تبیان، دستیار زندگی
امروز پنجمین ماهگرد نامه مقام معظم رهبری به مهندس عزت الله ضرغامی است. نامه ای که در 16 آبان 88 به رئیس رسانه ملی ابلاغ شد و بسیاری آن را یک فرصت یکساله برای جبران کم کاری ها تلقی کردند با این حساب می توان ادعا کرد که
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ضرغامی از رسانه ملی می رود؟

سال اصلاح الگوی مصرف گذشت اما هنوز یادگارهایش روی شیشه تاکسی های شهر باقی است؛ برچسبی که رویش نوشته شده: سال 1388 سال اصلاح الگوی مصرف.

غیر از تاکسیرانی بسیاری دیگر از دستگاه های ذیربط و بی ربط هم به این اقدامات ایذایی دست زدند و گویی کمر همت بسته بودند تا یک حرف حساب را از سکه بیندازند چرا که به قول ظریفی: مصرف زیاد حرف حساب آن را مثل دارویی که خارج از قاعده خورده شود بی تاثیر می کند.

ضرغامی از رسانه ملی می رود؟

بر تاکسیرانی حرجی نیست که احتمالا بیش از این از دستش بر نمی آید و خواسته تا خلاء کم کاری های رسانه ملی را پر کند.

جالب است که سیما هم برای تبلیغ رهنمودهای رهبر انقلاب کاری جز چسباندن برچسب روی شیشه انجام نمی دهد با این تفاوت که آن را گوشه شیشه تلویزیون می چسباند.

به جز این برچسب – لوگو - هایی  که همیشه مانع دید و مخل آرامش بیننده می شود تلویزیون چه کاری کرده و نقشه ی راهی که هر ساله از سوی رهبر انقلاب ترسیم می شود چگونه مورد توجه این رسانه حساس و فرهنگ ساز قرار گرفته؟

امروز پنجمین ماهگرد نامه مقام معظم رهبری به مهندس عزت الله ضرغامی است. نامه ای که در 16 آبان 88 به رئیس رسانه ملی ابلاغ شد و بسیاری آن را یک فرصت یکساله برای جبران کم کاری ها تلقی کردند با این حساب می توان ادعا کرد که نیمی از فرصت یاد شده به پایان رسیده

آیا هیچ تکنیک تبلیغاتی دیگری جز تبلیغ مستقیم وجود ندارد و آیا تنها روش تبلیغ همین رک گویی است؟ آیا صدا و سیما نمی تواند در تولیدات نمایشی اش ( سریال و تله فیلم و...) به تبلیغ کار و تلاش با روش های تاثیرگذار دست بزند؟

سال 88 را با دیدن آثاری مثل دلنوازان و شمس العماره و به کجا چنین شتابان بدرقه کردیم و با تماشای مجموعه هایی مثل چهاردیواری، دارا و ندار و (!؟) به استقبال سال جدید رفتیم اما با این که رهبر انقلاب همواره در گذشته به اهمیت کار و فرهنگ تلاش تاکید کرده اند، اثری از کار و تلاش در این آثار دیده نشد.

تلویزیون بیکار

سریال شمس العماره یکی از مجموعه های پرمخاطب رسانه ملی بود. در بررسی شخصیت های مختلف این سریال نشانی از شغل، کار و کسب کاراکترها دیده نمی شود، مردان خانواده (دایی هرمز و شکور) هر دو بی کار هستند. در این میان شکور که از کار گریزان است مدام مورد شماتت زنان قرار می گیرد و البته هرمز هم  برخلاف چهره معقولش کاری جز چرخیدن در خانه و شعر خواندن و حرافی کردن ندارد.

در سریال به کجا چنین شتابان آدم ها دو دسته اند یا کار خدماتی انجام می دهند (راننده تاکسی،پزشک، پلیس و نسخه پیچ هستند) و یا زیر نقاب کار تولیدی مشغول بزهکاری اند به عبارت دیگر در فیلم جناب طالبی حرفه یا باید خلاف باشد و یا خدماتی و به این ترتیب کار تولید در این سریال جایی ندارد.

آژانس مسافرتی سریال دلنوازان هم محملی بود برای جنگ قدرت بین دو جریان ذکور و اناث و البته در این سریال اثری از کار درست و درمان دیده نمی شود؛ از سال 88 بگذریم که گذشته ها گذشت.

دهنمکی با طرح نظریه ی اشتراک در مالکیت بر این باور است که مایه دارها باید اموال و داراییشان را با ندارها تقسیم کنند و خودمانی بگوییم هر کس با هر چه دارد بیاید وسط

ضرغامی از رسانه ملی می رود؟

سریال دارا و ندار به کارگردانی مسعود خان دهنمکی را بچسبیم. او نظریه اقتصادی جالبی را مطرح می کند که با وجود آن دیگر نیازی به کار مولد نخواهیم داشت.

دهنمکی با طرح نظریه ی اشتراک در مالکیت (زبانم لال) بر این باور است که مایه دارها باید اموال و داراییشان را با ندارها تقسیم کنند و خودمانی بگوییم هر کس با هر چه دارد بیاید وسط !

در گفتمان توزیع فقر، عدالت زمانی برقرار می شود که دار و ندارمان را با خوشحالی و پایکوبی تقسیم کنیم و بخوریم و خلاص.

در سریال چهاردیواری که ارادت خاصی به آن دارم وضع از این هم بدتر بود؛

نادر (نمونه ی یک جوان ایرانی) قابلیتی دارد که می تواند با زدن یک دکمه ناقابل کارخانه پتروشیمی ژاپنی را منهدم کند... بقیه مشاغل این سریال به همان قراری هستند که دیدید:  راننده یک تاکسی له و لورده، یک آشپز اخراجی، معلمی که صرفا حضوری فانتزی دارد، یک هنرور سینما، یک شیپورچی و لیدر فوتبال، یک پیک موتوری، دزد و سارق به مقدار لازم ...

برای سریال چهاردیواری تا همین جا بس است و اجازه بدهید اسمی از سریال سوم نیاوریم.

نادر (نمونه ی یک جوان ایرانی) قابلیتی دارد که می تواند با زدن یک دکمه ناقابل کارخانه پتروشیمی ژاپنی را منهدم کند...

ضرغامی در هاف تایم

ضرغامی از رسانه ملی می رود؟

امروز پنجمین ماهگرد نامه رهبر انقلاب به مهندس عزت الله ضرغامی است. نامه ای که در 16 آبان 88 به رئیس رسانه ملی ابلاغ شد و بسیاری آن را یک فرصت یکساله برای جبران کم کاری ها تلقی کردند. با این حساب می توان ادعا کرد که نیمی از فرصت یاد شده به پایان رسیده.

اگر بپذیریم که حساس ترین مقطع در برنامه سازی تلویزیون مربوط به تعطیلات نوروز می شود، در کنار همه زحماتی که ضرغامی و مردانش برای شادی بخشی به جامعه کشیدند حلقه های مفقوده ای وجود دارد که به مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی در این سازمان عریض و طویل بر می گردد و در صدر این مسائل مساله تشویق جامعه برای همت و کار مولد است.

هر چند که رهبر انقلاب امسال را به طور ویژه همت مضاعف و کار مضاعف نامیده اند اما در گذشته ایشان بارها این نکته را متذکر شده بودند و بایدرسانه ملی  در برنامه ریزی ها و برنامه سازی هایش این مساله را نصب العین قرار می داد.

اکنون در حالی که رهبر انقلاب جامعه و دستگاههای اجرایی و تبلیغاتی را متوجه اهمیت کار و تلاش می کنند رسانه ملی به جای آن که به مشارالیه توجه کند به سرانگشتان اشاره کننده نگاه می کند.

به امید آن که تا فرصت باقی است رسانه ملی کاری بکند ؛بهتر از  چسباندن لوگو در گوشه قاب تلویزیون.


نویسنده: محمد نبوی- تبیان