرار می‌گیرد. اشخاص عصبانی نمی‌‌خواهند و نمی‌توانند که با واقعیت‌ها برخورد صمیمانه داشته باشند. در نظر آنها طرف مقابل نه تنها در اشتباه است، بلکه در بسیاری از موارد قصد سلطه جویی و حتی فریب آنها را دارد؛ و چون زن و شوهر درگیر به قضاوت ذهنیاتی نظیر احساسات، افکار و انگیزه‌های همسرشان می‌نشینند، به قدری به نتیجه گیری‌های خود اطمینان دارند که انگار می‌توانند درون افکار همسر خود را ببینند. برای آنها، باورهایشان تنها نتیجه‌گیری نیست، بلکه واقعیت مطلق است.

دو کبوتر

از سوی دیگر، در دوران عاشقانه اوایل ازدواج، زن و شوهر تعصبات مثبت نشان می‌دهند. تقریبا هر کاری که انجام می ‌دهند و هر حرفی که می زنند، از سوی دیگر با طرز تلقی مثبت مورد استقبال قرار می‌گیرد. انگار که زن و شوهر هیچ‌کدام ممکن نیست کار اشتباهی صورت دهند. اما وقتی ازدواج به مشکل برخورد می‌کند، تکرار دلگیری‌ها، مشاجره‌ها و دلسردی‌ها، طرز تلقی طرفین را تغییر می‌دهد. حالا زن و شوهر از تعصب مثبت به تعصب منفی می‌روند تا رفتار هر کدام از سوی دیگری تعبیر منفی پیدا کند. کار به جایی می‌کشد که زن یا شوهر محال است که در نظر یکدیگر، کار درستی انجام دهند. بهبود روابط زوج‌هایی که برای حل اختلافات و مشاوره به مشاورین امور زناشویی رجوع می‌کنند، اغلب در اثر تخفیف گرفتن برخوردهای ناخوشایند حاصل می‌شود و نه با افزایش تجربه‌های خوشایند. به نظر می‌رسد با کمتر شدن تعبیرهای منفی، سعادت و نیکبختی خانواده خود بخود از راه می رسد.

درست همانطور که در شناخت درمانی به بیماران مضطرب و افسرده کمک می‌شود تا به افکار اشتباه و مخدوش خود پی ببرند، می‌توان از آن برای برخورد با سوء تفاهم‌ها و کج‌اندیشی‌های حاکم بر زندگی‌های مشترک آشفته که استفاده نمود. اما قبل از هر اقدام لازم است به ریشه‌های گرفتاری اندیشه پی ببریم و راه‌هایی برای شناسایی آنها پیدا کنیم. پس از آن، زن و شوهر می‌توانند تعبیرها و باورها از یکدیگر را مورد آزمون قرار دهند و به جای آنکه بگذارند افکار منفی سعادت زندگی‌شان را تباه کند، اقدامی در جهت اصلاح این خطاهای شناختی صورت دهند.

برگرفته از کتاب " عشق هرگز کافی نیست"

تنظیم و تغییر برای تبیان: کهتری

در همین زمینه می توانید کتاب " حقوق متقابل زن و شوهر" را در فروشگاه اینتر نتی تبیان مطالعه کنید. همچنین می توانید در انجمن های تبیان ریشه اختلافات زناشویی  را با دیگر دوستان به بحث بگذارید.

مقالات مرتبط

فرصتی برای بیان عشق

عشق معجزه می کند

رابطه با همسرتان را بتکانید!

مناظره های زناشویی

آیا تغییر ممکن است؟

دیوار های سنگی و انهدام عشق

بن بستی وجود ندارد

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.