مراسم صبحگاهی بود. روحانی گردان راجع به واجبات و محرمات صحبت میكرد. با بچهها خیلی صمیمی بود. برای همین هم در كلاس درس و یا مراسم متكلم وحده نبود و بقیه مخاطب. مثل معلم و كلاسهای اول و دوم دبستان غالباً مطلب را ناتمام میگ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1384/04/08
یاد باد آن روزگاران یاد باد
مراسم صبحگاهی بود. روحانی گردان راجع به واجبات و محرمات صحبت میكرد. با بچهها خیلی صمیمی بود. برای همین هم در كلاس درس و یا مراسم متكلم وحده نبود و بقیه مخاطب. مثل معلم و كلاسهای اول و دوم دبستان غالباً مطلب را ناتمام میگذاشت و بچهها آن را خودشان تمام میكردند. مثلاً وقتی میخواست عبارت «الغیبه اشد من الزنا» را قرائت كند میگفت: «دوستان میدانند كه الغیبه اشد ...؟» بعد بچهها با هم با صدای بلند میگفتند: :من الكارهای بد بد.»
منبع :فرهنگ جبهه