تبیان، دستیار زندگی
طـرح ایـن بحث و مستندهاى آن هر چند در این گفتار بحثى مقدمى بـه شمار مى آید ولى اهمیت ویژه اى دارد; زیرا تا پیوند دین و سـیـاسـت روشـن نگردد و به شبهه جدایى دین از سیاست پاسخ گفته نـشـود نـظـریـه بـایستگى و بایایى پرداخت عالمان دین به امور سیاسى جایگاه واق
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پيوند دين و سياست
علما و سیاست

طـرح ايـن بحث و مستندهاى آن هر چند در اين گفتار بحثى مقدمى بـه شمار مى آيد ولى اهميت ويژه اى دارد; زيرا تا پيوند دين و سـيـاسـت روشـن نگردد و به شبهه جدايى دين از سياست پاسخ گفته نـشـود نـظـريـه بـايستگى و بايايى پرداخت عالمان دين به امور سياسى جايگاه واقعى خود را باز نمى يابد.

پـرسـش اصـلـى اين است: آيا سياست و حكومت جزئى از دين و اداره اجـتـمـاع بدون توجه به آموزه هاى اسلام كارى غير دينى بلكه ضد ديـن اسـت و يا اين كه سياست و حكومت از مباحث عقلايى است و دين در ايـن بـاره رسـالـتى ندارد و مردم و يا نمايندگان آنان بايد بـراسـاس شناخت مصالح نيازها را برآورند و بازدارنده ها را از سر راه بردارند و به امور سامان دهند.

در ايـن مـقـوله و در زمينه اين پرسش ديدگاههاى گوناگونى وجود دارد كـه در ايـن جـا بـه ديدگاه كسانى مى پردازيم كه بر جدايى ديـن از سـيـاسـت بـاور دارنـد و سپس بر اساس مبانى كه در دست داريم به آنان پاسخ خواهيم داد:

نظريه جدايى دين از سياست:

شمارى بر اين پندارند: دين از سياست جـداسـت. ايـن گـروه در اين باب يكسان سخن نگفته اند. گروهى از آنـان بر اين پندارند:

از متون دينى بر مى آيد: دخالت در شوون دنـيـوى از هـدفهاى دين نيست امور سياسى و اجتماعى به عقل و تـجـربـه بـشر واگذاشته شده است.

شمارى از اينان حتى گفته اند:

حـكـومـت پـيـامـبر اسلام(ص) هيچ پيوستگى و پيوندى با رسالت او نـداشـتـه و وظيفه پيامبر(ص) و رسالت آن حضرت تنها هدايت مردم در امـور مـعـنوى و اخروى بوده است. البته آن حضرت به سبب بيعت مـردم حكومت را در دست گرفت و گرنه در اين عرصه هيچ مسووليتى نداشت.

گروهى ديگر بر اين گمانند: سامان دادن به امور اجتماعى و سياسى با آموزه هاى اسلام ناممكن است!

در حقيقت اينان پنداشته اند: دين توانايى چنين كارى را ندارد و نـمى تواند چرخ جامعه را به گردش درآورد و زندگى مردم را اداره كند.

پـاسـخ: از نگاه امام خمينى پيوند عميق و گسترده اى ميان دين و سـيـاسـت در مـجـموعه اصول و فروع دين به چشم مى خورد. بر همين اسـاس وى در درازاى زندگى سياسى خود تلاش ورزيد تا پندار جدايى ديـانـت از سـيـاست را از ميان بردارد و به اين سخن واهى پاسخ درخـور و ژرفـى بـدهـد و در عـمل ثابت كند كه مى شود بين دين و سـيـاسـت جـمع كرد و دين را كه سياست جزء جدايى ناپذير آن است پياده كرد

انـديشه حركت خيزش و تكاپوى امام در سرتاسر زندگى از اين اصل جـاودانه و حياتى سرچشمه مى گرفت و زندگى وى پيوند ناگسستنى با انديشه او داشت.

اگـر بـه مـبـارزه بـا سـتـم و سـتمگران پرداخت يا به دفاع از سـتمديدگان و مستضعفان برخاست و به برقرارى عدالت اجتماعى همت گـماشت يا تئورى ولايت فقيه و ضرورت برپايى حكومت اسلامى را پخت و عـرضه كرد بايستگى و بايايى مبارزه با استعمار و صهيونيسم و بـرگـذارى آيـين براءت از مشركان در حج در كانون توجه خود قرار داد يـا نماز جمعه و عيدين را بر پا داشت همه و همه ريشه در ايـن تفكر سرچشمه گرفته از اسلام ناب ايشان داشت كه دين عجين با سياست است.

امام براى استوارسازى اين انديشه دليلهاى بسيارى آورده كه در ضمن ارائه فهرستى از آنها پاره اى از آنها را شرح مى دهيم:

1. ساختار طبيعى دين اسلام.

2. سـيـره پـيـامـبـران بويژه پيامبر گرامى اسلام در مبارزه با حاكمان ستم و تشكيل حكومت اسلامى.

3. تـعـيـيـن تـكليف رهبرى و حكومت پس از خود در روزهاى نخستين بعثت

4. اگر دين داراى نظام و حكومت نباشد ضامن اجرا ندارد.

5. درگـيـرى پـيـاپى و گسترده امامان معصوم(ع) با حكومتهاى ستم پيشه.

6. آيـات و روايـاتى كه همكارى و ولايت پذيرى از ستمگران را روا نمى دانند و... .

ادامه دارد...تبیان


منبع:فصلنامه حوزه                                          تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان