مردان خدا |
مردان خدا پرده پندار دریدند | |
یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند | |
هر دست كه دادند از آن دست گرفتند | |
هر نكته كه گفتند همان نكته شنیدند | |
یك طایفه را بهر مكافات سرشتند | |
یك سلسله را بهر ملاقات گزیدند | |
یك فرقه به عشرت در كاشانه گشادند | |
یك زمره به حسرت سرانگشت گزیدند | |
جمعی به در پیر خرابات خرابند | |
قومی به بر شیخ مناجات مریدند | |
یك جمع نكوشیده رسیدند به مقصد | |
یك قوم دویدند و به مقصد نرسیدند | |
فریاد كه در رهگذر آدم خاكی | |
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند | |
همت طلب از باطن پیران سحرخیز | |
زیرا كه یكی را ز دو عالم طلبیدند | |
زنهار مزن دست به دامان گروهی | |
كز حق ببریدند و به باطل گرویدند | |
چون خلق درآیند به بازار حقیقت | |
ترسم نفروشند متاعی كه خریدند | |
كوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است | |
كاین جامه به اندازه هر كس نبریدند | |
مرغان نظر باز سبك سیر «فروغی» | |
از دامگه خاك بر افلاك پریدند | |
«فروغی بسطامی» |