تبیان، دستیار زندگی
گفتگویی با حجه الاسلام والمسلمین جواد محدثی ، محقق، نویسنده وشاعر، درباره «نقش شعر در انقلاب » و سروده های وی در این زمینه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شعر،ادبیات،انقلاب

گفتگویی با حجه الاسلام والمسلمین جواد محدثی ، محقق، نویسنده وشاعر، درباره «نقش شعر در انقلاب » و سروده های وی در این زمینه...

شعر،ادبیات،انقلاب

در این گفتگو هم دوست داریم از دیدگاه شما در مورد «نقش شعر و ادبیات در انقلاب » آگاه شویم و هم کارهای خودتان را دراین زمینه بدانیم.

ابتدا در مورد قسمت اول سوال توضیح دهید.

در آغاز، ادای احترام می کنم به همه پیشکسوتانی که با خلاقیت های ادبی و هنری خویش، بویژه با زبان شعر، در عصر خفقان طاغوت، پرچم مبارزه فکری و سیاسی با ستم را برافراشتند و جامعه را به سوی افقی روشن و آینده ای پر امید، سوق دادند و چه بسا«شهید قلم » شدند و به خاطر سروده های انقلابی خود، به زندان وشکنجه گرفتار شدند.

شعر، مخاطبان وسیعی دارد. وقتی هم که با محورهای ارزشی و انقلابی وارد ذهنیت جامعه شود، در گسترش آن مفاهیم، ایفای نقش می کند. شاید که یکی از رسالت ها و جهت گیری های «شعر انقلاب » ،عبارت باشد از «جهت بخشی » و «امید آفرینی » نسبت به آینده وفعالیت ها و مبارزات مردم مسلمان و انقلابی. شاعران متعهد شیعه در طول تاریخ، این رسالت را به خوبی انجام داده اند و پیوسته موی دماغ حکام ستمگر و قدرتهای باطل بوده اند و با ترویجی که ازمرام اهل بیت و معارف ولایی داشتند، مردم را علیه جباران می شوراندند.

شما از چه زمانی وارد قلمرو شعر شدید و آیا جهت گیری اشعارتان، انقلابی بود؟

حدودا هفت هشت سال پیش از انقلاب، شروع کردم به سرودن شعر،البته آن وقتها بیشتر قالب «شعر نو» را انتخاب کرده بودم که هم طرفدار بیشتری در میان نسل جوان داشت، هم مسائل سیاسی واجتماعی را در آن قالب، بهتر و راحت می شد بیان کرد.

کیفیت عرضه اشعارتان چگونه بود؟ یعنی کجا چاپ می شد؟ کتاب داشتید، یا با مجلات همکاری می کردید؟

اغلب، آن زمانها در ماهنامه مکتب اسلام، یا سالنامه جوان،معارف جعفری و پیام اسلام بود. آن زمان اینها به عنوان مجلات ونشریات مذهبی و متعهد به شمار می آمدند و اهل قلم و ادب، از این وسیله استفاده می کردند.

حال و هوای پیش از انقلاب، شرایط ویژه ای بود و حرف های خاصی هم می طلبید; محورهای سروده های شما در آن دوره چه بود؟

طبعا برای یک مسلمان دردمند، وضعیت عقب ماندگی مسلمانان وسلطه سیاسی غرب بر جوامع اسلامی، دردآور بود. تاخت و تازصهیونیستها در فلسطین، رنج آور بود، محرومیت های مستضعفان درجامعه خودمان، جانکاه بود. طاغوت حاکم، بر مردم ستم می گفت وکشور را به بیگانگان فروخته بود، طبیعتا در آن زمان شرایط برای کسی که می خواست با زبان شعر به مبارزه بپردازد، محتواهایی چون:

افشاگری علیه دشمنان، حمایت از مبارزات فلسطینی ها، انتقاد ازنژادپرستی، غرب زدگی، سکوت و خمودی، تاکید بر وحدت جهان اسلام،تبیین حماسی واقعه کربلا ، نالیدن از غربت اسلام و قرآن و تفرقه مسلمانان، از جمله محورهایی بود که می شد به آن پرداخت. در همان زمان، سلطه جهنمی ساواک و مبارزات انقلابیون و زندانها وشکنجه ها و تبعیدها، سوژه های مناسبی برای طرح در قالب شعر بود.

من وقتی به سروده های قدیمی تر خودم می نگرم، این موضوعات خیلی چشمگیر در آنها مطرح شده است. حتی در شعری که درباره حضرت زینب(س)سروده بودم، نوعی انتقاد از دستگاه حکومت بود. با عنوان «زندانی بغداد» شعری درباره حضرت کاظم(ع)داشتم که به بهانه مظلومیت آن حضرت، گوشه هایی به آزادگان و مبارزان اسیر در چنگ طاغوت داشت. یک بند از آن شعر، این است:

شعر،ادبیات،انقلاب

جرم او چیست؟ آزاده بودن تن به دلخواه دونان ندادن هست فرجام ایمان، شهادت یا که در کنج زندان فتادن

در شعر دیگری که پیرامون «همه جا کربلا» بودن سروده بودم،در قالب چهار پاره، پیام های شورانگیزی مطرح بود، مثلا به این دوبند دقت کنید:

تاریخ خون بنیاد و پر شور تشیع نهر خروشانی است از خون شهیدان اما تو ای تاریخ، ای حق پوش و خون پوش پر کرده ای این نهر، با یاد پلیدان

ای نتیجه آگاه، ای خواهر! برادر! ای آنکه هر گام تو در راه رهایی است بر سلسله آشوب این شبها بر آشوب

«هر روز عاشورا و هر جا کربلایی است.»

لابد این گونه سرودن ها هم برای شما هزینه داشت و دردسرایجاد می کرد; مثلا دستگیری، زندان و...؟

خوب، طبیعی است. شاعران دار بر دوش شیعه، همواره الهام بخش و مقتدای ما بوده اند. البته نه به خاطر این شعرها، ولی وقتی به خاطر سخنرانیها و منبرها دستگیر و زندانی شدم، پای صحبت این گونه سروده ها و آثار هم کشیده می شد و به عنوان سند جرم تلقی می گشت. یادم هست یکی از همان سروده ها با عنوان «اسیر آزادی بخش » درباره حماسه آفرینی بانوی قهرمان کربلا در سفر کربلا و درسفر اسارت کوفه و شام، با اشاره به خطبه های حماسی زینب کبری درکاخ یزید، در قسمتی این چنین آمده بود:

«آهسته تر یزید!

این قدرتی که از پدرت ارث برده ای عزت برای ملت ما نیست، ذلت است از پای تا به سر شده ای غرق ننگها اما غرور چشم تو را کور کرده است من از کدام ننگ تو داد سخن زنم؟ از ننگ جاودان نیاکان مشرکت از لکه های ننگ که بر جا نهاده ای از کاخ زور گویی و عیاش خانه ات این قتل عام و «عیدظفر» ؟ کور خوانده ای ما راه مستقیم گزیده ایم از موجها چه باک بوده است و هست کشتی حق زیر پای ما عزت برای ما و خدا و پیمبر است ننگ ابد برای تو و خاندان توست...»

این شعر را که مفصل هم هست، آن روزها جوانان و حتی برخی روحانیون انقلابی، در مراسم مختلف و ایام محرم، به صورت دکلمه و با شور می خواندند و گوشه و کنایه هایی که این شعر به دودمان سلطنت داشت، از نظرها مخفی نبود و موقع خواندن و شنیدن،اشاراتش را با چشم و ابرو به یکدیگر اشاره می کردند. گاهی در بازجویی ها انگشت روی این گونه آثار می گذاشتند، چون در جامعه، برد بسیاری داشت.

نسبت به اصل انقلاب اسلامی در آن دوره، شما چه دیدی داشتید و چشم انداز آینده را در شعرهایتان چگونه مطرح می کردید؟

«من به «روز» ، از پس پرده تاریکی «شب » می نگرم من ز «شب » ، همچنانی که ز پل می گذرند به امید سحری می گذرم »

این بخش پایانی یکی از سروده های سال 56 بود، در قسمت دیگری از همین شعر، که می تواند زاویه دید مرا در آن دوران که هنوزامام در نجف بودند و حادثه 19دی قم هم پیش نیامده بود. نشان دهد، گفته ام:

«من به خورشید جهانتاب که فردا از شرق سر بر آورده و با لشکر تاریکی، خواهد جنگید می اندیشم و به «فردا» و به فرداهایی همه بیگانه خواب همه لبریز از «روز» که سراسر همه جا و همه کس جشن خواهند گرفت مرگ «شب » های زمستان را، می اندیشم.»

البته همانطور که گفتم، رسالت شاعری ایجاب می کرد که همه از دردها، ستم ها، خفقان ها، زندان ها و فشارها بگوییم، هم مبشرآینده ای روشن و تصویرگر فردایی امید بخش باشیم، تا ملت مومن ومبارز، در چشم انداز آینده مبارزات خویش، زوال ظلم و حاکمیت اسلام را ببینند و پرشورتر و مصمم تر تلاش کنند. گاهی هم شدت خفقان به حدی بود که حالت یاس بر انسان غلبه می کرد و شعرها بوی ناکامی و نالیدن داشت. این معلول نشناختن عمیق جوهره باورهای دینی مردم و آمادگی برای شهادت بود. من در یکی ازسروده های اول انقلاب خود، حالت عذر خواهی از مردم داشتم که درآن همه سال سیاهی و تباهی، دردنامه سرودم و به عمق روحیات مردم که همگی شاعری بزرگ بودند و شعر بزرگشان «شهادت » بود، پی نبرده بودم; در بخشی از آن چنین آمده بود:

شعر،ادبیات،انقلاب

«از بابت گذشته شعرم، شعرگذشته ام در پیشگاه ملت خود، شرم می کنم شعر گذشته ام. کانک پر از شکایت و غم بود اینک که در طلوع رهایی خطی ز رود خون شهیدان در صفحه نخست کتاب حماسه ها بر جای مانده است رنگی دگر به خویش گرفته است رنگ امید و فتح به جای شکست و یاس رنگ خروش و خون و شهامت به جای ترس شعر کنونی ام احساس افتخار و ستایش ز ملتی است کاینسان دلاورانه، نبردی بزرگ را با دستهای خالی و قلبی پر از «خدا» پیروزمند و شاد به پایان رساند و ماند...»

این شعر، مربوط به اسفند57 است، یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی.

صحبت از دوران پر شکوه پیروزی به میان آوردید، حادثه 19 دی نقطه عطفی در مبارزات بود. بعد از13ماه هم پیروزی بهمن ماه.

درباره این دو حادثه بخصوص حوادث میان این دو مقطع تاریخی چه کردید و چه سرودید؟

درباره قیام مردم قم و حماسه 19 دی، یک شعر نو بلند سرودم و دو روز پس از آن حادثه، دست نویس آن بر دیوار مدرسه حجتیه وجاهای دیگر نصب شد و مردم می خواندند. ترسیمی بود از آنچه دراین شهر در خیابان صفائیه و چهار راه بیمارستان و مدرسه حجتیه و کوچه پس کوچه های قم اتفاق افتاد. عنوان آن شعر، «قم » بود.

و این گونه آغاز می شد:

«یک شهر را، دهها شهید خفته به خون داغدار و عزادار کرده است قم، شهر قیام و شهادت اینک پس از تهاجم آن تندباد قساوت در خون نشسته است، ولی در عمق قلبها جوانه زده اینک نهال کینه های مقدس...»

پیروزی انقلاب، آمدن امام و استقبال مردم و برپایی جمهوری اسلامی و شکست طاغوتیان و فرار شاه و بختیار و اعدام سران رژیم طاغوت و حکومت یافتن مستضعفان با ایمان و حضور نیروهای سپاه وجهادسازندگی و بسیج مردمی و ... همه از سوژه های جالب و به یادماندنی بود که درباره آنها، شعرهای فراوانی گفته ام.

بازگشت امام امت و پیروزی انقلاب، عظیم ترین اثر را در فکر و زبان و ذهن و زندگی من گذاشته بود و در همان ماههای اولیه انقلاب، حدودا 60 تا 70 رباعی، با همین محور سروده بودم که اززبان خودم یا دیگران، اینجا و آنجا خوانده می شد و یا منتشرمی شد.

نمونه ای از آن رباعیات را بیان بفرمایید.

چشم، فقط برای نمونه، یکی دو تا از این رباعیات رامی خوانم:

برخیز که فجر انقلاب است امروز/ بیگانه صفت خانه خراب است امروز /هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد/ از لطف خدا، نقش بر آب است امروز

دیدی که «سحر» از پی شب در راه است؟ /دیدی که دوام شب بسی کوتاه است؟/ آن عیسی ما که زنده کرد ایران را /حقا که مسیحا دم و «روح الله » است

«والفجر» که سوگند خدای ازلی است/ روشنگر حقی است که با آل علی است/ این سوره به گفته امام صادق «ع »/ مشهور به سوره «حسین بن علی » است

این نهضت حق که خلق ما بر پا کرد /نه شرقی و غربی است،نه سرخ است و نه زرد /در وسعت و عمق و شور و یکپارچگی/ زیباتر از این نمی توان پیدا کرد

این اشعار واقعا تداعی کننده آن روزهای نخستین پیروزی وشور مقدس مردم است. راستی به این گونه سروده های جنابعالی چگونه می توان دست یافت؟ یعنی مثلا دیوانی، دفتری، مجموعه شعری؟

البته اغلب سروده هایم در مطبوعات پس از انقلاب چاپ می شد و برخی هم در مجلات مذهبی پیش از انقلاب. ولی تعدادی از اینها هم(که اغلب آنها شعر نو است.)در سه مجموعه شعر در همان سالهای اول انقلاب منتشر شد، به نامهای «اسیر آزادی بخش » ، «قبله این قبیله » و «میثاق » . که البته کمیاب است و در بازار به ندرت این مجموعه ها پیدا می شود. ولی شعرهای پس از انقلاب وسالهای دفاع مقدس ، اغلب به صورت پراکنده در مطبوعات وروزنامه ها آمده است.

قصد ندارید مجموعه کاملی از آثارتان را چاپ کنید؟

شعر،ادبیات،انقلاب

فعلا که نه، اگر توفیقی باشد با یک بازنگری و گزینش، ازمجموعه سروده ها یک دفتر انتخاب کنیم و به چاپ بسپاریم، بد نیست. بخصوص آنچه در سالهای اخیر بوده است. ولی مجال و حوصله و وقت مناسبی می طلبد که امیدوارم فراهم شود.

برگردیم به محور مضمون ها در اشعارتان. غیر از مسائل ایران و کشور خودمان، آیا نظری به وضعیت مسلمانهای دیگر هم داشتید؟ چه پیش از انقلاب، چه پس از پیروزی؟

بله، قبلا هم اشاره کردم. مساله فلسطین یکی از این محورهابود، ملتهای مسلمان در جاهای مختلف نمونه دیگر بود. حتی شعر مفصلی داشتم با عنوان «در جبهه آزادی بخش فلسطین » که تحت تاثیر مبارزات مسلمانان آن منطقه سروده بودم. درباره ستمدیدگان «رودزیا» و «آفریقای جنوبی » هم شعر داشتم، به قضایای جنوب لبنان و مبارزان شیعی آن منطقه هم پرداخته بودم.

طبیعی هم همین بود، چون سرنوشت مسلمانان در همه جای جهان اسلام مورد توجه و علاقه ما بود. در همان زمان که رژیم عراق، «امام » را از آن کشور بیرون کرد و بر هواداران او و پویندگان خط مبارزاتی امام همچون «شهید صدر» فشار می آورد، در دفاع ازمظلومیت ملت ستمدیده عراق شعر داشتم.

درباره «ادبیات دفاع مقدس و شعر جنگ » چه آثاری داشتید وتا چه حد اشعارتان در راستای دفاع مقدس موثر بود؟

جنگ که پیش آمد، حضور مدافعانه بسیجیان و نیروهای رزمنده در جبهه، در قالب شعری من هم بی اثر نبود. پیشتر از آن، اغلب «شعر نو» می گفتم و شعر کهن و کلاسیک در اقلیت بود. وضع نیروهای جبهه و نیاز شعری رزمندگان به گونه ای بود که شعر کلاسیک می طلبید و کاربرد بیشتر و بهتری داشت. من چه در فرصت هایی که گاهی در جبهه بودم و چه در پشت جبهه، درباره این حماسه وشورانگیزی برای رزمندگان یا ثبت و ترسیم این حماسه ها و یادکرد و احیای آن خاطره ها و رشادتها و شهادتها شعر می گفتم. بعضی ازآنها هم سرود می شد یا به صورت نوحه های رزمی در جبهه ها مورداستفاده قرار می گرفت. شعر معروف «بسیجی » یکی از این نمونه هاست:

نوای نینوا دارد بسیجی/ صدای آشنا دارد بسیجی /درون جبهه می بینی که در سر /هوای کربلا دارد بسیجی/ بسیجی دیده بیدار عشق است /بسیجی پیر میدان دار عشق است/ اگر چه کوچک و کم سن و سال است/ ولیکن در عمل سردار عشق است

این شعر، یازده بند بود و ورد زبان رزمندگان بود و می خواندند و شور می گرفتند این شعر مربوط به قبل از عملیات محرم بود. یک بار اهواز بودم. روزهای پیش از عملیات بود. با «تبلیغات جبهه و جنگ » همکاری داشتم. هم متونی ادبی و حماسی می نوشتم که باشروع عملیات، از بلندگوهای ماشین های تبلیغات جبهه خوانده می شد و هم در اختیار رادیو قرار می گرفت و دکلمه می شد و سروده ای داشتم که در جمع لشکریان در گردانها و لشکرها همراه با سینه زنی و شور افکنی خوانده می شد، نامش «حمله ای دیگر» بود.

در ارتباط با «ادبیات انقلاب » موضوعاتی همچون: بسیج، امام خمینی، شب حمله، شهید، خانواده شهید، جانبازان، آزادگان،پیروزی حق و شکست باطل، شخصیتهای برجسته شهید و ....است که همه اینها میدانی برای عرضه آثار ادبی و شعری می باشد و ما هم در حدتوفیق و توان، تلاش می کردیم.

جوانان اهل شعر و ادب، دوست دارند از زبان شما نکته وتوصیه ای درباره شعر و کارهای ادبی بشنوند. اگر لطف کنید ممنون می شویم.

شعر، فرهنگ ساز است و هم ساخته فرهنگ است. یعنی هم فرهنگ جامعه است که به شعر جهت و محتوا می دهد، هم شعرهای ناب و اثرگذار است که فرهنگ جامعه را می سازد. جوانان عزیز و نسل جهاد وشهادت و وارثان این انقلاب مقدس، عمیقا مایه ها و سرمایه های این نهضت را بشناسند به این سرچشمه های حرکت آفرین که در مکتب اسلام و فرهنگ شیعی است، آگاه شوند، انقلاب خود را خوب بشناسند و خوب و قوی بشناسانند.

«شعر» را به عنوان ابزاری نیرومند که می تواند «سلاح مقاومت و جهاد» به شمار آید، بدانند، با پرداختن به سوژه های اسلامی،انقلابی، اهل بیتی و معارفی، غنای بیشتر ببخشند. اهل مطالعه ودقت باشند. هم شعر خوب و قوی بگویند، هم مضامین ارزشی را موردتوجه قرار دهند

از اینکه در این گفتگو شرکت کردید، سپاسگزاریم، به عنوان حسن ختام، یکی از سروده های خود را بخوانید تا این بحث را جمع کنیم.

در یاد کردی از دوران دفاع مقدس و حماسه آفرینی های رزمندگان اسلام و شهدای عزیز، اجازه بدهید بخشی از یکی ازسروده هایم را با عنوان «تیر غیب » بخوانم، که مربوط به سال 66است. یک سال به پایان جنگ مانده و اوج جنگ شهرها و موشک باران ها:

«... گفتند: با تهاجم دشمن چه می کنید؟ از آب، از زمین؟ گفتیم: ما را ز مرگ سرخ نترسانید، هستیم در کمین ما وارث شهادت و ایثاریم ما پیرویم و تابع تکلیفیم قرآن هر آنچه گفت رهبر هر آنچه خواست ما چشم و گوشمان به لب و گفته های اوست «صلح » شما، شعار فریب است ما جنگ می کنیم، تا صلح، برقرار بماند، تا ریشه های فتنه برآید، تا ظلم بشکند. تا عدل بشکفد. گفتند: مرز آبی و خاکی تا چند ممکن است بسته بماند؟ گفتیم: شاگرد روزه و رمضانیم، فرزند «کربلا» . وقتی تنور جنگ از جوشش حماسه و خون گرم می شود آهن به دست و پنجه ما نرم می شود با دست های خویش، چو «داود» باید سلاح بسازیم. با حنجری به گرمی «عاشورا» باید خروش برآریم، چون حسین «ع »: - هیهات از زبونی و ذلت!...»

منبع: حوزه

تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان