قرار...
بهاریه ای از علیرضا سپاهی لایین
این شور كه در شعار دارم |
نوری است كه در غبار دارم |
شب رفت وهنوز مثل خورشید |
من چشم به كوهسار دارم |
حرفی است اگر كه بر لبانم |
با مردم در حصار دارم |
با مردم این حوالی امشب |
پشت سخنم قرار دارم |
پیغام گل است اینكه در باد |
بر دوش غزل، سوار دارم |
**
یك سال گذشت و من شب وروز |
یك چشم به رهگذار دارم |
وقت است كه ناگهان بیاید |
من چشم به این بها ر دارم |
در این سفر از بهار من نیز |
بر دوش زمانه بار دارم |
لبخند وترانه و شكوفه است |
باری كه دراین قطار دارم! |
می آید وسبز می شود باز |
باغی كه در این دیار دارم |
می خندم وغنچه می كنم نذر |
از آنچه به لاله زار دارم |
نذر است كه سبز و زنده باشد |
برگی كه به روی دار دارم! |
وقتی كه بهار آمد از كوه |
من با دل سنگ كار دارم! |
**
در این فوران سوز و سرما |
من دل به هوای یار دارم |
ای یار من ای شكوه تاریخ |
من با تو دلی دوچار دارم! |
من از گل سرخ پشت اسفند |
بیش از همه انتظا ر دارم |
امید به دست های سبزش |
با خنجر بی شمار دارم |
در خاطر من اگر هراسی است |
از قوم ترانه خوار دارم |
من خاطره های تلخ بسیار |
از فتنه این تبار دارم! |
ازصورت خشمگین داراست |
بر گونه اگر انار دارم |
**
نوروز رسید و همچنان من |
گوشی به صدای یار دارم |
فریاد بلند مردمان را |
یك خاطره اعتبار دارم |
صد زمزمه شعر برلبانم |
از شهر به یاد گار دارم! |
من شاعر آن گرسنگانم |
می گویم و افتخار دارم |
صد شعر شكفته در صف نان |
در نوبت انتشار دارم! |
در خانه فقر كودكان را |
با چشم امیدوار دارم! |
**
نوروز دوباره آمد از راه |
من چشم به این بهار دارم |
می آید و سرخ می شود باز |
این سبزه كه در كنار دارم |
برچهره سنگ می زنم رنگ |
از آنچه در اختیار دارم |
قول این غزل است و یادگاری |
در دفتر روزگار دارم! |
تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان